دانلود و خرید کتاب جان به لب مظفر سالاری
تصویر جلد کتاب جان به لب

کتاب جان به لب

معرفی کتاب جان به لب

کتاب جان به لب نوشتهٔ مظفر سالاری و سعید زارع بیدکی است و نشر معارف آن را منتشر کرده است. این کتاب مجموعه ۳۵ داستان براساس خاطرات قضات دادگستری است.

درباره کتاب جان به لب

جان به لب مجموعه ۳۵ داستان بر اساس خاطرات قضات دادگستری است. این کتابی خاطراتی را از افرادی به داستان کشانده که برای برابرکردن کفهٔ عدالت جان ­‌به­‌ لب می‌شوند، روایت متهمینی که جان­شان به حکمی که از لب­‌های قضات بیرون می‌­آید گره خورده شده و داستان مجرمینی که جان و روحشان به لبه­‌ٔ پرتگاه فساد رسیده اما با لب‌­گشودن افرادی، نجات می­‌یابند.

اعدام، عفو، حبس، قصاص. ما بیشتر اوقات، فقط حکم صادر شده از دادگاه را می­‌شنویم. اما غالباً از دو موضوع بی­‌خبریم؛ از ماجرای قاضی و سرنوشت متهم. از ماجراهای مختلفی که قاضی، برای صدور حکم پشت­ سر گذاشته و از سرنوشتی که حکم دادگاه در زندگی متهم به‌وجود می­‌آورد. جان­ به­ لب، سعی دارد پشت پرده این دو موضوع را با زبان جذاب داستانی به تماشا بگذارد.

در انتخاب خاطرات این کتاب سعی شده انواع مختلفی از موضوعات و چالش‌هایی که قضات با آن دست­ و پنجه نرم می­‌کنند آورده شود. موضوعاتی اعم از: جنایی، خانوادگی، کشف مواد مخدر، اجرای حکم قصاص و … .

خواندن کتاب جان به لب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب جان به لب

«سرباز پاکتی را که برایم ارسال شده بود روی میز گذاشت. بازش که کردم، داخلش چیزی بود شبیه پاکت‌های فانتزی پول. روکشی از مخمل بنفش داشت و نخی طلایی و کش‌مانند. نخ از پشت کیف آمده بود و افتاده بود زیر یک ستارهٔ برّاق و برجستهٔ نقره‌ای. آه بلندی کشیدم و پاکت را عقب زدم. اولین حدسی که با دیدن این پاکت در ذهنم جوشید این بود: «تبریک، حضرت آقا! براتون رشوه ارسال فرموده‌ن، اونم با چه سلیقه‌ای و توی چه پاکت باکلاسی! لابد توش یه چک سفیدامضاس.» آنچه بیشتر از خود رشوه بهت‌زده‌ام کرده بود انتخاب پاکت فانتزی پول بود برای این کار. دست زیر چانه زدم و عزا گرفتم که چه رفتاری داشته‌ام که به ذهنشان رسیده‌است اهل رشوه‌ام.

برای تنظیم شکایت از فرستنده، لازم بود محتوای کیف را ببینم تا از رشوه بودنش مطمئن شوم. خواستم خودم آن را باز کنم، اما ترسیدم چنان مبلغ هنگفتی درون کیف باشد که دست‌ودلم پای تنظیم شکایت بلرزد. برای همین، کیف را گذاشتم گوشهٔ میز تا در اولین فرصت، به اتاق یکی از همکارانم بروم. در حضورش محتوای کیف را وارسی کنم و شکایتم را همان‌جا تنظیم کنم. ذهنم هنوز روی پرونده‌ای که مشغول مطالعه‌اش بودم متمرکز نشده بود که مستخدم دادگستری، چایی به دست، آمد.

- به‌به! مبارک باشه! تا باشه از این شادیا باشه!

نعلبکی را روی میز گذاشت و لیوان را رویش. باز مثل همیشه دستش لرزید و چای لمبر زد و ریخت توی نعلبکی.

- اگه عروسی آشناماشنایی چیزیه و چایی‌ریز حرفه‌ای می‌خوان، در خدمتیم.

موقع رفتن، چهرهٔ تأسف‌آوری به خود گرفت و با ابرو اشاره‌ای کرد به پاکت پول: «دامادو که دیدین، حتماً سلام برسونین و از طرف من بهش بگین اولِ زندگی، خرجای الکی نکن. آقای مهدوی، من که اعتقادم اینه که کارت عروسی خرج الکیه، دور ریختن پوله. خود دانند.»

همین‌طور افاضات را ادامه داد تا از چارچوب اتاق خارج شد. از حجم زیاد توهمات و شدت جوگیری‌ام متعجب شده بودم. کارت‌دعوت کجا و پاکت رشوه کجا؟! حالت منگی‌ام که خوابید، دست پیش بردم و کارت‌دعوت را پیش کشیدم. به ستارهٔ برّاق رویش دوباره خیره شدم و ماجرای بافندگی‌های ذهنی‌ام را مرور کردم. یک‌دفعه باصدای بلند زدم زیر خنده. آن‌قدر بی‌صدا خندیدم که اشکم در آمد. خدا را شکر کردم که قضیهٔ رشوه منتفی شده بود.»

معرفی نویسنده
مظفر سالاری

مظفر سالاری متولد ۱۳۴۱ شهر یزد، شهر قنات، قنوت و قناعت، شهر بادگیرها، کار و کاریز و کاهگل‌ها است. نویسند‌ه‌ی روحانی‌ای که از کودکی در حوز‌ه‌ی ادبیات کودک و نوجوان فعالیت داشته است. از دوران دبستان عضو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بوده و از سال ۶۷ اداره‌ی دفتر تبلیغات و کتابخانه‌ی ادبی را بر عهده داشته است. از سال ۷۱ به مجله‌ی «سلام بچه‌ها» که یکی از نشریات مهم انقلاب اسلامی در حوزه‌ی ادبیات کودک بود پیوست و از سال ۷۳ در مجله‌ی «پوپک» فعالیت داشت. در تمام این مدت به نوشتن داستان، فیلمنامه و نمایش نیز می‌پرداخت.

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۲۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۳۱ صفحه

حجم

۱۲۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۳۱ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰
۵۰%
تومان