دانلود و خرید کتاب آی قصه قصه قصه (جلد اول)

معرفی کتاب آی قصه قصه قصه (جلد اول)

کتاب «آی قصه قصه قصه (جلد اول)» اثری از زهره پریرخ، شراره وظیفه شناس و بهار طائرپور است و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آن را منتشر کرده است. 

درباره کتاب آی قصه قصه قصه (جلد اول)

قصه‌گویی یکی از سنت‌های دیرینه و ارزشمند است که از نسل‌های پیش رسیده و باید برای حفظ آن تلاش کرد تا به نسل‌های بعدی منتقل شود. باگذشت زمان هرچقدر سرگرمی‌ها جدیدتر شدند و رسانه‌ها پدید آمدند، ‌نتوانستند جای قصه‌گویی و ارتباطی که بین قصه‌گو و مخاطبان ایجاد می‌شود را بگیرند و همچنان کودکان علاقۀ زیادی به شنیدن قصه دارند. کودکان از طریق قصه‌گویی، قدرت درک و بیانشان تقویت می‌شود، خلاقیت در آن‌ها پرورش پیدا می‌کند، دایرۀ واژگانشان گسترش پیدا می‌کند و شخصیت‌‌های قصه‌ها بر آن‌ها اثر می‌گذارد. قصه‌ها همچنین با ایجاد سؤال در ذهن کودکان به صورت غیرمستقیم به آن‌ها آموزش می‌دهند. شاید مهم‌ترین اثری که احیای سنت قصه‌گویی بر کودکان می‌گذارد این است که آن‌ها به فضای ادبی کشیده می‌شوند و خواندن و گوش‌دادن جمعی را تجربه می‌کنند.

امور انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان جهت ترویج سنت قصه‌گویی، زنده نگه‌داشتن آن و بهره‌بردن از مزیت‌های این فعالیت پسندیده، با استفاده از مجله‌های قدیمی و جدید، نشریات، کتاب‌های خارجی و قدیمی، مجموعه‌هایی از کتاب‌های قصه‌گویی را تهیه، ‌تدوین و منتشر کرده است. هر جلد از این مجموعه شامل چند قصۀ مناسب برای بلندخوانی و قصه‌گویی می‌شود. همچنین برای هرکدام از قصه‌ها توضیح کوتاهی به‌عنوان پیام و مفهوم آن داستان ارائه شده و برای تبدیل داستان‌ها به شکل مناسب برای قصه‌گویی، ویرایش و بازنویسی شده است.

عناوین قصه‌های کتاب آی قصه قصه قصه (جلد اول) عبارت است از: «سه تخم هندوانه»، «چی مال کیه؟»، «کلاهی با یک منگولۀ آبی»، «از آفتاب نترس»، «بابا ریش‌دراز و بی‌بی دامن‌بلند»، «سه موش و یک‌دانهٔ گندم»، «مروارید»، «کی از چی ترسید؟»، «ساقۀ نی» و «چان و شکار اردک»

خواندن کتاب آی قصه قصه قصه (جلد اول) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به کودکان، مربیان و مسئولان کتابخانه‌ها پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب آی قصه قصه قصه (جلد اول)

«یکی بود، یکی نبود. در یک ده کوچک، دهقان فقیر و مهربانی زندگی می‌کرد. مرد دهقان زمین کوچکی داشت که محصول زیادی نمی‌داد. اما گله و شکایتی نداشت و از زندگی‌اش راضی بود. روزی از روزهای بهار، وقتی مرد دهقان مزرعه‌اش را شخم می‌زد، چشمش به یک لک‌لک سفید افتاد. لک‌لک روی زمین افتاده بود و از جایش تکان نمی‌خورد.

sh.khaseri
۱۴۰۳/۰۹/۲۰

خوب و روان بود

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۸ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۸ صفحه

قیمت:
۱۱,۶۰۰
۳,۴۸۰
۷۰%
تومان