کتاب ادیان، ارزش ها و تجربه های اوج
معرفی کتاب ادیان، ارزش ها و تجربه های اوج
کتاب ادیان، ارزش ها و تجربه های اوج نوشتهٔ ابراهام مزلو و ترجمهٔ زهرا اکبری است و نشر کرگدن آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب ادیان، ارزش ها و تجربه های اوج
ابراهام هارولد مزلو، روانشناس انسانگرا و از پیشروان «نسل سوم» روانشناسی در این کتاب از «تجربههای اوج» سخن میگوید، تجربهها و جذبههایی شورانگیز، وصفناپذیر و وجودی که از نظر او پیامبران، عارفان و راهبان ذن آنها را در پررنگترین شکل خود تجربه کردهاند. مزلو عموم انسانها، اعم از دیندار و غیردیندار، را برخوردار از چنین تجربههایی میداند و شرح میدهد که روانشناسان وجودی چگونه علاوه بر به رسمیت شناختن و تقویت این تجربهها میکوشند در چهارچوبی تجربی و طبیعی دربارۀ آنها نظریهپردازی کنند. مزلو اگرچه اقرار دارد که منشأ شکلگیری ادیان همین مواجهههای شورمندانه است، اما این تجربهها را لزوماً دینی نمیداند. او از آنچه تشکیلات ادیان سازمانیافته بر سر این تجربهها آوردهاند، شکایت میکند و شرح میدهد که چگونه علم تجربی از راه تجدید نظر در رابطۀ واقعیت و ارزش میتواند برای چنین تجربههایی جایی درخور فراهم کند. مزلو با تأکید بر جای خالی ارزشها در نظام آموزش رایج در بررسیای موردی نشان میدهد که روانشناسی انسانگرا چگونه میتواند رازآمیزی را دوباره به رابطۀ زن و مرد بازگرداند و آن را از روزمرگی و ملال برهاند.
خواندن کتاب ادیان، ارزش ها و تجربه های اوج را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران حوزهٔ روانشناسی وجودی و روانشناسی انسانگرا پیشنهاد میکنیم.
درباره ابراهام مزلو
ابراهام هارولد مزلو روانشناس امریکایی متولد اول آوریل ۱۹۰۸ در بروکلین نیویورک است. او در دانشگاه ویسکانسین در مادیسون تحصیل و در ۱۹۳۰ کارشناسی، ۱۹۳۱ کارشناسی ارشد و ۱۹۳۴ دکترای خود را دریافت کرد. در ۱۹۲۸ با برتا گودمن ازدواج کرد که حاصل آن دو فرزند دختر بود. مزلو در سالهای ۱۹۳۰-۱۹۳۵ استادیار دانشگاه ویسکانسین و مدرس کارنگی؛ ۱۹۳۵-۱۹۳۷ مدرس کالج معلمان کلمبیا، نیویورک؛ ۱۹۳۷-۱۹۵۱ مربی تا دانشیار روانشناسی در کالج بروکلین؛ ۱۹۵۱-۱۹۶۹ استادیار و استاد روانشناسی در دانشگاه برندایس، والتهام، ماساچوست (۱۹۵۱-۱۹۶۱ رئیس دانشکده)؛ ۱۹۶۹-۱۹۷۰ عضو بنیاد لافلین؛ ۱۹۶۲-۱۹۶۳ رئیس انجمن روانشناسی نیوانگلند و ۱۹۶۷ رئیس انجمن روانشناسی امریکایی بوده است.
انجمن امریکایی انسانگرایی در سال ۱۹۶۷ او را انسانگرای سال نامید. او دکترایی افتخاری نیز از دانشگاه خاویر، سینسیناتی، دریافت کرد. مزلو در ۸ ژوئن ۱۹۷۰ از دنیا رفت.
بخشی از کتاب ادیان، ارزش ها و تجربه های اوج
«نظریهٔ من، بهطور کلی، این است که پیشرفتهای جدید در روانشناسی به تغییری عمیق در فلسفهٔ علم ما منجر میشود، تغییری چنان وسیع که اگر علم به معنای وسیع آن در نظر گرفته و از نو تعریف شود ممکن است قادر باشیم پرسشهای بنیادین دینی را به عنوان بخشی واقعی از حوزهٔ علم بپذیریم.
علم و دین بهنحوی بسیار محدود و چنان دوپاره و جدا از یکدیگر تصور شدهاند که گویا دو جهان متناقض تشکیل دادهاند. اگر بخواهیم بهاجمال بیان کنیم داستان از این قرار است که این جدایی به علم در قرن نوزدهم اجازه داد بیش از حد مکانیستی، اثباتگرا و تقلیلگرا باشد و مأیوسانه تلاش کند فارغ از ارزشگذاری باقی بماند. بهاشتباه تصور میشد که علم چیزی برای گفتن دربارهٔ غایات یا ارزشهای غائی یا ارزشهای معنوی ندارد و این بدان معناست که گفته شود اینها اهدافی تماماً خارج از محدودهٔ شناخت طبیعی انساناند و هرگز نمیتوانند به شیوهای قابلتأئید و معتبر شناخته شوند، به شیوهای که بتوانند انسانهای ذیشعور را که واقعیاتْ آنها را خشنود میکنند راضی سازند.
چنین نگرشی علم را محکوم میکند که چیزی بیش از فناوری نباشد، امری خارج از مقولهٔ اخلاق، امری نااخلاقی (همانطور که پزشکان نازی به ما تعلیم میدادند). چنین علمی نمیتواند چیزی بیش از مجموعهای از ابزارها و روشها باشد، چیزی مگر ابزاری که هر فرد، چه خوب و چه بد، برای هر هدفی، چه خیر و چه شر، از آن بهره میگیرد.
دوپارگی علم و ارزشها همچنین سبب شد ادیان سازمانیافته به دلیل دورافتادن از واقعیات، از معرفت و از علم - حتی تا حدی که اغلب آنها تبدیل به دشمنان معرفت علمی شوند - آسیب ببینند. اتفاقی که در واقع آنان را وامیدارد بگویند به چیز بیشتری برای آموختن نیازی ندارند.
با این حال، امروزه هم برای علم و هم برای دین چیزی در حال اتفاق افتادن است، دستکم برای نمایندگان هوشمندتر و فرهیختهٔ آنها. این تغییرات نگرشی بسیار متفاوت را میان دانشمندان کمتر محدودنگر نسبت به مسائل دینی، دستکم نسبت به پرسشهای دینی، انسانی و طبیعی، ممکن میکند. شاید بتوان گفت این فقط نمونهای دیگر از چیزی است که بارها در گذشته اتفاق افتاده است، ربودن قلمرویی دیگر از حدود اختیارات دینِ سازمانیافته.
درست همانطور که هر علمی روزگاری جزئی از بدنهٔ دینِ سازمانیافته بود، اما بعدها خود را از دین جدا و اعلام استقلال کرد، همینطور نیز میتوان گفت اکنون اتفاقی مشابه برای ارزشها، اخلاق، معنویت و اصول اخلاقی در حال وقوع است. اینگونه مسائل از انحصار کامل کلیساهای نهادینه خارج میشوند و بهاصطلاح به «ملک» نوع جدیدی از دانشمندان انسانگرا تبدیل میشوند که بهشدت ادعاهای پیشین ادیان رسمی را مبنی بر اینکه داوران انحصاری تمامی موضوعات ایمانی و اخلاقی هستند رد میکنند.
رابطه علم و دین را میتوان به شیوهای تقابلی و رقابتی صورتبندی کرد، اما فکر میکنم میتوان نشان داد که نیازی به این کار نیست. به اعتقاد من، شخصی که عمیقاً دیندار است - به معنی خاصی که بعداً دربارهٔ آن بحث خواهم کرد - با این امید که مسائل و موضوعات ارزشی او ممکن است قاطعانهتر از پیش پاسخ داده شود بیش از پیش احساس نیروی تازه و دلگرمی خواهد کرد.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه