کتاب در میان کاغذ پاره ها (بخش دوم)
معرفی کتاب در میان کاغذ پاره ها (بخش دوم)
کتاب در میان کاغذ پاره ها (بخش دوم) نمایشنامهای نوشتهٔ جوردی مند و ترجمهٔ مینو ابوذر جمهری است و انتشارات دیدار آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب در میان کاغذ پاره ها (بخش دوم)
جوردی مند نمایشنامهاش را توی تختخواب نام نهاده است. مترجم اما با اجازهٔ او و بنا به درونمایهٔ اثر و کنش فاعلانهٔ کاغذ در بخش یکم نمایشنامه، نام آن را به در میان کاغذپارهها تغییر داده است. میتوانید علت این انتخاب را در برگههایی بجویید که در بخش یکم نمایشنامه در دست ماریون است و جلو چشم ترزا میگذارد و حادثهٔ اصلی روایت با فاششدن محتوای همین کاغذها مشخص میشود.
جوردی مند در یکی دو مصاحبه، درونمایهٔ این نمایشنامه را نه پیمانشکنی، بل کیفیت روابط در ازدواج و تأثیر والدین بر فرزندان، خاصه فرزندی که در تمرکز و یادگیری اختلال دارد، بیان کرده است. آنچه در این نمایشنامه رخ میدهد روایت پُرکششی است با محوریت دو زن مدرن، یکی معلمی به اسم ترزا و دیگری مادری شاغل به نام ماریون. موضوع گفتوگوی آن دو، همسر ماریون، کرتیس، و پسر او، اَلِکس، است. سیر روایت در بخش یکم، علت ملاقات ماریون و ترزا را فاش کرد. با خواندن بخش یکم این نمایشنامه دریافتید که:
- چرا ماریون از اینکه ترزا هوای پسرش، اَلِکس، را در مدرسه دارد خشمگین است؟
- چرا ترزا و ماریون در همان آغاز گفتوگو، به یکدیگر نیش و کنایه میزنند و گاه از جوابدادن طفره میروند؟
- چرا این دو زن با کلمات یکدیگر را زخمی میکنند؟ این کار ناشی از انتقامجویی است یا دو حس قدرت و غمخواری زنانه را بازتاب میدهد یا شاید کشف «دیگری» است؟
پرسش بنیادین در بخش یکم این بود که این دو زن برای عشق میجنگند یا حفظ خانواده و موقعیت خود؟
از آنجا که بخش یکم این اثر جزو نمایشنامههای برگزیدهٔ سال ۲۰۱۲ کانادا بوده و چندین بار در همین کشور و همچنین استرالیا و نیوزلند روی صحنه رفته است و با توجه به استقبال مخاطبان از آن، جوردی مند در سال ۲۰۲۰ و در روزگاری که دنیا با ویروس کرونا دست به گریبان بود، بخش دوم این نمایشنامه را هم نوشت.
سیر روایت در این بخش، علت تمایل ترزا را به دیدار دوبارهٔ ماریون پس از هشت سال فاش میکند. پرسشهایی از همان ابتدا ذهن خواننده را درگیر میکند:
- آیا پس از گذشت هشت سال و دیدار دوبارهٔ ماریون و ترزا، واقعیتهایی برای ماریون آشکار میشود؟
- آیا تصمیم ماریون برای حفظ زندگیاش در این سالها به سود وضعیت فرزندش اَلِکس بوده است یا خودش؟
- آیا کرتیس، مردی که مسبب تمامی این مشاجرههاست، از دید مخاطب، انسانی است که در نهایت توانسته خودش برای زندگیاش تصمیم بگیرد یا خیر؟
پرسش بنیادین شاید این باشد که آیا حفظ زندگی زناشویی به هر قیمتی میارزد؟
با پاسخ به این پرسشهاست که خواننده از زوایای دور و پنهان شخصیتها سر درمیآورد.
خواندن کتاب در میان کاغذ پاره ها (بخش دوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران نمایشنامههای مدرن پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب در میان کاغذ پاره ها (بخش دوم)
«ماریون اتاق ناهارخوری را مرتب کرده و لوازم را روی میز جابهجا میکند و دوباره سر جای اولشان میگذارد. یک ژاکت و شلوار تیره پوشیده، کفش ندارد و یک دستبند عروسی الماس هم به دستاش است. با تلفن حرف میزند.
ماریون. همون وقت دیروز... نه. خوبه... خوبه... چون شما دیروز همهٔ روز اینجا بودین. و روز قبل... نه... حواسم بهش هست...
ماریون تلفن را با دستهایش میپوشاند.
ماریون. (رو به بالای پلهها صدا میزند) میتونی بیایی پایین؟
دوباره با تلفن حرف میزند.
نه. کارِن غذا میآره... کارِن دوستم... آره دیدیش... اون اونجا بود... شِلی، تو دیدیش... نمیدونم. فکر کنم غذای آماده میگیره... احتمالاً... مطمئنام سالاد هم هست... نمیدونم چند نوع سالاد... نه. لازم نیست چیزی با خودت بیاری... میوه داریم... آره... از دیروز...
درِ یخچال را باز میکند و یکی از سینیهای میوه را بیرون میآورد.
هنوز دو تا سینی هست و یهکم از اون تزئینات خوراکی که مادرِ سارا فرستاد... آناناس، خربزهٔ قندک، طالبی، هندونه و چند تا توتفرنگی... بیشتر طالبی... نمیدونم... چون هیچکس طالبی دوست نداره... نه، طِبق این سینیها اونا...
سینی را در یخچال میگذارد.
نه. چیزهای خیلی زیادی اضافه میمونه چون... چیزهایی اینجا دارم که هیچوقت... کاسرول... پنج تا. پنج تا کاسرول داریم... نمیدونم. همکارهای دفترش... آره. هیچکس بهشون دست نزده... چون هیچکس کاسرول دوست نداره... نه، اونا نه... نه. این چیزیه که آدم وقتی نمیدونه چه کار دیگهای بکنه برای یه نفر میآره...
یک ظرف شیشهای شفاف را بیرون میآورد.
حتا نمیدونم توی بیشتر اینا چی هست... نمیدونم و نمیخوام... اگه مجبور بشم حتا به یه کاسرول دیگه نگاه کنم...
ظرف را سر جای خود در یخچال برمیگرداند.
خب، خوشحال میشم اونا رو با خودت ببری خونه...
پای پلهها میرود و تلفن را با دستهای خود میپوشاند.
(رو به بالای پلهها صدا میزند) داری میآی؟
به تلفن برمی گردد.
نه. لازم نیست این کار رو بکنی... بالأخره مجبورم همهچی رو اینجا مرتب کنم... نمیدونم... هنوز نمیدونم... شِلی... شِلی... شِل... شِلی، همین الان این رو ازم پرسیدی...
صدای در میآید.
باید برم... نه. لازم نیست... الان بهت گفتم، لازم نیست... شِلی...»
حجم
۸۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه
حجم
۸۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه
نظرات کاربران
بخش دوم ایننمایشنامه از بخش اولش بهتر بود. هشت سال از رودررویی ماریون و ترزا گذشته بود و همسر ماریون و معشوق ترزا مرده بود. اما باز هم برای مننمایشنامه نفسگیری نبود. دیالوگهای پینگپونگی بود که اونقدر عمیق نبود که