کتاب گرگ های کالا
معرفی کتاب گرگ های کالا
کتاب گرگ های کالا نوشتهٔ استیون کینگ و ترجمهٔ سهیلا الله دوستی است. انتشارات افراز این کتاب را که پنجمین جلد از مجموعهٔ «برج تاریک» است، روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب گرگ های کالا
کتاب گرگ های کالا اولینبار در سال ۲۰۰۳ میلادی منتشر شد. در این رمان «رولند»، «ادی»، «سوزانا»، «جیک» و حیوان سخنگوی آنها «بیلی - بامبلر»، مأموریت خود را برای جلوگیری از نابودی «برج تاریک» و همچنین نجات تمام دنیاها از آشوب و شرارتهای «پادشاه سرخ» ادامه میدهند. «رولند» و همراهانش بهشکل موقت از «مسیر پرتو نور» خارج میشوند تا به ساکنان منطقهای کشاورزنشین کمک کنند، اما همانطور که طرفداران مجموعهٔ «برج تاریک» میدانند، همهچیز «مسیر پرتو نور» را دنبال میکند؛ به همین خاطر این ماجراجویی که ممکن است مسیری انحرافی برای شخصیتهای اصلی به نظر برسد، شاید در واقع کار خود سرنوشت باشد. «رولند» و همراهانش درمییابند که در هر بیستوچند سال، «گرگها» از راه میرسند و یکی از فرزندان دوقلو در «کالا» را میربایند. آن کودکان را به «برج» میبرند و چند هفته بعد، آنها را با آسیبهایی ذهنی و جسمی بازمیگردانند.
خواندن کتاب گرگ های کالا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آمریکا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره استیون کینگ
استیوِن اِدْوین کینْگ (استیفن کینگ) در سال ۱۹۴۷ میلادی در پورتلند در آمریکا متولد شد. پدر و مادر او با هم اختلافات بسیاری داشتند. روزی پدر استیفن بهبهانهٔ خرید سیگار، خانه را برای همیشه ترک کرد. مادر، استیفن و برادرخواندهاش «دیوید» را بهتنهایی و با مشقت بسیار بزرگ کرد. استیون در سال ۱۹۵۹ پس از نوشتن مقالهای برای یک روزنامهٔ محلی کمتیراژ به نویسندگی علاقهمند شد. او درمورد برنامههای تلویزیونی نقد و مقاله نوشت. رفتهرفته داستانهای کوتاه آغازین خود را به ۳۰ سِنت به آدمهای محلی فروخت. بعضی از داستانها را نیز به همشاگردیهای مدرسه میفروخت که معلمها پس از آگاهی از جریان مانعش شدند. بیشتر آثار ابتدایی این نویسنده، علمی - تخیلی بودند. پس از خواندن مجلات ترسناکِ خالهاش، در سال ۱۹۵۹ به ژانر وحشت علاقهمند شد. او از نویسندگانی همچون هاوارد فیلیپس لاوْکرَفْت، رابِرتْ بلاچ وجک فینی الهام گرفت و سپس داستان ترسناک I Was a teenage GraveRobber را نوشت.
استیون کینگ در سال ۱۹۶۷ که توانست داستان «کف شیشهای» را چاپ کند، مسیر زندگیاش تغییر کرد و از سال دوم دانشگاه شروع به نوشتن مقالات هفتگی برای روزنامهٔ دانشگاه کرد. استیون در فعالیتهای سیاسی - دانشجویی نیز شرکت میکرد. او یکی از اعضای تشکلهای دانشجویی بود؛ ابتدا با این عقیدهٔ محافظهکارانه که جنگ با ویتنام برخلاف قانون اساسی است و سپس در مقام یکی از حامیان فعال جنبش ضدجنگ در دانشگاه اورونو. او در سال ۱۹۷۰ در رشتهٔ زبان انگلیسی لیسانس گرفت. پس از ازدواج، وضع مالی خوبی نداشت و نتوانست بهدلیل فشار خون، قدرت بینایی ضعیف، کف پای صاف و قدرت شنوایی ضعیف، کار متناسب با رشتهاش پیدا کند. او کارگر یک کارخانهٔ تولید مواد شوینده شد.
کینگ اولین داستان کوتاهش را پس از فراغت از تحصیل نوشت و پس از ازدواج هم تعداد بسیاری از این داستانها را فروخت. در سال ۱۹۷۳ بالأخره یکی از داستانهای بلند استیون با عنوان «کری» فروش خوبی داشت و استیون بالأخره دست از کارهای جانبی کشید و نویسندهای تماموقت شد. موضوعاتی از قبیل ترسهای شبانگاهی، ارواح شیطانی، بیماران روانی خودآزار و دگرآزار ساختار اصلی بیشتر داستانهای استیفن کینگ را تشکیل میدهد؛ در حقیقت کینگ به نویسندهٔ داستانهای ترسناک مشهور است.
بر اساس بسیاری از داستانهای استیون کینگ فیلم ساخته شده است. داستانهای مشهوری مانند مسیر سبز، درخشش، منطقهٔ مرده و رهایی از شاوشنگ، کری و کریستین.
بخشی از کتاب گرگ های کالا
«حالا رولند بیرون همان دستشویی بلند آبی ایستاده بود و دکمههای شلوارش را میبست و به خورشید خیره شده بود و حدس میزد تا ظهر چیزی نمانده باشد. حدس زدن زمان بدون هیچ ساعت و ساعت شنی و پاندول در این سالهای اخیر بسیار سخت شده بود، اما هنوز هم اگر آدم دقیقی بودی کاری غیرممکن نبود. با خودش فکر کرد، کورت، اگر بود و میدید که یکی از شاگردانش ـ شاگردان فارغالتحصیلش، یک هفتتیرکش- دم ظهر از خواب بیدار میشود و چنین کار مهم را شروع میکند، مبهوت و وحشتزده میشد. و امروز تازه شروع کار بود. تمام آن روزهای قبل فقط مراسم و معرفی و آمادهسازی بود، بله، لازم بودند، اما چندان مفید نبودند و کمک چندانی نمیکردند. حالا آن بخش به اتمام رسیده بود. و اما در مورد خوابیدن زیاد...
با خود گفت «هیچکس بیشتر از من استحقاق این خوابو نداشت، واقعاً لازم داشتم.» بعد از سراشیبی به راه افتاد. حصارهای پشت خانهٔ کالاهان را میدید (البته شاید کالاهان آن را خانهٔ خدا مینامید). در آنسویش رودی بود که در حال جوش و خروش و تب و تاب بود، درست مانند دخترکی که رازی مهم را برای بهترین دوستش بازگو میکرد. کنار رود مملوء بود از گلهای سوسن زیبا. رولند رایحهٔ آنها را با نفسی عمیق استشمام کرد.»
حجم
۷۱۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۷۸۲ صفحه
حجم
۷۱۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۷۸۲ صفحه
نظرات کاربران
چطور یک رمان خوب رو به گند بکشیم؟ با سپردن ترجمه اش به مترجم این کتاب! (حتی نمیخوام اسمشو بیارم) پ ن:اگر گند کامل نبود، نگران نباشید، ویراستار (اگر اصلا وجود داشته باشه)، باقی را درحد احمدینژاد و رئیسی کامل میکنه!
با تشکر از طاقچه برای موجود کردن این کتاب. البته ترجمه و ویرایش بسیار افتضاحی داره توی هر جمله یک یا دو کلمه غلط املایی داره. -------------------------------------------------------------------------- میخواستم بگم جلد بعدی این مجموعه هم ترجمه شده. لطفا پیگیری کنید. با تشکر