کتاب معیوب ها
معرفی کتاب معیوب ها
کتاب معیوب ها نوشتۀ تام رکمن و ترجمۀ علی منصوری است. این کتاب را نشر چشمه منتشر کرده است.
درباره کتاب معیوب ها
کتاب معیوب ها، رمانی که تام رکمن برای اولینبار در سال ۲۰۱۰ منتشر کرده و خیلی طول نکشید که به بیش از سی زبان ترجمه و چاپ شد. کتابی که روایت زندگی خصوصی کارکنان ارشد یک روزنامۀ بینالمللی در رم است و در حال حاضر پنجاه سال از زمانی که یک میلیونر اسرارآمیز این روزنامه را به وجود میآورد، میگذرد و حالا در میان موکتهای لکهدار و صندلیهای کهنه در دفتر روزنامه، به نظر میرسد مسائل و مشکلات شخصی کارکنان مهمتر از تیترهای خبری روزانه است، اما آنها حین دستوپازدن در مشکلات خود، در تلاش برای ادامۀ حیات روزنامه نیز هستند. کتاب معیوب ها با روایات و شخصیتهای پیچیده در تلاش برای نشاندادن سقوط دفاتر روزنامه در عصر تکنولوژی است.
خواندن کتاب معیوب ها را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم
این کتاب مناسب مخاطبانی است که به رمانهای اجتماعی علاقهمندند.
درباره تام رکمن
تام رکمن سال ۱۹۷۴ در لندن به دنیا آمد و در ونکوور کانادا بزرگ شد. در دانشگاه تورنتو به تحصیل رشتهٔ سینما پرداخت و مدرک فوقلیسانسش را در رشتهٔ روزنامهنگاری از دانشگاه کلمبیای نیویورک گرفت. سال ۱۹۹۸ در مقام ویراستار برونمرزی در نیویورک به استخدام اسوشیتدپرس درآمد و بعد در سال ۲۰۰۲ با سِمَت خبرنگار خارجی مستقر در رم به همکاری با این بنگاه خبری ادامه داد. او مقالات زیادی دربارهٔ کشورهایی مانند هند، ترکیه، مصر، کرهٔ جنوبی، سریلانکا و... به رشتهٔ تحریر درآورده و در نشریات معتبری همچون گاردین، والاستریت ژورنال و نیویورکتایمز منتشر کرده است. از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸، او ویراستار نشریهٔ بینالمللی هرالدتریبیون بود. معیوبها نخستین رمان اوست که سال ۲۰۱۰ توسط انتشارات دایلپرس منتشر شد و خیلی زود به یکی از پُرفروشترین کتابهای سال بدل شد. این رمان تاکنون به سی زبان ترجمه شده است.
رکمن دربارهٔ تأثیرگرفتن از نویسندگان بزرگ گفته: رؤیای جوانی من این بود که مثل کسانی باشم که نهتنها نویسندگان خارقالعادهای بودهاند، بلکه زندگی تأثیرگذاری هم داشتهاند، کسانی مانند «ارول»، «کوستلر» و «چخوف». اخیراً رمان دیگری از او به اسم ظهور و سقوط قدرتهای بزرگ به انتشار درآمده که با استقبال خوبی از سوی منتقدان و مخاطبان مواجه شده است.
بخشی از کتاب معیوب ها
«مرد هیچ مخالفتی با دوستی او و دیدیه، مردی که آنسوی راهرو زندگی میکند، ندارد. زن برخلاف لوید، هنوز با جنس مخالف رابطه دارد. هجده سال از او جوانتر است، شکافی که یکزمان باعث تحریکش بود، حالا در هفتادسالگی، بینشان یک دریا فاصله انداخته. برایش بوسهای میفرستد و بعد دوباره بهطرف پنجره برمیگردد. صدای کفپوش راهرو درمیآید. درِ خانهٔ دیدیه بازوبسته میشود... آیلین آنجا در نمیزند، یکسره میرود تو.
لوید به تلفن نگاهی میکند. هفتههاست که مقالهای نفروخته و حالا شدیداً پول لازم است. شمارهٔ دفتر روزنامه را در رُم میگیرد.
یک کارآموز او را به دبیر سرویس خبری، کریگ منزیس، وصل میکند؛ بدخیال بیمویی که تصمیم میگیرد چه چیزهایی در هر شماره قابل چاپ شدن هستند، چه چیزهایی نیستند. فرقی نمیکند چه وقتی از روز باشد، منزیس همیشه پشت میزش حاضر است. این آدم در زندگیاش چیزی جز اخبار ندارد.
لوید میپرسد «خوب موقعی گیرت آوردم، نه؟»
«یهخورده درگیرم. میشه بهم ایمیل بزنی؟»
«نه نمیتونم، کامپیوترم یه مشکلی داره.» البته مشکل اینجاست که او اصلاً کامپیوتر ندارد؛ لوید همچنان از ماشین تایپی قدیمی مدل ۱۹۹۳ استفاده میکند. «میتونم پرینت بگیرم و برات فکس کنم.»
«تلفنی بگو، فقط خواهش میکنم اگه ممکنه، میشه یه طوری کامپیوترت رو راه بندازی؟»
«آره، میدم تعمیرش کنن. اشارهٔ بجایی بود.» دستش را روی دفترچهیادداشتش میکشد، انگار میخواهد ایدهٔ بهتری پیدا کند از آنچه آنجا چرکنویس کرده. «ببینم، شماها علاقهای به توکاها دارین؟ از این پرندهها یکجور خوراک فرانسوی درست میکنن... از خونوادهٔ سهرهست به گمونم... اینجا خریدوفروشش ممنوعه. اونها این پرندهها رو میندازن توی قفس و چشمهاشون رو درمیآرن تا نتونن روز رو از شب تشخیص بدن، بعد همینجور بهشون غذا میدن. بعد وقتی پروار شدن، توی کنیاک غرقشون میکنن و میپزنشون. این آخرین غذایی بود که میتران قبل از مرگش خورد.»»
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه