دانلود و خرید کتاب نجات از هزارتو اثر نیکول لپرا | انتشارات متخصصان | طاقچه
با کد تخفیف Salam اولین کتاب الکترونیکی‌ات را با ۵۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب نجات از هزارتو اثر نیکول لپرا

کتاب نجات از هزارتو


دسته‌بندی
موفقیت و خودیاری۱ مورد دیگر

معرفی کتاب نجات از هزارتو

کتاب نجات از هزارتو نوشتهٔ نیکول لپرا و ترجمهٔ شهرام شیری است و نشر متخصصان آن را منتشر کرده است. موضوع این کتاب شناخت الگوها، درمان گذشته و بازسازی خود است.

درباره کتاب نجات از هزارتو

کتاب نجات از هزارتو ترجمهٔ فارسی کتابی با نام How To Do The Work اثر دکتر نیکول لپرا است. دکتر لپرا در این کتاب به تشریح رویکرد درمانی جدید خود با نام «روانشناسی کل‌نگرانه» پرداخته است. این رویکرد به حدی مورد استقبال قرار گرفت که این کتاب به یکی از کتاب‌های پرفروش‌ نیویورک تایمز تبدیل شد.

کتاب نجات از هزارتو بر اساس «روان شناسی کل‌نگرانه» نگاشته شده است. دیدگاهی ساختارشکنانه به عافیت روانی، جسمی و معنوی که این قدرت را به افراد می‌دهد تا هر روز متعهد به انجام کارهایی باشند که به اصلاح الگوهای منفی، ترمیم زخم‌های گذشته و تقویت خودآگاه منجر می‌شود.

«روان‌شناسی کل‌نگرانه» با تمرکز بر روی ذهن، بدن و روان سعی دارد تا تعادل را به سیستم عصبی بازگرداند و زخم‌های عاطفی حل‌نشده را درمان کند. به شما قدرتی می‌دهد که خودتان را به نسخهٔ واقعی‌تان تبدیل کنید؛ همان نسخه‌ای که بدون هیچ لایهٔ مزاحمی در درون خود دارید. روان‌شناسی کل‌نگرانه علائم جسمی و روانی بیماری را پیام‌هایی می‌داند که باید به آنها توجه کرد، نه اختلالاتی که تنها می‌شود آنها را مدیریت کرد. روشی است که به ریشهٔ دردهای مزمن، استرس، خستگی، اضطراب، مشکلات گوارشی و عدم تعادل‌های سیستم عصبی می‌پردازد.

فهرست مطالب این کتاب از این قرار است:

- پیشگفتار

- مقدمه‌ای بر روان‌شناسی کل‌نگرانه

۱: شما بهترین درمانگر خودتان هستید

۲: خودآگاه شدن

۳: نظریۀ جدید تروما

۴: بدن تروما زده

۵: تمرینات ذهنی-بدنی برای درمان شدن

۶: قدرت باور

۷: ملاقات با کودک درون

۸: داستان‌های ایگو

۹: پیوندهای ترومایی

۱۰: مرزبندی

۱۱: باز-والدگری

۱۲: بلوغ عاطفی

سخن آخر: جعبۀ پیتزا

منابع پیشنهادی جهت مطالعه بیشتر

مراجع

خواندن کتاب نجات از هزارتو را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر می‌خواهید بزرگ‌ترین و باارزش‌ترین هدیه را به خودتان بدهید این کتاب را بخوانید. این کتاب به شما کمک می‌کند زخم‌های روحی‌تان را شفا دهید و زندگی جدیدی را آغاز کنید.

بخشی از کتاب نجات از هزارتو

«شاعران و عارفان، به نظر همیشه در جایی باشکوه، به لحظة بیداریِ درون می‌رسیدند (در کوهستان و درحالی‌که به دریای پهناور خیره شده‌اند، یا کنار جوی آب روان یا در دشت و دمن)؛ اما این بیداری برای من، در کلبه‌ای چوبی و در میان جنگل رخ داد؛ زمانی که به‌صورت غیرقابل‌کنترلی گریه می‌کردم و اشک‌هایم بر روی کاسة سوپی که در حال خوردن آن بودم، می‌بارید.

من به همراه شریک زندگی‌ام، لُلی، در حال گذراندن تعطیلات در بخش شمالی ایالت نیویورک بودیم تا کمی از زندگی شهری و استرس‌زا در فیلادلفیا فاصله بگیریم.

همین که صبحانه‌ام را خوردم، به صفحات یک کتاب روان‌شناسی نگاه انداختم. کتابی دربارة مادرانی که از لحاظ عاطفی، در دسترس نیستند. در حال خواندن این کتاب بودم که ناگهان مطالب آن باعث شد بدنم یک پاسخ غیرمنتظره، گیج‌کننده و احساسی از خود نشان دهد.

لُلی به من گفت: «تو الان خسته و تحریک‌پذیر شدی، فکر کنم باید دست نگه داری و کمی آروم باشی.»

من پیشنهاد او را با کم‌محلی پس زدم. معتقد نبودم این اتفاق و احساساتی که داشتم، چیز خیلی خاصی باشند. تعداد زیادی از مراجعین و دوستانم، از تجربه‌ای مشابه به این وضعیت، گلایه کرده بودند. این اتفاق برای همه پیش آمده است که بعضی روزها خسته و بی‌انرژی از خواب بیدار شوند، سر کار حواسشان پرت شود یا حس کنند از کسی که دوستش دارند، دور هستند.

من به‌تازگی تولد سی‌سالگی‌ام را جشن گرفته بودم و با خودم فکر می‌کردم که: «واقعاً همین بود؟!» با اینکه به بسیاری از رؤیاهای خود دست‌یافته بودم (در شهری که دوست داشتم زندگی می‌کردم، مطب روان‌درمانی خودم را داشتم و کسی که دوست داشتم را پیدا کرده بودم)، ولی همچنان این حس را داشتم که یک چیز اساسی در وجود من، از دست رفته یا گم شده است یا اصلاً از اول هم در من وجود نداشته است. بعد از سال‌ها بودن در روابط مختلف، هنوز از لحاظ عاطفی، احساس تنهایی می‌کردم. در نهایت، با شخصی آشنا شدم که حس می‌کردم برای من مناسب است. او خیلی با من فرق داشت. هرچقدر من مردد و بی‌حوصله بودم، او پرشور و مصمم بود. اغلب به روش‌هایی مرا به چالش می‌کشید که حس می‌کردم هیجان‌انگیز هستند. با تمام این تفاسیر، من قاعدتاً باید خوشحال یا حداقل راضی می‌بودم؛ اما این‌طور نبود. من همچنان غرق در افکارم می‌شدم، هیچ حسی نداشتم و از درون، احساس تهی بودن می‌کردم.»

همهٔ کتاب‌های چاپی

مشاهده همه

دیگران دریافت کرده‌اند

سایر کتاب‌های انتشارات متخصصان

مشاهده همه

نظرات کاربران

بهمن
۱۴۰۲/۰۲/۱۱

قیمت الکترونیکیش خیلی بالاست... این کتاب بدون ۵۰ درصد تخفیف باید ۴۲ تومن باشه

seemorgh
۱۴۰۲/۰۲/۲۶

لطفا و خواهشا این کتاب رو در بینهایت قرار بدین

rabeeh_md
۱۴۰۲/۰۲/۲۷

چرا انقد باید گرون باشه نسخه الکرونیکی؟ واقعا مسخره‌ست.

🅩︎Ⓔ︎🅘︎Ⓝ︎🅐︎Ⓑ︎
۱۴۰۲/۰۲/۲۵

کتاب واقعا عالیه من پیج نویسنده این کتاب رو داشتم و ایشون به صورت پست از مطالب این کتاب تو پیجشون قرار میدادن و خیلی دنبالش بودم که کتاب رو بخرم کاش تو بینهایت بود این کتاب

rasoul_ahmadpour
۱۴۰۲/۰۲/۲۱

کتاب بسیار خوبیه در زمینه اختلالات مهم روان، کمتر کتابی در این حد مفید و کاربردی دیدم من تو این زمینه.

fati.bzr
۱۴۰۲/۰۲/۳۰

این کتاب به اندازه ای خوبه که صرف نظر از قیمتش،نباید برای خریدنش وقت رو تلف کرد.خودش تاکید داره که فرآیند درمان شدن یه فرآیند روزانه هس با انجام دادن منظم یه کارایی که ما به صورت قول های کوچک

- بیشتر
Queen
۱۴۰۲/۰۲/۲۷

دوستان این همون کتاب (چگونه حال خودمان را بهتر کنیم؟ ) با یه ترجمه دیگه‌ست که تو طاقچه موجوده

maahshidaa
۱۴۰۲/۰۳/۱۷

بارها یک اشتباه رو تکرار کردید و نمی‌دونید چرا؟ همیشه کنار آدمای اشتباه قرار می‌گیرید؟ وقتی همه چیز خوبه بازم حس خوبی ندارید و خودتون تنش ایجاد می‌کنید؟ این کتاب واقعا براتون مفیده.

helia🍀
۱۴۰۲/۰۲/۱۶

خیلی خوشحال شدم که طاقچه اورده بهترین کتاب 😍

کاربر ۶۸۸۲۴۴۱
۱۴۰۲/۰۵/۲۸

بنده نسخه چاپی این کتاب رو تهیه کردم، میخوام بگم در قبال اطلاعات بسیار بسیار مفید و کمکی که به دگرگونیِ زندگیتان میکنه ،واقعاً قیمتی نداره.. بعد از خوندن این کتاب به معنای واقعی از یک هزارتو نجات پیدا کردم

- بیشتر
بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۷۹)
برخی از ما هرگز نمی‌ایستیم تا با خود فکر کنیم که آیا این واقعاً من هستم؟
کاربر ۵۱۶۴۳۲۱
ما نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم کاری را که خودمان برای خودمان انجام نمی‌دهیم، دیگران برایمان انجام دهند.
بهمن
بی‌توجهی پی‌درپی به حس درونی‌اش، باعث شد که به‌تدریج یاد بگیرد به خودش اعتماد نداشته و به‌جای آن، همیشه نگاهش به افکار، باورها و نظرات دیگران باشد.
بهمن
«ما روزها را به‌خاطر نمی‌آوریم، بلکه لحظات را به‌خاطر می‌آوریم؛ چزاره پاوزه.»
Della
همه نمی‌خواهند بهتر شوند و بهبود یابند، و این ایرادی ندارد. هویت برخی افراد، به بیماری‌شان گره خورده است.
فروهر امینا
برخی از تصاویر مغزی، نشان می‌دهند که ما فقط ۵ درصد از روز را در حالت خودآگاه هستیم و در سایر زمان‌ها، در وضعیت ناخودآگاه یا خودکار قرار داریم
بهمن
اگر شما از روی شهود و حس درونی خود می‌دانید که برای بهتر شدن به چه چیزهایی نیاز دارید، پس چرا این تغییرات را اعمال نمی‌کنید؟ خیر؛ این ربطی به اراده شما ندارد، بلکه به این خاطر است که در الگوهای فکری و رفتاری نسبتاً خودکاری گیر افتاده‌اید. شما در «هزارتو» هستید.
بهمن
ذهن ناخودآگاه، عاشق زندگی‌کردن در ناحیه امن است. امن‌ترین مکان برای ذهن ما، جایی است که قبلاً در آن بوده‌ایم؛ زیرا نتایج آن برایمان آشناست و می‌توانیم آنها را پیش‌بینی کنیم
زهرا مشکل گشا
مشکل اینجا است که حالات سیستم عصبی ما، بر اساس بازخوردی که از اطرافیانمان می‌گیریم، تغییر می‌کند
بهمن
او دیگر همیشه در حالت خودکار و ناخودآگاه نبود، بلکه می‌توانست در زمان‌هایی که احساس ناخوشایندی دارد، به جای اینکه از آن فرار کند، برای مدت کوتاهی آن احساس ناخوشایند را حس کند. ‫هرچه حضور او در لحظه حال بیشتر شد، توانایی مکث‌کردن و مشاهده افکار و رفتارها (همان‌طور که هستند) در او پرورش یافت و باور پیدا کرد که این حالت‌های موقتی و گذرا را می‌تواند مدیریت کند.
فروهر امینا