کتاب مارکی شرور
معرفی کتاب مارکی شرور
کتاب مارکی شرور نوشتهٔ پیر کلوسوفسکی و ترجمهٔ پیمان غلامی است. نشر چشمه این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی ۲ مقاله است.
درباره کتاب مارکی شرور
کتاب مارکی شرور حاوی ۲ مقاله دربارهٔ «مارکی دوساد»، نویسندهٔ فرانسوی و اندیشهٔ او در ادبیات است. مقالهٔ نخست، از کتاب «ساد همسایهٔ من» انتخاب شده است. در این مقاله پیر کلوسوفسکی با برقراری تقابلی میان «فیلسوف شرور» و «فیلسوف شریف» و نیز با در نظرگیری وضعیتهای مکتب و فردیت در زندگی با اندیشهٔ سادی، کوشیده است تا «ناهنجاریهای سرپیچیکنندهٔ تجربهٔ سادی» را از درون زبان قاعدهمند و نظامهای انضباطی بدن و اندیشهْ بیرون بکشد. تجربهٔ سادی از نظر کلوسوفسکی علیه هر نوع علیت و عقلانیت مدرن میشورد و خواستار جوشش و آشوب جهان با تکیه بر خواست غرایز است. مقالهٔ دوم بر ضدیت میان انسان پرهیزکار و انسان برآمده از تجربهٔ سادی تأکید دارد. این مقاله بیشتر شبیه مطالعهای دربارهٔ موضوع طرحشده با تکیه بر اخلاق و اخلاقیات و وضعیت خدا در میانهٔ اخلاق و اخلاقیات است. در کل با تأمل در این ۲ مقاله، دریافت میشود که «ساد» نوع خاصی از تجربهگرایی را برای زیست در جهان به مخاطبانشان پیشنهاد کرده است.
خواندن کتاب مارکی شرور را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران علم فلسفه پیشنهاد میکنیم.
درباره پیر کلوسوفسکی
پیر کلوسوفسکی در ۹ اوت ۱۹۰۵ و در پاریس به دنیا آمد و در ۱۲ اوت ۲۰۰۱ در همین شهر درگذشت. او نویسنده، مترجم و هنرمندی فرانسوی و فرزند ارشد هنرمندان «اریش کلوسوفسکی» و «بالادین کلوسوفسکی» بود. والدین او مورخ هنر و نقاش بودند. هنگامی که ۱۸ سال داشت، منشی «آندره گید» بود و برای او کار تدوین Les Les faux-monnayeurs را انجام میداد. کتاب «مارکی شرور» یکی از آثار اوست.
بخشی از کتاب مارکی شرور
«این نوع از مصونیت به شوقِ وجدانِ لیبرتین میافزاید: هر چه عملِ او بیشتر شایستهٔ تنبیه باشد، ارزشی که به جنایت نسبت میدهد بیشتر خواهد بود. وجدانِ او همواره با پشیمانی فعال میشود. در واقع، به نظر میرسد که پشیمانی انرژی لازم برای جنایاتِ او را تأمین میکند. لیبرتینِ عیاش، برخلاف ادعای فیلسوفانِ آتهئیست، به دنبالِ ارتکابِ اعمالی نیست که تحرکِ همیشگیِ آنها را بیقیدوبند جلوه دادهاند. او ارتکاب شر را میجوید؛ جستوجوی شر برای گسترشِ دامنهٔ لذتش ضروری است؛ «نه ابژهٔ لیبرتیناژ، که ایدهٔ شر به ما جان میبخشد.» در نتیجه، ابژهٔ لیبرتیناژ هیچ نفعی نمیبرد مگر آنکه مرتکب شرِ بزرگتری شود. همچنین او امکانِ ارتکاب موفقیتآمیز شر را کنار نمیگذارد، برعکس، ارزشِ تاموتمامِ جنایت را در آن امکان مییابد. وجدانِ سادیستِ غیراخلاقی، بر ارادهٔ آزاد پا میفشارد و از مقولاتِ اخلاقیاش بهره میبرد، و درعینحال باور به تواناییاش در ارتکاب شر را نیز حفظ میکند. بنابر توصیفِ ساد، به نظر میرسد که وجدانِ لیبرتین عیاش، نهتنها در مغایرت کامل با آتهئیسم است، بلکه همچون اعترافات سن آگوستین رابطهای نزدیک با تحلیلِ شر به خاطرِ شر نیز دارد.
پس چگونه باید بدبختها را به آسایش رساند؟
اگر قرار بود آنها را به آسایش برسانم، آنگاه لذتی که از راه مقایسهٔ خوشایند وضع آنها با وضع خودم به من میرسد وجود نمیداشت. با بیرون کشیدن آنها از بیچارگیشان اجازه خواهم داد لحظهٔ شادکامی را بچشند، زیرا به من نزدیکتر میشوند و اینگونه لذتِ مقایسه از بین میرود... برای برقراری محکمتر این تفاوتِ اساسی در شادکامی، ترجیح این است که وضعیتشان وخیمتر شود...»
حجم
۸۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۳ صفحه
حجم
۸۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۳ صفحه