کتاب شرکای جرم
معرفی کتاب شرکای جرم
کتاب شرکای جرم نوشتۀ آگاتا کریستی و ترجمۀ فائزه اسکندری است. این کتاب را انتشارات کتاب هرمس منتشر کرده است.
درباره کتاب شرکای جرم
تامی و تاپنس برسفورد بیصبرانه دنبال یک ماجراجویی جدید هستند. به همین خاطر، وقتی از آنها خواسته میشود که مسئولیت ادارۀ آژانس کارآگاهی و بینالمللی بلانت را بر عهده بگیرند. این دو شخصیت بدون لحظهای درنگ آن را قبول میکنند. اولین پروندۀ آنها که یافتن و بازگرداندن مرواریدی صورتی رنگ است، با موفقیت به انجام میرسد. پروندههای بعدی نیز یکی پس از دیگری از راه میرسند: ماجرای حمله با چاقو در زمین گلف سانینگدیل؛ پیامهایی مرموز در ستونهای شخصی روزنامهها؛ و حتی جعبهای پر از شکلاتهایی زهرآلود. اما آیا این زوج جذاب میتوانند به شعار خود که «حلکردن همۀ پروندهها در ۲۴ ساعت» است، وفادار بمانند؟
خواندن کتاب شرکای جرم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به داستانهای جنایی و پلیسی میتوانند از خواندن این کتاب لذت ببرند.
درباره آگاتا کریستی
آگاتا کریستی در ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ در شهر تورکی در منطقة لیدز انگلستان متولد شد. اگرچه مادرش قصد داشت برای آموزش خواندن به آگاتا تا ۸ سالگی او صبر کند، بااینحال شوق آگاتا موجب شد خودش خواندن را در سنی بسیار کمتر یاد بگیرد. او در سال ۱۹۱۰ با ازدستدادن پدرش و همچنین به دلیل مشکلات سلامتی مادرش، تصمیم گرفت به قاهره مهاجرت کند تا شاید آبوهوایی گرمتر موجب بهبود سلامت مادرش شود. او علاقهمند به بازدید از بناهای تاریخی قاهره و همچنین شرکت در مراسمهای اجتماعی بود؛ همین علاقهمندی به جهان باستان در شکلگیری تعدادی از آثار او نیز تأثیرگذار بود. نهایتاً خانوادۀ کریستی به دلیل وقایع پیش از جنگ جهانی اول به انگلستان برگشتند.
جنگ جهانی اول یکی از نقاط عطف زندگی آگاتا کریستی بود. با آغاز جنگ جهانی اول، کریستی در انگلستان بهعنوان عضوی از گروه کمکهای داوطلبانه ابتدا بهعنوان پرستار و سپس بهعنوان کمک داروساز کار فعالیت کرد و در این بازه از زندگی خود با مهاجران بسیاری مواجه شد که اکثر آنها بلژیکی بودند؛ تجربیات این مهاجرین الهامبخش او در نخستین نوشتههایش - از جمله رمانهای مشهور پوآرو - بود.
در اوایل دهه ۱۹۷۰، وضعیت سلامت آگاتا کریستی رو به وخامت رفت، بااینحال او به نوشتن ادامه داد. آزمایشها نشان میدهند او در اواخر عمر خود از مشکلات عصبی ناشی از پیری، مانند آلزایمر رنج میبرد. او در ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶ درحالیکه ۸۵ سال داشت، در خانۀ خود در وینتربورک انگلستان و به دلایل طبیعی چشم از جهان فروبست.
بخشی از کتاب شرکای جرم
«خانم برسفورد روی نیمکت تکانی به خودش داد و با ناراحتی از پنجره آپارتمان نگاهی به بیرون انداخت. چشمانداز وسیعی نبود، فقط چند آپارتمان دیگر در آن طرف خیابان دیده میشد. آهی کشید و بعد دهندره کرد و گفت:
ــ کاش اتفاقی بیفتد.
همسرش نگاه سرزنش باری بهش کرد و گفت:
ــ مراقب باش، تاپنس. این علاقه شدیدت به هیجان من را میترساند.
تاپنس آهی کشید و چشمهایش را بست و رفت روی ابرها و با آواز گفت:
ــ پس تامی و تاپنس با هم ازدواج کردند و بعد از آن بهخوبی و خوشی زندگی کردند. شش سال بعد هنوز هم بهخوبی و خوشی با هم زندگی میکنند. عجیب است. زندگی چقدر با چیزهایی که آدم فکر میکند فرق دارد.
ــ جمله پرمعنیای بود، تاپنس، ولی چیز جدیدی نبود. شاعران بزرگ و الهههای معروف هم قبلاً چنین حرفی زدهاند و ببخشید، ولی خیلی هم بهتر از تو گفتهاند.
تاپنس ادامه داد:
ــ شش سال پیش مطمئن بودم که اگر پول کافی برای خرید داشته باشم و تو هم همسرم باشی، تمام زندگیام میشود یک ترانه شیرین و باشکوه. مثل یکی از همان ترانههایی که انگار خیلی در موردشان استادی.
تامی با سردی پرسید:
ــ حالا پول دلت را زده یا من؟
تاپنس بامحبت جواب داد:
ــ راستش دلزده شدن کلمه درستی نیست. فقط به این نعمتها عادت کردهام. مثل آدمی که قدر نفسکشیدن از بینی را تا وقتی که سرما نخورده، نمیداند.
ــ باید برایت کم بگذارم؟ زنهای دیگر را ببرم کلوپ شبانه یا از این جور کارها.»
حجم
۳۸۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۰۰ صفحه
حجم
۳۸۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۰۰ صفحه
نظرات کاربران
داستان یه زن وشوهر که چند تا پرونده جنایی رو حل میکنن و شم پلیسی دارن،داستانها قشنگن ولی در حد داستانهای پوارو یا خانم مارپل نیست.
خوب و گیرا
این کتاب داستان یه زن و شوهر هست که با همدیگه سعی میکنن پرونده هایی که بهشون میرسه رو حل کنن، داستان متن روانی داره، جالبه، اگر جنایی دوست دارید این کتاب داستان جنایی پیچیده ای نداره و ساده هست
روایت زن و شوهری که در یک اداره شروع به بررسی قضایای مختلف جنایت هایی هست که در جامعه اتفاق نیفته نسبت به دیگر داستان های آگاتا برای من از محبوبیت کمتری واقع بود