دانلود و خرید کتاب به خاطره اعتمادی نیست الیزا گبرت ترجمه کیوان سررشته
تصویر جلد کتاب به خاطره اعتمادی نیست

کتاب به خاطره اعتمادی نیست

نویسنده:الیزا گبرت
انتشارات:نشر اطراف
امتیاز:
۲.۹از ۱۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب به خاطره اعتمادی نیست

کتاب به خاطره اعتمادی نیست نوشتهٔ الیزا گبرت و ترجمهٔ کیوان سررشته است و نشر اطراف آن را منتشر کرده است. این کتابْ یک راهنمای ادبی برای زندگی پیشا آخرالزمانی است.

درباره کتاب به خاطره اعتمادی نیست

به خاطره اعتمادی نیست چهارمین کتابِ مجموعهٔ «جستار روایی» از نشر اطراف، اثر الیزا گبرت، شاعر، نویسنده و جستارنویس آمریکایی‌، در سال ۲۰۲۰ منتشر شد. گبرت در این کتاب ما را به این پرسش که چرا ما نمی‌توانیم از خیال‌پردازی دربارهٔ پایان جهان دست بکشیم، دعوت می‌کند. گبرت، گاه شاعرانه و گاه فلسفی، دربارهٔ فاجعه‌های گوناگون از تایتانیک و چرنوبیل و شاتل فضایی چلنجر گرفته تا پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ۲۰۱۶ ایالات متحده و پاندمی‌های ویروسی‌ حرف می‌زند و از همهٔ این‌ها به یک پرسش اصلی می‌رسد: چرا و چگونه برخی تهدیدها در ذهن ما پررنگ‌تر از بقیه ثبت و احساس می‌شوند؟

خواندن این کتاب بیش از آنکه صدای منتقدی سخت‌گیر و پژوهشگری جسور و جدی را به گوش مخاطب برساند، حس گفت‌وگو با دوستی صمیمی را منتقل می‌کند؛ گفت‌وگویی صادقانه و بی‌تکلف که نگاه خواننده به فاجعه‌های ریز و درشت را برای همیشه تغییر می‌دهد و می‌کوشد نقشهٔ راهی برای زندگی در زمانهٔ پرفرازونشیب کنونی در اختیار ما بگذارد. 

کتاب به خاطره اعتمادی نیست که راهنمایی ادبی برای زندگی در پیشاآخرالزمان نامیده شده، شامل جستارهایی تأمل‌انگیز دربارهٔ فرهنگ فاجعه، اضطراب ناشی از تغییر اقلیم، بیماری‌های سخت‌درمان و همه‌گیر، تروماهای فردی و گروهی، شیفتگی آمیخته با هراسِ ما به مصیبت‌های گذشته، حال و آینده، شکنندگیِ و آسیب‌پذیری درک آدمی در برابر عمق و عظمت فجایع طبیعی و بشری، و احساس روزافزون نفرین‌شدگیِ جمعی در زمانه‌ای است که گویی همهٔ ما در طوفانی از اخبار فاجعه‌های کوچک و بزرگ دست و پا می‌زنیم و به شکلی تناقض‌آمیز و حیرت‌انگیز، معتاد مشاهدهٔ مصائب و کاستی‌های جهان و بحث دربارهٔ آن‌ها شده‌ایم.

آیا آدمی می‌تواند مانع تکرار تاریخ شود؟ می‌تواند لحظه‌ای را که می‌زیَد از دل همان لحظه درک کند؟ در زمانه‌ای که رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی حکمرانی می‌کنند؛‌ واقعیت را به شکل‌های مختلف و گاه کاملاً متضاد تعریف می‌کنند؛ عشق، نفرت، باور و اندوه می‌آفرینند؛ و گاه در بزنگاه‌های تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بی‌رحمانه، پنهانی و بی‌اعتنا قربانی می‌گیرند، آیا انسان می‌تواند روش‌هایی نو برای بودن در دنیای جدید و کنار آمدن با آن بیابد؟ آیا می‌تواند در بحبوحهٔ فاجعه‌های عظیم و کمابیش فهم‌ناپذیر به وظیفهٔ شناختی، اخلاقی و عملی خود پی ببرد و به آن عمل کند؟ گبرت با استادی تمام می‌کوشد پاسخی برای این دست پرسش‌ها بیابد و عوامل اسرارآمیزی که ارتباط روان‌شناختی ما با فاجعه را رقم می‌زنند،‌ بررسی کند.

 او ترس‌های انسان امروزی، تشویش‌هایش دربارهٔ ویرانی و تباهی، و تمنای رمزآلود و شگفت‌آورِ او برای هلاکتی آخرالزمانی را می‌کاود؛ ماهرانه زبانی روشن، شاداب و منعطف برای توضیح منطق متغیر فاجعه می‌آفریند و خواننده را با حسِ ماندگارِ دگرگونی و انقلابی بی‌پایان آشنا می‌کند. نوشته‌های گبرت را به کارت پستالی تشبیه کرده‌اند که از آینده به دست ما رسیده است تا شکاف پرناشدنی میان هراس‌ها و ادراک‌هامان را عریان کند. جستارهای او فقط در پی آموزش مخاطب نیستند، بلکه خواننده را به تفکری عمیق‌تر و جدی‌تر دربارهٔ زندگی در دنیای امروز وا می‌دارند. 

گبرت که در رشته‌های زبان‌شناسی، علوم شناختی و نگارش خلاق تحصیل کرده و مطالعات گسترده‌ای در حوزه‌های گوناگون دارد، تا کنون آثار برجسته‌ای در قالب شعر، جستار و نقد پدید آورده است. 

خواندن کتاب به خاطره اعتمادی نیست را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به دوستداران سبک ادبی جستار پیشنهاد می‌شود. همهٔ کسانی که ترس و اضطرابِ وجودی را تجربه کرده‌اند احتمالاً در جستارهای این کتاب، راهی برای درک عمیق‌تر و تحلیلِ دقیق‌تر این تجربه می‌یابند.

بخشی از کتاب به خاطره اعتمادی نیست

«یکی دو سال پیش سر کار می‌خواستم حواسم را پرت چیزی کنم که در توییتر به لینک ویدئویی یوتیوبی رسیدم. انمیشینی بود که غرق شدن تایتانیک را در مدت زمان واقعی‌اش بازسازی می‌کرد، تمام آن دو ساعت و چهل دقیقه را. ویدئو را کامل ندیدم ولی تکه‌تکه جلو رفتم و بخش‌هایی از آن را تماشا کردم. مشخصاً جذب چند نمای انگشت‌شماری شدم که از داخل کشتی نشان می‌داد؛ آن‌جایی که ـ چون موقع غرق شدن اول دماغهٔ کشتی زیر آب رفته‌ــــ می‌شد از زاویه‌ای کج، بالا آمدن سطح آب را ببینی، اول در راهروهای سفیدرنگ طبقه‌های پایین‌تر کشتی و بعد هم در تالار رقص و پلکان باشکوه و بزرگش؛ جایی که چند صندلی حصیری روی آب بالا و پایین می‌رفتند.

در این ویدئو، عجیب‌ترین چیز این است که هیچ آدمی نیست. خبری از مسافران انیمیشنی نیست. نه صدای ویولنی به گوش می‌رسد و نه حتی صدای راوی. کشتی نورانی، در شب، در نوری زرد می‌درخشد. ولی صدایی نیست جز صدای شلیک چند منور اضطراری، انفجارهایی در موتور کشتی، و لمبر خوردن آب درون کشتی و کوبیده شدنش به بدنه. حس و حال کلی، سکوت کم‌وبیش مطلق است؛ سکوتی که شاید آرامش‌بخش به‌نظر برسد.

این وضعیت ادامه دارد تا چند دقیقهٔ آخر ویدئو، وقتی که کشتیِ تا نیمه فرورفته به ناله می‌افتد و در نهایت از کمر می‌شکند. فقط در آن لحظه، وقتی چراغ‌ها خاموش می‌شوند و دودکش‌های بخار فرو می‌ریزند، صدای جیغ آدم‌ها را می‌شنوید؛ صدایی که تا سی ثانیه بعد از ناپدید شدن کشتی هم ادامه پیدا می‌کند. نوشته‌ای روی تصویر ظاهر می‌شود: «۲:۲۰ تایتانیک از بین رفته. تا یک ساعت و چهل دقیقهٔ دیگر، کمکی از راه نخواهد رسید.» بعد،‌ چند قایق نجات (خالی) را شناور روی اقیانوس سیاه و آرام، زیر آسمان پرستاره می‌بینیم. و بعد، نوشته‌ای دیگر: «۲:۲۱ صدای در هم شکستن تایتانیک از زیر آب می‌آید. کشتی با سقوط به قعر دریا فرو می‌پاشد.» ویدئو بدون قابی روایی که بخواهد پایانی خوش و ساختگی به ماجرا اضافه کند، با همین یادداشت غم‌انگیز به پایان می‌رسد.

بلافاصله خورهٔ داستان تایتانیک به جانم افتاد. دوباره فیلم جیمز کامرون را تماشا کردم. (اولین بار در دبیرستان دیده بودمش. هنوز همان‌قدر مسخره و همان‌قدر گیرا بود.) رمان هر کسی به فکر خودشِ بریل بین‌بریج را خواندم که بر اساس وقایع شب غرق شدن کشتی نوشته شده و با این‌که کمی قبل از فیلم منتشر شده، بیشتر به این می‌مانَد که از روی فیلم کامرون نوشته شده باشد. هزاران کلمه دربارهٔ ماجرا خواندم؛ فهرستی از شواهد و نظریه‌های توطئه در ویکی‌پدیا و همچنین در سایت‌هایی که شاید بشود اسم‌شان را گذاشت «پاتوق طرفداران»، البته اگر بشود طرفدار یک فاجعه بود. فیلمی مستند با عنوان آخرین معمای تایتانیک دیدم که نظریه‌ای نامتعارف دربارهٔ ریشهٔ اصلی فاجعه مطرح می‌کرد: به نظر یکی از دانشمندان، افت ناگهانی و شدید دما باعث شده سرابی در افق پدیدار شود که جلوی دید دیدبان‌ها را گرفته و نگذاشته قبل از آن‌که دیر شود، کوه یخ را ببینند. همین سراب می‌تواند توضیح دهد که چرا کشتی اس‌اس‌کالیفورنین که در همان نزدیکی بوده، متوجه مشکل آشکار تایتانیک نشده است. البته که این فقط یک نظریه است.»


نظری برای کتاب ثبت نشده است
مرگ قابل‌فهم‌تر است تا زجر.
김 나비
حضور همه‌جایی دوربین‌ها، که حالا همیشه در جیب‌مان هستند، باعث می‌شود راحت‌تر شاهد فاجعه باشیم و راحت‌تر تکثیرش کنیم؛ حتی شاید نوعی تقاضای فرهنگی برای فاجعه به وجود آورده باشد.
لیلا

حجم

۵۹۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

حجم

۵۹۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

قیمت:
۹۹,۰۰۰
۷۹,۲۰۰
۲۰%
تومان