دانلود و خرید کتاب گریزی از شکست نیست جو موران ترجمه علیرضا شفیعی نسب
تصویر جلد کتاب گریزی از شکست نیست

کتاب گریزی از شکست نیست

معرفی کتاب گریزی از شکست نیست

کتاب گریزی از شکست نیست نوشتهٔ جو موران با ترجمهٔ علیرضا شفیعی نسب و ویراستاری علی کریمی در انتشارات ترجمان علوم انسانی چاپ شده است.

درباره کتاب گریزی از شکست نیست

والت ویتمن، شاعر پرآوازۀ آمریکایی، در شعر «آواز خودم» می‌گوید: «زنده‌باد هر آن‌که ناکام مانده». او در این فراز با زیرکی نشان می‌دهد که ناکامی نه یک رخداد گذرا، بلکه وضعیتِ مستدام زندگی‌های ماست. با این حساب، شکست نه مقدمۀ پیروزی، که مقدمه‌ای است برای شکستی دیگر. فرهنگ بشری همواره ناکامی و شکست را بیراهه‌ای می‌دانسته در حاشیۀ جادۀ اصلی موفقیت و کامیابی، اما جو موران در کتاب گریزی از شکست نیست، ناکامی را وضعیتی اصیل می‌داند و ما را به بصیرتی فرا‌می‌خواند که ساموئل بکت سرلوحۀ زندگی‌اش قرار داده بود: «در جوانی ناامید شو و پشت سرت را نگاه نکن.»

مــوران با نگاهــی تیزبین تصور ما از اسوه‌های موفقیت و کامیابی را واژگون می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه سرگذشت آن‌ها نیز از شکست آغاز شد و به شکست انجامید. او ادبیات و فلسفه و روان‌شناسی را به هم می‌آمیزد تا نیروی تسلی‌دهنده و امیدبخشی را آشکار کند که در پس ناکام‌ماندن نهفته اسـت. به تعبیر مــوران، کلام تسلی‌بخشْ هم آراممان می‌کند و هم سر ذوقمان می‌آورد؛ پس ای هم‌قطارانِ ناکام، به پیش!

کتاب گریزی از شکست نیست را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این اثر را به علاقه‌مندان به کتاب های توسعهٔ فردی و روان‌شناسی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب گریزی از شکست نیست

«چند سال پیش، خود بازار آزاد دچار ناکامی علنی شد. بحران مالی سال ۲۰۰۸ باید ما را از این خواب بیدارگونه می‌پراند، خوابی که در آن بازار آزاد حکم ترموستات تنظیم‌کنندۀ دمای بهینۀ واقعیت را دارد. اما چنین اتفاقی نیفتاد. این ناکامی نیز، مثل چرخۀ رونق و رکود در آمریکای قرن نوزدهم، به دست فراموشی سپرده شد. ازقضا، تردستی ماهرانه‌ای باعث شد تقصیر را گردن عوامل دیگری بیندازند: مهاجران، تقلب در سود، ولخرجی دولت‌ها یا انتفاضۀ یونانیان علیه زهدپیشگی و قناعت.

حالا آشکار شده که آسیب‌های این ناکامی به‌طور یکسان میان همه تقسیم نشده است. تشخیص داده شد که بانک‌های آمریکایی و اروپایی، که در این بحران فاصله‌ای با ورشکستگی نداشتند، «بزرگ‌تر از آن‌اند که ناکام شوند»، یعنی آن‌قدر برای نظام اقتصادی‌مان حیاتی‌اند که نمی‌توان سقوطشان را پذیرفت، پس دولت‌ها باید با وام و سرمایه دست آن‌ها را می‌گرفتند. خود بانک‌ها حدس زده بودند که بزرگ‌تر از آن‌اند که ناکام شوند، لذا در استفاده از پول مردم بی‌احتیاطی به خرج داده بودند. می‌دانستند وقتی دادوستدهای پرخطرشان ثمر دهد می‌توانند سود آن را برداشت کنند و، وقتی نتیجه ندهد، ضررها را تقسیم کنند.

تا قبل از بحران، هنوز ته‌مایۀ احترامی برای دولت‌مردانِ تحصیل‌کرده و خوش‌کلام (که عمدتاً مردان سفیدپوست بودند) و بانک‌های بزرگ کشور قائل بودم. من نیز، مانند اکثر افرادِ مبتلا به سندروم شیاد، اعتمادبه‌نفس و کاریزمای افرادِ ظاهراً مصون از این سندروم را در دل می‌ستودم. شاید در پستویی تاریک از ذهنم این افراد را افسرانی بالفطره می‌دانستم. ناسلامتی آن‌ها با چنان ژست خلل‌ناپذیر و چنان اعتمادبه‌نفسِ احترام‌برانگیزی صحبت می‌کردند که لاجرم باید حرفْ حرف خودشان می‌بود. افرادی این‌چنین جسور حتماً می‌دانند چه می‌کنند، مگر این‌طور نیست؟

خیلی زود به پاسخ این پرسش رسیدم: نه، نمی‌دانند. آنچه کبریت به باروتِ این بحران زد برملاشدنِ محصولات مالیِ به‌شدت استقراضی بود که با استفاده از مدل‌های ریاضیاتی طراحی شده بودند، اما معلوم شد این مدل‌ها پیچیده‌تر از آن‌اند که انسان‌ها بتوانند خطراتش را محاسبه کنند. این مدل‌ها داستانی بودند که رهبرانمان دربارۀ سازوکار دنیا سرهم کردند. داستانشان چندان معنایی نداشت، اما چنان با باور راسخی آن را بافته بودند که حتی خودشان هم فریبش را خوردند.»

amirhossein
۱۴۰۱/۱۲/۲۶

من نسخه چاپی این کتاب رو خوندم ، واقعا هم لذت بردم ، ترجمه هم عالی ، کتاب کلیشه های شکست و میشکنه، و اینکه میگه بیشتر باید از مسیر لذت برد تا نتیجه، و اینکه شکست جزوی از زندگیه

- بیشتر
امیرو
۱۴۰۱/۱۲/۱۴

سبک کتاب یکم متفاوته و شاید هر کسی خوشش نیاد. بیشتر مثل ثبت افکار و نگارش آزاد ذهنیات نویسندس تا یک نثر منظم و کتابی. بنظر من موضوعش در کل جالبه، خصوصا نیمه اول کتاب برام جذاب بود. اما نیمه

- بیشتر
شادکامیِ واقعی از حرص‌وولع برای جایزه حاصل نمی‌شود، چون هر جایزه‌ای که به‌دنبال کسب آنیم به‌زودی به گذشته‌ای دسترسی‌ناپذیر تعلق می‌یابد. شادکامی از غرقگی در همین لحظۀ بازگشت‌ناپذیرِ زندگی برروی زمین به دست می‌آید. چیزهای ارزشمند در این زندگی را نمی‌توان نگه داشت، فقط می‌توان تجربه‌شان کرد.
امیرو
آدم در اکثر مواقع ناکامی‌اش را به‌تنهایی حس و تجربه می‌کند. وقتی عواطف بیان‌ناپذیرِ حاصل از ناکامی را حوالۀ دیگران کنیم، تقصیری ندارند اگر این کارمان را خلاف آداب به شمار بیاورند. اما هیچ‌یک از این‌ها چیزی از واقعیت ناکامی کم نمی‌کند. آدام فیلیپسِ روان‌درمانگر می‌نویسد «ما زندگی‌مان را با کسانی که نتوانسته‌ایم بشویم شریکیم». (۱) وقتی ناکام می‌مانیم، به سوگ این زندگی‌های نزیسته می‌نشینیم، یعنی فقدان چیزی که هرگز نداشته‌ایم و هرگز نبوده‌ایم، مگر در تصوراتمان.
امید
درد زمانی جان‌فرساتر می‌شود که هیچ نتیجه‌ای به دنبال نداشته باشد.
کاربر... :)
ورزش را چنان معطوف به پیروزی کرده‌اند که نکتۀ اصلی‌اش را از یاد برده‌ایم: بازی. وقتی بچه‌ها را غرق در بازی می‌بینیم، ته دلمان می‌دانیم که آن‌ها راز زندگی را که ما از دست داده‌ایم دریافته‌اند.
f.r
آنچه در کمدی مهم است نه برنده و بازنده، که خود بازی زندگی است. راه‌ورَسم کمدی برمبنای حفظ زندگی و لذت‌بردن از آن است، چون به این نکته عنایت دارد که جز زندگی هیچ‌چیز وجود ندارد.
f.r
باختن پس از کوشش فراوان قصۀ همیشگی انسان است، انسانی که برای اندوه و رنج زاده شده، انسانی که شیرین‌ترین نغمه‌هایش از اندوهناک‌ترین اندیشه‌ها می‌گویند
M.o
در نخستین روزهای شبکه‌های اجتماعی، ما «دوست» داشتیم، حالا «دنبال‌کننده» داریم. در اینترنت به‌سمتی سوق داده می‌شویم که موفقیت خود را بزرگ بشماریم و رقابت تقلیدیِ دنبال‌کننده‌هایمان را برانگیزیم. دنیای مجازی درایت و نزاکت ما را در این‌دست مسائل از بین برده است. هیچ‌کس گفت‌وگویی در دنیای واقعی را با «ببین طرف دربارۀ من چه چیزهای خفنی گفته!» شروع نمی‌کند، اما در فضای مجازی افراد همیشه تعریف و تمجید دیگران را به اشتراک می‌گذارند و البته خودشان هم از خودشان تعریف می‌کنند. می‌نویسند حسابی ذوق‌زده‌ام که اعلام کنم فلان یا مثلاً خبری دارم در حد لالیگا. برخی با کم‌رویی این کار را می‌کنند، اما باز به‌هرحال خودنمایی است. پز گلایه‌نما به‌شکل کهن‌تر خود بازگشته است: پُز.
کاربر... :)
فقط می‌کوشید زندگی روزمره‌اش را بگذراند، با تمام نقص‌ها و بدون هیچ توهم کمال‌گرایانه.
M.o
خودباوری لزوماً باعث نمی‌شود دیگران به شما ایمان بیاورند؛ موفقیت لزوماً سراغ شما نمی‌آید؛ شکست لزوماً مقدمۀ پیروزی نیست؛ جانانه‌ترین تلاش‌ها هم گاهی به سرانجام نمی‌رسند؛ درخشان‌ترین زندگی هم گاهی به رؤیاهای بربادرفته و حسرت‌های بیهوده می‌انجامد. در هر مسابقه‌ای، بسیاری از ما بازنده‌ایم. ناکامی همیشه محتمل‌تر است. بحث احتمال آماری است، یعنی ساده‌ترین اصول ریاضی، بازی اعداد: بازگشت به معیار.
M.o
ناکامیْ این پوشش زرهیِ رقابتی را از ما می‌گیرد و لطیف و بی‌دفاعمان می‌کند، طوری‌که رویی گشاده‌تر به دنیا و یکدیگر داشته باشیم. ناکامی معنای انسان‌بودن را به ما می‌آموزد، انسانی که جایزالخطا، غیرالگوریتمی، پر از آرمان‌های خوش‌خیالانه و سوتی‌های بامزه است.
M.o
وقتی کنجکاو باشیم و بخواهیم بفهمیم که بودن به‌جای انسانی دیگر یا حتی یک بید چه حالی دارد، حس‌وحالمان به سخاوت و کندوکاو ملایم تغییر می‌کند؛ دیگر علاقه‌ای نداریم آن زندگی را با زندگی خودمان مقایسه کنیم یا موفقیت یا ناکامی‌اش را قضاوت کنیم، درعوض پی می‌بریم که نمی‌شود آن را به چیزی فروکاست یا قدروقیمتی برایش تعیین کرد.
BLACK
جوزف میکر در کتاب کمدی بقا ݣݣ می‌گوید فرهنگ انسانی به دو شکل با حتمیتِ ناکامی کنار آمده است: تراژدی و کمدی.
f.r
کاش دانشجویانم می‌دانستند وقتی آن‌طور ادای استادهای حرفه‌ای را درمی‌آورم، این سخنرانی را یک ساعت پیش آماده کرده‌ام و فقط چند روز جلوتر از آن‌ها مطالب را خوانده‌ام. کاش همکارانم می‌دانستند که، زیر این زرهِ ساخته‌شده از نکته‌سنجی و استدلال‌های محتاطانه و سنجیده، پوستی آسیب‌پذیر از جنس خودتردیدی و سردرگمی نهفته است.
f.r
نیاز به تحسین‌شدن غیرمنطقی است و نمی‌توان آن را با منطق و استدلال توجیه کرد. عقلمان به ما می‌گوید جایزه هیچ‌چیز را حل نمی‌کند و زندگی همان‌طورکه بوده است، با تمام دردسرها و زشتی‌هایش، می‌ماند. اما باز دلمان خواهان آن است.
امیرو
برابری «نه صرفاً به جاده‌ای هموار و بی‌مانع، که به آغازی برابر نیز وابسته است».
امیرو
«موفقیت همچون کوهی است که هرچه به‌طرفش می‌روی انگار بزرگ‌تر می‌شود ... موفقیت تمام زندگی‌تان را در چنگال خود می‌گیرد، درحالی‌که سؤالات اصلی مغفول می‌مانند».
امیرو
احساس شرم ربط چندانی به خودِ عمل ناشایست ندارد و بیشتر به این ترس برمی‌گردد که از چشم دیگران بیفتیم.
امیرو
شاید، بدتر از ناکامی، حس گرفتاری در چرخه‌ای از بلندپروازی است در جست‌وجوی موفقیتی که آدم ته دلش به آن باور ندارد.
M.o
اما ناکامی یکی از ویژگی‌های این نظام است، نه عیب‌ونقصی که بتوان با استعداد و سرسختی برطرفش کرد. مخاطب تمام آن حکایت‌های مربوط به اثرات تحکم‌بخشِ ناکامی عوام‌الناس‌اند؛ هیچ‌یک از اغنیا و صاحب‌قدرتانی که زندگی ما را می‌گردانند واقعاً باور ندارند که ناکامی نیروبخش یا تعالی‌دهنده باشد؛ آن‌قدر هم خام‌اندیش نیستند که به ناکامی‌های فاحش خود در ملأعام اقرار کنند. فقط سودشان را به جیب می‌زنند و جایی می‌خوابانند که هیچ بحران مالی‌ای به آن گزند نرساند.
M.o
بعضی از انواع خوش‌بینی از بدبینی هم ظالمانه‌ترند، چون از ما می‌خواهند شکممان را برای آینده‌ای صابون بزنیم که در بهترین حالت بعید است و در بدترین حالت خیالِ خام.
M.o

حجم

۲۵۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۲۵۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۲۹,۵۰۰
۵۰%
تومان