تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب توتوچان
معرفی کتاب توتوچان
کتاب توتوچان؛ دخترکی آنسوی پنجره (Totto-chan, the little girl at the window) نوشتهی تتسوکو کورویاناگی با ترجمهی سیمین محسنی، روایتی دلنشین و الهامبخش از تجربهی آموزش و پرورش آزاد در ژاپن است؛ جایی که نگاه متفاوت به کودک و یادگیری، دنیایی تازه پیش روی خواننده میگشاید.
امروزه در کشورهای توسعهیافته روشهای آموزشی نوینی پا به عرصهی وجود گذاشتهاند؛ اما زمانی بود که تصور یک روش آموزشی و رفتار متفاوت با بچهها بسیار دور از ذهن و حتی ناممکن بود. تصور و تفکری که هنوز هم در کشورهای توسعهنیافته وجود دارد. تتسوکو کورویاناگی در کتاب توتوچان از مدرسهای میگوید که متفاوت است. مدرسهای که خاطراتش پس از گذشت حدود چهل سال هنوز هم میتواند آدمی را شگفتزده کند. نشر نی این کتاب در حوزهی تعلیم و تربیت را با ترجمهی سیمین محسنی منتشر کرده است. نسخهی الکترونیکی اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب توتوچان
مدرسه همیشه به عنوان خانهی دوم هر انسانی معرفی شده است. در این خانهی دوم بچهها زمان زیادی را سپری میکنند و تجربیات خاص و ماندگاری را از سر میگذرانند. خاطراتی که در این خانهی دوم شکل میگیرد تا همیشه باقی میماند؛ پس چه خوب است یادآوری این خاطرات حسی شبیه لمس آفتاب بعدازظهر روی دست را در دل آدمها زنده کند نه حسی مملو از غم، حسرت و حتی نفرت.
تتسوکو کورویاناگی از آن دسته افرادی است که با یادآوری خاطرات مدرسه یک حس دلنشین در دلش میجوشد. خانهی دوم او مدرسهای بود بسیار متفاوت از دیگر مدارس. او در کتاب توتوچان از این خاطرات میگوید. خاطراتی که در نگاه اول چون داستانی خیالی میماند. مگر میشود مدرسهای اینگونه باشد؟ اصلا همچین روشهایی در آموزش امکانپذیر است؟ و بله پاسخ دلگرمکنندهای است که توتوچان به این سؤالات میدهد و ما را شگفتزده میکند از اینکه زمانی چنین مدرسهی شگفتانگیزی واقعاً وجود داشته است آن هم در ژاپن.
آقای کوبایاشی مدرسهی توموئه را در سال ۱۹۳۷ تأسیس کرد. او سالهای زیادی را به مطالعه پرداخت و سرانجام به رویایش جامهی عمل پوشاند. او عاشق کودکان، موسیقی و طبیعت بود؛ سه مؤلفهای که در مدرسهاش نیز بسیار نمود پیدا کردند. عمر این مدرسه زیاد نبود و کل جمعیت دانشآموزان نیز تنها حدود پنجاه نفر بود؛ اما عشق و اندیشهی آقای کوبایاشی تأثیر خودش را بر جامعه و نظام آموزش و پرورش گذاشت. آموزش و پرورش آن زمان ژاپن چنگی به دل نمیزد و اوضاع بههمریخته و نامناسبی داشت. سرمایه و تأثیرگذاری آقای کوبایاشی مدرسهی توموئه نبود که در سال ۱۹۴۵ در آتش جنگ سوخت بلکه سرمایههای او انسانها بودند. انسانهایی که بهخوبی از او یاد کردند و یکی از آنها کتابی نوشت که به صورت فراگیر بازتابدهندهی تفکر، اندیشه و تحول آقای کوبایاشی در روش آموزشی شد و صدای او را در جهان منعکس کرد.
این کتاب یک دستورالعمل خشک و پیچیده نیست بلکه به صورت داستانی است؛ داستانی که به گفتهی خود نویسنده هیچ عنصر تخیلی در آن وجود ندارد. داستان از زمانی شروع میشود که توتوچان در روزهای ابتدایی شروع مدرسه اخراج میشود. توتوچان روحیهای ویژه دارد و کمی با دیگران متفاوت است؛ تا حدی که دیگر معلم کلاس عاجز شده است و نمیتواند او را بپذیرد. این اخراج توتوچان را به سوی مدرسهی توموئه میبرد؛ به جایی که کلاسهای درسش واگنهای یک قطار هستند. توتوچان سفر شگفتانگیزش را در این واگنها آغاز میکند. جایی که همه چیز عجیب و غریب است؛ حتی مدیرش. آخر کدام مدیر مدرسهای چهار ساعت تمام به حرفهای یک بچه با دقت تمام گوش میدهد؟ مدرسهی توموئه اما هر جایی نیست. این مدرسه حاصل بررسیهای فراوان و رویاپردازی کسی است که عاشق کودکان است. بچههای این مدرسه در چهارچوبهای خطکشیشده قرار نمیگیرند و کسی به خاطر تفاوتش قضاوت یا سرزنش نمیشود. توجه نکتهی اصلی در این مدرسه است؛ چیزی که بچهها بسیار به آن نیاز دارند؛ یک توجه واقعی.
فصلی از کتاب توتوچان در ابتدا بین سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۰ به صورت مقاله در مجلهی زن جوان منتشر شد؛ سپس در سال ۱۹۸۱ به صورت کتاب کامل به بازار آمد. این کتاب در ژاپن به فروشی باورنکردنی دست یافت و بسیار مورد استقبال قرار گرفت. کورویاناگی یکی از دلایل این محبوبیت را وضعیت وخیم آن زمان آموزش و پرورش ژاپن میداند. چراکه این کتاب مفاهیم جدیدی را به دنیای تعلیم و تربیت وارد کرد و مسائلی را مطرح کرد که کمتر کسی به آنها توجه داشت. پس از موفقیت در ژاپن توتوچان به کشورهای دیگر نیز سفر کرد. به زبانهای ژاپنی، چینی، انگلیسی ترجمه شد و به کشورهایی مثل فنلاند و لهستان نیز راه یافت.
«دخترکی آن سوی پنجره» که بخشی از عنوان کتاب است از یک اصطلاح ژاپنی میآید و به کسی اشاره دارد که همچون یک بیگانه با او رفتار میشود. انگار از پنجره به دنیای متفاوتی نگاه میکند. دنیایی که جایی برای او ندارد. از سمت دیگر نویسنده مفهوم دیگری را نیز در این اسم پنهان کرده است. پنجرهها همیشه جداکننده نیستند و گاهی دنیای جدیدی را به روی آدم باز میکنند و مدرسهی توموئه و آقای کوبایاشی یک دنیای پر از امید را از پس پنجرههای واگنهای یک قطار به روی توتوچان دخترکی آن سوی پنجره باز کردند.
درباره تتسوکو کورویاناگی؛ نویسندهی کتاب
تتسوکو کورویاناگی (Kuroyanagi Tetsuko) در ۹ آگوست ۱۹۳۳ در توکیوی ژاپن متولد شد. او در کودکی بازیگوش و سر به هوا بود و البته خیلی کنجکاو. به همه چیز توجه میکرد و سعی میکرد با همهی اتفاقات اطرافش ارتباط برقرار کند. آن زمان مدرسههای زیادی در ژاپن وجود نداشت که تحمل همچین دانشآموزی را داشته باشد. قرار گرفتن مدرسهی توموئه بر سر راه تتسوکو کورویاناگی تأثیر بسیار مثبتی در ادامهی مسیر زندگی او داشت.
کورویاناگی در کالج موسیقی توکیو تحصیل کرد و قصد داشت خوانندهی اپرا شود؛ اما در سال ۱۹۵۳ به عنوان بازیگر تلویزیون به شرکت NHK پیوست. او اولین نقش خود را به عنوان بازیگر نقش اول زن در یک درام رادیویی در سال ۱۹۵۴ ایفا کرد. کار مجریگری او از سال ۱۹۷۶ با طراحی برنامهای به نام اتاق تتسوکو شروع شد و تا سال ۲۰۲۳ با همین برنامه ادامه یافت و به بیش از ۱۱ هزار قسمت رسید. این برنامه در سال ۲۰۱۱ رکورد جهانی گینس را به دلیل داشتن بیشترین تعداد پخش یک برنامه با یک مجری از آن خود کرد.
نقطهی عطف زندگی کورویاناگی زمانی رخ داد که توسط تهیهکنندهی برنامهی اتاق تتسوکو که دربارهی آقای کوبایاشی مدیر مدرسهی توموئه تحقیق میکرد تشویق شد تا خاطراتش از این مدرسه را بنویسد. این کتاب پس از انتشار به فروشی بیش از هشت میلیون نسخه در ژاپن رسید و به پرفروشترین کتاب پس از جنگ جهانی دوم در این کشور تبدیل شد. تصویری که او از مدرسه و آقای مدیر منتشر کرد به یکی از محبوبترین کتابها در حوزهی تعلیم و تربیت نهتنها در ژاپن بلکه در دیگر کشورها نیز تبدیل شد. او همچنین از حقوق و منافع حاصل از فروش این کتاب نخستین تئاتر حرفهای ژاپن برای افراد ناشنوا را تأسیس کرد. خیر و برکت کتاب توتوچان و همچنین سوابق کورویاناگی او را به مقام سفیر افتخاری یونیسف رساند. به گفتهی تتسوکو کورویاناگی آموزهها و عشق آقای کوبایاشی به کودکان یکی از پلههایی بود که کورویاناگی را به یکی محبوبترین و تأثیرگذارترین زنان ژاپن تبدل کرد.
چرا باید توتوچان دخترکی آنسوی پنجره را بخوانیم؟
کتاب توتو چان در کنار فضای لطیف و شادیبخشش پر از ایدهها و الگوهایی است که میتوانند روشنیبخش مسیر کسانی باشند که در کار تعلیم و تربیت کودکان هستند و با آنها سروکار دارند. شکستن کلیشههایی که از سیستم خشک و رسمی آموزش و پرورش در ذهنها حک شده است میتواند خلاقیت و دیدی وسیع را بیافریند. این خلاقیت و توجه به نیاز واقعی کودکان میتواند آینده را روشن و پر امید سازد. در کنار موضوع اصلی کتاب، خواندنِ داستانی که سرتاسر پر از امید و لحظات خوب است، کودکان، نوجوانان و بزرگسالان را به خانهی دومی میبرد که انرژیبخش، شاد و جذاب است.
دانلود کتاب توتوچان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب داستان به خاطر فضای داستانگونهاش میتواند برای نوجوانان و بزرگسالان جذاب باشد و همچنین به واسطهی ایدههای آموزشی و تربیتیای که دارد برای والدین، مربیان، تسهیلگران و هر آن کسی که با کودکان سروکار دارد بسیار مناسب است.
نکوداشتهای کتاب توتوچان
- [توتو-چان] کیفرخواستی خاموش علیه آموزش و پرورش تاتوان است. (New York Times)
- توتو-چان، با نگارشی حساس، تصویرپردازی ظریف و قلمی شاعرانه، مانند یک هایکو، سرشار از ژرفای زیباییشناختی و فیلسوفانه است. (Library Journal)
- [توتو-چان] به میلیونها ژاپنی یادآوری کرده است که کودکان فکر میکنند و دوست دارند آموزش باید چگونه باشد. (International Herald Tribune)
- شورای کتاب کودک ایران نیز کتاب توتوچان را بهعنوان یکی از کتابهای برگزیده به کودکان و نوجوانان و تسهیلگران پیشنهاد میکند.
افتخارات کتاب توتوچان
- کسب عنوان بیسابقهترین میزان تیراژ یک کتاب در تاریخ انتشارات ژاپن.
- دریافت جایزهی ادبی ویساید استون که به یاد خاطرهی یوزو یاماموتو، نویسندهی کتابهای کودکان، اهدا میشود.
- اقتباس یک انیمیشن و یک سریال تلویزیونی براساس کتاب توتوچان.
بخشی از کتاب توتوچان
«در ایستگاه جیوگائوکا از قطار اویماچی پیاده شدند. مادر دست توتو چان را گرفت تا او را به سمتی که بلیتها را کنترل میکردند، ببرد. او تا بهحال بهندرت سوار قطار شده بود و دوست نداشت بلیتی را که با اشتیاق در چنگ میفشرد، از دست بدهد.
توتو چان، از کنترلکننده بلیت پرسید: «اجازه میدهید این را برای خودم نگه دارم؟»
مرد، درحالیکه بلیت را میگرفت، پاسخ داد: «نه، نمیتوانید!»
توتو چان، به جعبه پر از بلیت مأمور اشاره کرد و گفت: «همه اینها مال شماست؟»
مأمور کنترل، درحالیکه بلیتها را از دست مسافران جمع میکرد، پاسخ داد: «نه، این بلیتها مال اداره راهآهن است.»
توتو چان، با اشتیاق به جعبه خیره شد و گفت: «وقتی بزرگ شدم، فروشنده بلیت راهآهن خواهم شد.»
مأمور کنترل، برای اولینبار نگاهی به او انداخت و گفت: «پسر کوچک من هم میخواهد در ایستگاه کار کند. بنابراین، با یکدیگر همکار خواهید شد.»
توتو چان، قدمی به عقب برداشت و نگاه دقیقی به مأمور جمعکننده بلیت انداخت. او آدمی چاق و عینکی بود که نسبتاً مهربان بهنظر میرسید. دستهایش را به پشت برد تا درباره این پیشنهاد بهدقت فکر کند. سپس به مأمور گفت: «هوم! اصلا در این فکر نبودم که با پسر شما همکار شوم؛ اما بعداً در این باره فکر میکنم. فعلا گرفتارم، چون دارم به مدرسه جدید میروم.»
توتو چان، به سوی محلی که مادرش منتظر بود دوید و فریاد زد: «میخواهم بلیتفروش بشوم!»
مادر شگفتزده نشد، اما گفت: «فکر میکردم میخواهی جاسوس بشوی!»
توتو چان درحالیکه دست در دست مادر در کنارش راه میرفت، بهخاطر آورد تا روز پیش کاملا مطمئن بوده است که میخواهد جاسوس بشود. ولی اینکه آدم مسئول جعبهای پر از بلیت باشد نیز کار لذتبخشی بود!
ناگهان، فکر درخشانی به سرش زد: «درستش همین است.» به مادرش نگاه کرد و با صدای بلند او را از فکرش آگاه ساخت و گفت: «نمیتوانم بلیتفروشی باشم که درواقع جاسوس است؟»
مادر پاسخی نداد. سیمای دوستداشتنیاش، زیر کلاه نمدیاش که گلهای کوچک بر آن نقش بسته بود، جدی مینمود. حقیقت این بود که مادر در نگرانی عمیقی بهسر میبرد. اگر توتو چان را در مدرسه جدید نمیپذیرفتند، چه میشد؟ به توتو چان نگریست که در کنار جاده، جستوخیز میکرد و تندتند با خودش حرف میزد. توتو چان نمیدانست مادرش چقدر نگران اوست؛ بنابراین، هنگامی که نگاهشان با هم گره خورد، با خوشحالی گفت: «عقیدهام را عوض کردم. فکر کنم بهتر است همراه و همکار گروه نوازندگان خیابانی شوم که برای تبلیغ فروشگاههای جدید آهنگ میزنند!»
در صدای مادر یأس و نومیدی احساس میشد، گفت: «بدو بیا، دیر میشود. نباید آقای مدیر را منتظر بگذاریم. دیگر وراجی نکن. مواظب باش کجا میروی و درست راه بیا.»
کمی آن سوتر، دروازه مدرسهای کوچک، کمکم، در مقابل آنان پدیدار شد.»
حجم
۲۳۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۹۴ صفحه
حجم
۲۳۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۹۴ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب لطیف ترین کتابی بود که خوندم ... معلمم بهم داد معلم شیشمم..... این کتاب راجبع جنگ ژاپن با امریکا هست از همه مهم تر راجبع یه مدرسه ای که توی کوپه های قطار بچه هاش هر کاری بخوان
من این کتاب رو بیست و پنج سال پیش خوندم. خودم محصل بودم و از ته قلبم به توتوچان غبطه خوردم به خاطر نظام آموزشی مدرسه اش
مربی بودن با بهترین رویکرد و مدیریت یک دبستان آمیخته با هنر به همه ی اهالی تربیت از پدر و مادر تا معلم و مدیر و ... شدیدا توصیه میکنم
من این کتاب را به والدین یا مربیانی که با کودکان کار می کنند توصیه می کنم. محتوای کتاب به من کمک کرد تا آزاد تر و به دور از کلیشه ها فکر کنم. به اینکه هر انسانی وجودی است
اونقدری که توی مقدمه خود نویسنده از کتابش تعریف کرد فوق العاده نبود گرچه اگه در نظر بگیریم این مدرسه مال حدود ۷۰ ساله پیشه میشه فهمید چه قدر توی اون زمان فوق العاده بوده. ولی خب انقدر جذابیت نداشت
من نسخه چاپی کتاب رو خوندم و به همه معلمان و مدیران مدارس پیشنهاد میکنم . بسیار کتاب موثری هست و نشان میده که چقدر درک درست مدیر مدرسه و شیوه درست مدیریت او مسیر زندگی رو برای توتوچان تغییر
سبک روان در کنار داستانی سراسر کودکانه از دنیای بچه ها به همراه داستان پردازی خوب واقعا لذت بردم.عالی بود
این کتاب از لطیفترین و قشنگترین کتابایی بود که خوندم و چقدر با فصل های پایانیش اشک ریختم و صدها افسوس که ایده های این چنینی مورد توجه و تشویق آموزش پرورش قرار نمیگیرن
داستان دانش آموز بازیگوشی که در مدارس عادی به عنوان ناسازگار تلقی شده و اخراج میشود اما در مدرسه جدید که سبکی کاملا متفاوت دارد و مبتنی بر احترام به تفاوتهای فردی دانش آموزان است تبدیل به یکی از بهترینها
من این کتاب رو قبلاً نسخه چاپیش رو خوندم واقعا قشنگ بود