کتاب در باب عقل پوپولیستی
معرفی کتاب در باب عقل پوپولیستی
کتاب در باب عقل پوپولیستی نوشتهٔ ارنستو لاکلایو و ترجمهٔ علی ربیع است. نشر نیماژ این کتاب را منتشر کرده است. این اثر از مجموعهٔ «استخوانهای روح» این نشر است.
درباره کتاب در باب عقل پوپولیستی
آیا مدیریت درست اجتماع، دغدغهٔ قدرتهای اجرایی است؟ ارنستو لاکلائو معتقد است که مشروعیت این قدرتها به این دلیل است که گمان میکنند فقط آنها هستند که ویژگیهای یک اجتماع خوب را میدانند. این مسئله طی قرنهای متمادی همواره هستهٔ مرکزی گفتمان فلسفهٔ سیاسی بوده است و با افلاطون آغاز شد. کتاب در باب عقل پوپولیستی از سه بخش و هشت فصل تشکیل شده است. بخش اول این کتاب «بدنام کردن تودهها» نام دارد که از سه فصل «پوپولیسم: ابهامات و تناقضات»، «گوستاو لوبون: تلقین و بازنمایی تحریفشده» و «تلقین، تقلید، همسانسازی» تشکیل شده است. بخش دوم با نام «برساخت مردم» تشکیلشده از سه فصل با نامهای «مردم و تولید مقالی تهیبودگی»، «دالهای شناور و ناهمگنی اجتماعی» و «پوپولیسم، بازنمایی و دمکراسی» است که به واکاوی مفاهیمی همچون «دال شناور»، «ناهمگنی اجتماعی»، «دمکراسی» و «بازنمایی» پرداخته است. بخش سوم، «گونههای پوپولیسم» از دو فصل به نامهای «حماسهٔ پوپولیسم» و «موانع و محدودیتهای برساخت مردم» تشکیل شده است. در بخش پایانی کتاب که ارنستو لاکلائو نتیجهگیری خود را در آن اعلام کرده، دو رویکرد سیاسی مورد بررسی قرار گرفته است؛ موارد پیشنهادی «اسلاوی ژیژک» و «مایکل هارت» و «آنتونیو نِگری» که ارنستو لاکلائو با آنها موافق نیست. در ادامه او دیدگاه «ژاک رانسیر» را شرح میدهد؛ دیدگاهی که به آرای خودِ ارنستو لاکلائو نزدیکتر است.
خواندن کتاب در باب عقل پوپولیستی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران علوم سیاسی و علاقهمندان به شناخت پوپولیسم پیشنهاد میکنیم.
درباره ارنستو لاکلائو
ارنستو لاکلائو (Ernesto Laclau) ۶ اکتبر ۱۹۳۵ به دنیا آمد. او فیلسوف و نظریهپرداز سیاسی مارکسیست و اهل آرژانتین بود که همراه همسرش، شانتال موف، پیشروهای مکتبی موسوم به «مکتب تحلیلِ گفتمانیِ اسکس» هستند. این مکتب سالها به تربیت شاگردانی نظیرِ «آلتا نوروال»، «دیوید هوارث»، «جیسون گلینوس»، «یانیس استاوراکاکیس»، «الیور مارشارت»، «جیکوب تورفینگ» و دیگران پرداخته است. امروزه هر یک از این افراد بهعنوان نظریهپردازان یا شارحان این مکتب یا صاحبان آثاری برجسته بهشمار میروند. کتاب پوپولیسم که نشر مرکز با ترجمهٔ مراد فرهادپور و جواد گنجی آن را منتشر کرده، از آثار این نویسنده است. او برندهٔ جوایزی همچون کمکهزینهٔ گوگنهایم نیز شده است. ارنستو لاکلائو ۱۳ آوریل ۲۰۱۴ درگذشت.
بخشی از کتاب در باب عقل پوپولیستی
«جذابیت واقعی تجربهٔ اروپای شرقی این است که، تقریباً در حالت نوظهور، ویژگی پدیداری یک 'مردم' را نشان میدهد که من بهطور کامل در مورد آن صحبت نکردهام. تمام مواردی که به آنها اشاره کردم مربوط به برساخت مرز درونی در یک جامعهٔ معین است. در مورد 'پوپولیسم قومی' ما بیشتر سعی در ایجاد محدودیتهای اجتماع داریم، که البته پیامدهایی به همراه دارد. نخست این که تهیبودگی دالهای برسازندهٔ 'مردم' از همان ابتدا بهشدت محدود شده است. دالهای متحدکننده فضای اجتماعاتی اتصال سفتوسختی به مدلولهای دقیق دارند. شرط تهیبودگی، همانطور که میدانیم، گسترش نامحدود یک زنجیرهٔ همارز است. این امر تقسیم درونی حوزهٔ اجتماعی را پیشفرض میگیرد. اما در اینجا این تقسیم لغو شده است: هیچ پِلِبسی داعیهٔ پوپولوس بودن ندارد، زیرا پِلِبس و پوپولوس دقیقاً با هم همپوشانی دارند. 'دیگری' تقابلیافته نسبت به اجتماع، بیرونی است، نه درونی. اصل قومی از همان ابتدا مشخص میکند که کدام عناصر میتوانند وارد زنجیرهٔ همارز شوند. امکان کثرتگرایی برای پوپولیسم وجود ندارد. اقلیتها میتوانند در قلمروی تعریفشده وجود داشته باشند، اما زمانیکه اصل قومی حدود فضای اجتماعاتی را تعریف کرده است، حاشیهبودگی باید شرایط دائمی آنها باشد. پاکسازی کل جمعیتها همیشه یک احتمال نهفته است وقتی برساخت مقالی اجتماع بر اساس خطوط کاملاً قومی پیش میرود. و تمایلات استبدادی این منطق سیاسی مشهود است: ازآنجاکه طرف دیگر زنجیره همارزی بیرون از اجتماع است، اجتماع میتواند تنها به یک منطق ناهمسانی همچون اصل سازمانی خود متکی باشد. گرایش به یکنواختی سیاسی پیامد ضروری است.
یک نمونهٔ خوب ازهمپاشیدگی یوگسلاوی معاصر است. پروژهٔ تیتو پس از جنگ جهانی دوم تقویت همسانی یوگسلاوی بود درحالیکه به جمهوریهای مختلف درجهٔ قابلتوجهی از خودمختاری میداد - خودمختاری که در خلال بازبینیهای پیدرپی قانون اساسی تقویت میشد. اگر این عملیات مضاعف موفقیتآمیز میبود، میتوانستیم رابطهای همارز میان همسانیهای گوناگون ملی و یک تعلق شدید به یک دولت فدرال داشته باشیم. اما در حقیقت این فرایند به طریقی دیگر پیش رفت و گرایشات گریز از مرکز بهتدریج چیره شد. این روند پس از مرگ تیتو تسریع شد و به ظهور آنچه اسپیروس سوفوس 'ملیگراییهای پوپولیستی' نامیده است انجامید. در صربستان، ظهور میلوشویچ۲۴۶ در چهارچوب یک زمینهٔ ملیگرایانه پیرامون رویای 'صربستان بزرگ' و قیام علیه حضور آلبانیاییها در کوزوو رخ داد، (۲۷) که صربستان را در یک برخورد با جمهوریهای دیگر قرار داد. در کرواسی نیز امکان ایجاد یک جامعهٔ چند قومی از همان ابتدا تضعیف، و تلاش شد تا آن را با یک جامعهٔ یکپارچهٔ قومی جایگزین کنند، تلاشی که تا حد زیادی موفق بود.
از زمان استقلال، ملیگرایی کرواسی یک مشخصهٔ مرکزی زندگی اجتماعی و سیاسی در جامعهٔ کرواسی بوده است... ادغام ملیگرایی با مسلک محافل محافظهکار درون کلیسای کاتولیک همچنین به پدیداری یک جنبش اکثریت اجتماعی ملیگرای قدرتمند منجر شد که به نام ملت، بهطور سازگانی دنبال ایجاد یک جامعهٔ 'سالم اخلاقی' بوده است، که در آن رغبت ملی بر رغبتها و حقوق قشری و فردی غلبه خواهد داشت. سرآمدان سیاسی حاکم توانستهاند با تکیه بر این حوزهٔ انتخابیهٔ اجتماعی و سیاسی، اختیار خود را بر دولت، اقتصاد و رسانههای جمعی حفظ کرده، مطالبات دمکراسی را سرکوب کنند.»
حجم
۳۸۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۴۴ صفحه
حجم
۳۸۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۴۴ صفحه