کتاب لور
معرفی کتاب لور
کتاب لور نوشتۀ آلکساندرا برکن و با ترجمۀ زهرا چفلکی در کتابسرای تندیس به چاپ رسیده است. کتاب، داستانی از تاریخ خیال و اساطیر است؛ از دنیای یونان. زئوس به سبب خشمی که از ۹ خدای نامیرا دارد، قدرت آنها را به ۹ قهرمان میرا پیشکش میکند. این خدایان به زئوس خیانت کردهاند و او با فراخواندن قهرمانان فانی میخواهد از آنها انتقام بگیرد.
درباره کتاب لور
کتاب لور سرشار از تاریخِ خیال، واژگان یونانی و تاریخ اساطیری است. است. در طول کتاب داستانها و افسانههایی وجود دارد که الکساندر برکن با تحقیق و پژوهش در اسطورهشناسی یونان، مستند کرده است. کتاب با پاورقیهای توضیحی مترجم برای کسانی که آگاهی قبلی از اساطیر یونانی ندارند رضایتبخش خواهد بود.
داستان کتاب دربارۀ خشم زئوس بر ۹ خدای نامیرا است. او بهسبب خیانت این خدایان و گرفتن تقاص از آنها ۹ قهرمان میرا از نوادگان کسانی مانند آشیل، اودیسیوس، هرکول و جیسون را به آگون فرامیخواند و قدرت این خدایان را به آنها پیشکش میکند. هر ۷ سال بهمدت ۷ روز این خدایان بهشکل موجودات میرا روی زمین ظاهر میشوند. اگر قهرمانان میرا موفق شوند این خدایان را شکار کنند، خود، زنان و وارثانشان سرنوشتشان را میشکنند و میتوانند نامیرایی را به چنگ بیاورند.
بعد از دانستن این موضوع خواننده متوجه میشود علت تنفر خدایی مانند آتنا از فانیها چیست. در بسیاری از داستانهای این ۹ فانی قهرمان، آتنا نقش مهمی در پیروزی آنها دارد. چنانکه به پرسیوس روش کشتن مدوسا را آموزش میدهد، در چالش هرکول کمکش میکند، جنگ تروآ را رهبری میکند و... وقتی او هم بهعنوان یک خدای خاطی عزل میشود، از نوادگان قهرمانانی که خودش پرورششان داده، زخم میخورد و این زخم، کینهٔ او را شدیدتر میکند. قهرمانانی که بدون حضور خداوندگار خرد، هیچ نبودند، نوادگانی تشنه به خون او به جا گذاشتهاند. تا جایی که هیچ رحمی به انسان در دل الهه باقی نمیماند.
درواقع، لور، داستان قدرت عشق، کینه و دوستی است. کتاب ۴ بخش و ۵۸ فصل دارد.
خواندن کتاب لور را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به همۀ دوستداران ادبیات اساطیری پیشنهاد میکنیم.
درباره الکساندرا برکن
الکساندرا برکن متولد فوریه ۱۹۸۷، نویسنده و فیلمنامهنویس اهل آمریکا است. او سالها ویراستار انتشارات کودکان در نیویورک بود. نویسندگی چند رمان از جمله مسافر و فیلمنامهنویسی فیلم سینمایی تاریکترین ذهنها را بر عهده داشته که این آخری به فارسی نیز ترجمه شده است.
بخشی از کتاب لور
«به هوش آمد. زمینِ سفتوسخت و بوی گند خون فانی را احساس کرد. بدنش خیلی آرامتر از مغزش بهبود پیدا میکرد. احساسات مزخرف درونش پیچ خورد و پوستش مثل خاک رسی که در حال خشک شدن باشد، سفت شد. رطوبت چمن از ردای آبی نازکش میگذشت و پاهای برهنهاش خاک را لمس میکرد. لرزش تحقیرآمیزی از پوست سر تا پاشنهٔ پایش گذشت. برای اولین بار در این هفت سال ترسیده بود.
خون فانی که در رگهایش میچرخید، در مقایسه با خون خدایی خودش، شبیه لجن بود. خون آیکور۳ در بدنش سوخته و از بین رفته بود. دوباره در جهان رها شد. هفت سال تمام در سرزمینهای دور و نزدیک گشته و قلب قاتلان شرور را برانگیخته بود. شعلههای آتش جنگ را میافروخت. از خودش عصبانی شده بود. عصبانی بود که دوباره مرز این بدن را حس میکرد... که دوباره به این بدن فانی و ضعیف برگشته بود... التماس به خدایان باستانی به اندازهٔ کافی بیرحمانه و تحقیرآمیز بود. آنها دویست و بیست بار بیشتر از او این فانی شدن را تجربه کرده بودند؛ اما او اینطور نبود. این بار دیگر آخرین امتحان فانی بودن را میگذراند.
حواسش ضعیف شده بود اما آن شهر و پارک بزرگش را میشناخت. بوی چمن تازه کوتاه شده با رشتهٔ ضعیفی از فاضلاب شهری ترکیب میشد. از فاصلهای نزدیک صدای ترافیک به گوشش میرسید. احساس برقگرفتگی از اعماق رگهایش بالا میآمد. محتاطانه گوشهٔ لبش را بالا کشید. به یاد میآورد لبخند زدن چطوری است. این شهر در زمان نامیراییاش شهر خودش بود. خدایان به او ثروتی بیاندازه پیشکش کرده بودند و طمع قدرت، تکتک ذرات وجودش را پر کرده بود. منهتن یکبار در مقابل او زانو زده بود. باز هم همینطور میشد.چرخید و قوز کرد. وقتی مطمئن شد پاهایش موقعیت مناسبی دارد، ایستاد. دور و اطرافش رشتههایی از خون تیره جاری بود. دختر جوانی از زیر ماسک خرد شدهاش به او زل زده بود، اما در واقع چشمهایش جایی را نمیدید. چاقو هنوز توی گلویش بود. سر مردی از بدنش جدا شده و هنوز ماسک اسب را به صورت داشت. خنجری از دست قطع شدهٔ بدون انگشت آویزان بود. از سمت راستش صدای آهستهٔ قدم زدن شنید. دستش بیاختیار به طرف شمشیری رفت که همیشه به کمر میبست. شمشیر آنجا نبود.»
حجم
۵۲۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۲۸ صفحه
حجم
۵۲۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۲۸ صفحه
نظرات کاربران
کتاب و ترجمه بد نیست اما قیمت مناسب نیست
اگه دنبال این هستید که اساطیر یونان تو کوچه خیابون های زمان ما به جمع آوری زباله ها مشغول باشن این کتاب رو بخونید در غیر این صورت دوزار هم نمی ارزه