دانلود و خرید کتاب چرخ ترجمه زینی هریس
تصویر جلد کتاب چرخ

کتاب چرخ

معرفی کتاب چرخ

کتاب چرخ نوشتهٔ زینی هریس و ترجمهٔ محمد منعم است و نشر بیدگل آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب چرخ

داستان نمایشنامهٔ چرخ در اسپانیای جنگ‌زده و زیر فشار و فقیر قرن ۱۹ می‌گذرد. قهرمان داستان شخصی است به نام بئاتریس که می‌خواهد به مراسم عروسی خواهرش برود، اما همه چیز آنطور که او و اطرافیانش خیال می‌کردند تمام نمی‌شود. جشن خانوادگی آن‌ها با هجوم سربازها که برای گرفتن یک مرد تبعیدی به آنجا حمله می‌کنند، به هم می‌خورد. دختر کوچکِ مرد تبعیدی در آن مراسم جا می‌ماند و بئاتریس بااینکه از بچه‌ها متنفر است، تصمیم می‌گیرد دخترک را به دست پدرش برساند. بدین ترتیب دست دخترک را می‌گیرد و راه می‌افتد. روزی که به آن زیبایی و شادی شروع شده بود به یک سفر تازه ختم می‌شود که قرار است در آن بئاتریس بزرگ‌تر شود.

نمایشنامۀ چرخ در سال ۲۰۱۱ نگاشته شد و همان سال در جشنوارۀ تئاتر ادینبورو به کارگردانی ویکی فدرستون به روی صحنه رفت و توجه منتقدان و مخاطبان را به خود جلب کرد. این نمایشنامه در همان سال برندۀ جایزۀ فرینج فرست از جشنوارۀ تئاتر ادینبورو و نیز جایزۀ سازمان عفو بین‌الملل و آزادی بیان شد.

خواندن کتاب چرخ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران نمایشنامه‌های خارجی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب چرخ

(دهکده‌ای آرام در شمال اسپانیا. اواخر قرن نوزدهم است؛ دامن‌ها بلند و پف‌دار. جلوی خانه‌ای کوچک، حیاطی بزرگ است. بالای حیاط انبوهی از درختان تاک. زنی، بئاتریس، تکه ای پارچه و لگنی پر از آب با خود می‌آورد. تکه پارچه را برمی‌دارد و میز را تمیز می‌کند.

بئاتریس زیباست، اما امروز روز گرمی است و کارهای سخت در پیش. او پارچه را می‌چلاند و باز تمیز می‌کند. هر وقت که از تمیزکاری راضی شد، ملحفۀ سفید بزرگی را برمی‌دارد و روی میز پهنش می‌کند.

گوشه‌هایش را می‌کشد و پهن می‌کند. کناره‌هایش را تا می‌کند و تو می‌دهد. ملحفه لکه‌دار است و یک سوراخ دارد. او تلاش می‌کند ملحفه را تکان بدهد تا سوراخ آن کمتر معلوم باشد؛ اما واقعاً نتیجۀ مطلوبی ندارد.

هر جور حساب کنیم، ملحفه کهنه و مندرس است. بئاتریس داخل خانه می‌رود و پارچ آبی می‌آورد. آن را روی سوراخ ملحفه می‌گذارد. چند حلقه گل به درختان تاک آویزان می‌کند.

زنی دیگر، رزا، وارد می‌شود. رزا چند سالی جوان‌تر از بئاتریس است و زیرپوش زنانه بر تن دارد. رزا روی یک صندلی می‌نشیند.)

بئاتریس: حاضر نیستی؟

رزا: خیلی گرمه.

باید بخوابیم. باید طاق‌باز تو سایه دراز بکشیم.

بئاتریس: کلاً دو ساعت وقت داریم.

رزا: می‌دونم.

اون پارچه رو بده.

بئاتریس: کثیفه، همین الان میزو باهاش تمیز کردم.

رزا: خب پس، آب رو بده.

(بئاتریس پارچ آب را به رزا می‌دهد.

رزا مقداری آب کف دستش ریخته و پشت گردنش می‌ریزد.

خودش را خنک می‌کند.)

تو هم یه‌خرده می‌خوای؟

بئاتریس: نه.

(بئاتریس به مرتب‌کردن میز ادامه می‌دهد.

رزا مقداری آب بر شانه‌ها و سینه‌هایش می‌ریزد.)

رزا: آب لیمو رو همون‌جوری که گفتی استفاده کردم.

(دامنش را بالا می‌دهد تا نگاهی به پاهایش بیندازد.)

فکر نکنم هیچ اثری کرده باشه. هنوز مث چی سیاهه.

ببین.

پاهام این‌قدر مو داره عنکبوت‌ها توش لونه کرده‌ن.

بئاتریس: همۀ زن‌ها مو دارن.

رزا: البته، یه‌خرده مو قشنگه. زن‌ها باید یه‌خرده مو داشته باشن، اما آخه مث من؟ تازه بازوهام هم مث پاهامه. اون فکر می‌کنه من دوست‌داشتنی‌ام، چون فقط صورت و گردن و سرم رو دیده، خوبه، اما تنم ــــ وقتی لباس تنم نباشه...؟

بئاتریس: متوجه نمی‌شه.

رزا: شاید دفعۀ اول نفهمه، امشب.

امشب این‌قدر مشتاقه که با هر حیوون پشمالویی هم ممکنه بره، ولی فردا چی؟ پس‌فردا چی؟

بئاتریس: قبلاً هم دیده‌تت.

رزا: تاریک بود.

بئاتریس: پس تو تاریکی بمون.

رزا: کل زندگی م رو؟

به هر حال من هم دل دارم.

بئاتریس: تو روخدا بسّه.

رزا: می‌دونم، ببخشید. خفه می‌شم، جیک نمی‌زنم.

دیشب نخوابیدم.

بئاتریس: نگران دلت بودی؟

رزا: بگی نگی.

(بئاتریس لبخند می‌زند.)

نخند.

(بئاتریس می‌خندد.)

بسّه. جدی‌می‌گم.

بئاتریس: وای ترسیدم.

(رزا هم کمی می‌خندد. تحقیرآمیز.)

رزا: کاش می‌شد لباس تنت باشه و عشق‌بازی کنی.

بئاتریس: تو که می‌تونی.

رزا: با بعضی‌هاش.

بئاتریس: احتمال زیاد اون هم دقیقاً به همین موضوع فکر می‌کنه. احتمالاً تو خونۀ باباش جلو آینه وایمیسه و دربارۀ قوزِ فلان‌جاش و جوش چرکیِ پشتش با خودش کلنجار می‌ره.

(رزا می‌خندد.)

اصلاً شما دو تا لنگۀ هم‌اید.


نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان