کتاب دنیای تخت (جلد چهارم؛ مورت)
معرفی کتاب دنیای تخت (جلد چهارم؛ مورت)
کتاب مورت (مجموعهٔ دنیای تخت، کتاب چهارم) نوشتهٔ تری پرچت و ترجمهٔ رضا اسکندری آذر است. انتشارات کتابسرای تندیس این رمان فانتزی آمریکایی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب مورت
کتاب مورت (Mort) که کتاب چهارم از مجموعهٔ «دنیای تخت» است، در سال ۱۹۸۷ میلادی منتشر شد. گفته شده است که در فرانسه و کاتالان، mort بهمعنی «مرگ» است. نسخهٔ فرانسهزبان این رمان با عنوان Mortimer و نسخهٔ کاتالان زبانش با عنوان Morth راهی بازار شده است. به این اثر در مسابقهٔ Big Read 2003 بیبیسی، بهوسیلهٔ بینندگان و بهعنوان «بهترین کتاب دوستداشتنی ملت» رأی داده شد. این کتاب که افتخارات دیگری هم دارد، ما را با شخصیتی آشنا و همراه میکند که در زمان نوجوانی، خلقوخویی دارد که باعث میشود در کار کشاورزی خانوادگی خوب عمل نکند. پدر این شخصیت او را به یک نمایشگاه محلی میبرد؛ به این امید که پسرش شاگردی کند. این پسر «مورت» نام دارد. تری پرچت در این رمان، نقش اصلی را به شخصیتی عجیب و کمی ترسناک داده، اما با نگاه طنزآمیزش، به وقایعِ داستان جلوهای کمیک هم بخشیده است. این نویسنده، اینبار بهسراغ شخصیت مرگ میرود. آیا مرگ میتواند دستیاری داشته باشد؟ این رمان را بخوانید تا بدانید.
خواندن کتاب مورت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آمریکا و قالب رمان فانتزی پیشنهاد میکنیم.
درباره تری پرچت
تری پرچت در ۲۸ آپریل ۱۹۴۸ به دنیا آمد و در ۱۲ مارس ۲۰۱۵ از دنیا رفت. او رماننویسی انگلیسی بود که از همان کودکی برای مجلهٔ مدرسه، داستان مینوشت. به نجوم بسیار علاقهمند بود. در سال ۱۹۶۸ میلادی داستانی از خود را به یک مؤسسهٔ نشر کتاب فرستاد و همین رمان در سال ۱۹۷۱ به چاپ رسید. این کتاب با نظر مثبت منتقدان مواجه شد و راه را برای سایر رمانهای تری پراچت باز کرد. این نویسنده در سالهای پایانی عمر خود به آلزایمر مبتلا شد.
بخشی از کتاب مورت
«لحاف شب داشت روی دنیای تخت پهن میشد. البته شب همیشه اونجا حضور داشت و توی سایهها، حفرهها و سردابها کمین نشسته بود، اما با کشیده شدن روشنایی روز به دنبال خورشید، برکهها و دریاچههای شب روی زمین پخش میشدن، همدیگه رو پیدا میکردن و با هم یکی میشدن. نور به واسطهٔ وجود میدان جادویی قدرتمند و گسترده، با سرعت کمی در دنیای تخت حرکت میکرد.
قبلاً هم گفتیم که نور در دنیای تخت با نور در دنیاهای دیگه فرق داشت. کمی از نور دنیاهای دیگه بالغتر و پختهتر بود و نیازی نمیدید عجله به خرج بده، چون خوب میدونست هرقدر هم عجله کنه، تاریکی همیشه بهش میرسه، بنابراین زیادی به خودش سخت نمیگرفت.
نیمهشب مثل یک خفاش مخملی روی پهنهٔ دنیای تخت پرواز میکرد؛ و بینکی، به شکل نقطهای نورانی در برابر پهنهٔ تاریک دنیای تخت، سریعتر از نیمهشب در حال تاخت بود. شعلههای آتش از سمهاش به عقب پرتاب میشدن. عضلاتش درست مثل مارهایی در روغن، زیر پوست براقش حرکت میکردن.
اونها در سکوت کامل میتاختن. یسابل یکی از دستهاش رو از دور کمر مورت برداشت و جرقههایی به تمام رنگهای رنگینکمان رو دید که دور انگشتهاش شکل میگرفتن. رگههایی از نور همراه با جرقههایی روی دستهاش در جریان بودن و روی نوک موهاش برق میزدن.»
حجم
۲۷۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۲۷۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
نظرات کاربران
مرگ به سراغ مورت، شخصیتِ اصلی داستان ما میاد. ولی با یک تفاوت جزئی، و اون اینه که جناب مرگ به مورت پیشنهاد یک شغل میده. شغلی که پر از چالش های جالب و متفاوته، حداقال برای ما. یکی از
خیلی خوب بود تو یه روز خوندمش ن زیادی سنگین هست ن زیادی بچه گانه برای تمام سنین عالی هست طنز خوبی هم داره بعد یه کتاب سنگین خیلی خوب که اینو بخونین