دانلود و خرید کتاب باغ گذر مارگریت دوراس ترجمه قاسم روبین
تصویر جلد کتاب باغ گذر

کتاب باغ گذر

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب باغ گذر

کتاب باغ گذر نوشتهٔ مارگریت دوراس و ترجمهٔ قاسم روبین است و انتشارات اختران آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب باغ گذر

مارگریت دوراس در کتاب باغ گذر شیوه‌ٔ تازه‌ای را در عرصه رمان‌نویسی آزمود و رونق تازه‌ای به نثر فرانسوی بخشید. نثر دوراس با بیانی فشرده و ابهامی شاعرانه، خواننده را درگیر می‌کند؛ زبانش عریان و بی‌واسطه است و واژگان اثرش با دقت و وسواس انتخاب شده‌است. سنت‌شکنی و پرداختن به موضوع‌های غیرمتعارف، به شیوه‌ای غیرمعمول و نوگرایانه را می‌توان ویژگی اصلی کتاب مارگریت دوراس دانست. او اگرچه هیچ‌گاه یک فمینیست برجسته نبود در نوشته‌اش افراد و مکان را با زبان و نگاهی زنانه به‌هم متصل می‌کرد.

باغ گذر محلی برای استراحت و تفریح است که مردم در آنجا دور هم جمع می‌شوند تا چیزی بخورند و از موسیقی و هم‌نشینی باهم لذت ببرند. داستان این کتاب گپ و گفت‌وگو میان یک دختر ۲۰ساله و مردی دست‌فروش است. دختر در یک خانه پرستار کودک است و مرد دست‌فروش هم به خاطر کارش بیشتر در سفر است. هر کدام از این دو نفر در دیدارهایشان، از آرزوها و دل‌مشغولی‌هایشان صحبت می‌کنند.

خواندن کتاب باغ گذر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های مدرن و پیشرو پیشنهاد می‌کنیم.

درباره مارگریت دوراس

مارگریت ژرمن ماری دونادیو که با نام مارگریت دوراس شناخته می‌شود، متولد ۴ آوریل ۱۹۱۴ در خانواده‌ای فرانسوی در هندوچین مستعمرهٔ سابق فرانسه است؛ کشوری که امروزه با نام ویتنام شناخته می‌شود. در سال ۱۹۱۸ خانوادهٔ دوراس در شهر فنوم‌پن پایتخت کامبوج ساکن می‌شوند. پدرش که معلم ریاضیات بود، پس از مدت کوتاهی بیماری در زمان بازگشت به فرانسه از دنیا می‌رود. مادر مارگریت پس از مرگ همسرش در شرایط بسیار سخت به شغل معلمی خود ادامه می‌دهد و در روستاهایی در مجاورت رودخانهٔ مکونگ و با فقر و سختی فرزندانش را بزرگ می‌کند. زندگی در مناطق و روستاهای فقیرنشین، ارتباط و دوستی با بومی‌ها و کمبود محبت پدری بعدها تبدیل به درون‌مایهٔ اصلی داستان‌های دوراس شد. در سال ۱۹۲۹ مارگریت برای تحصیل به سایگون رفت و عاشق پسر چینی جوانی شد؛ عشقی ناکام که بعدها محتوای داستان عاشق را ساخت و جایزهٔ گنکور را برای نویسنده به همراه داشت. او در ۱۸سالگی برای ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ علوم سیاسی به دانشگاه سوربن در فرانسه رفت و در نهایت با لیسانس حقوق از این دانشگاه فارغ‌التحصیل شد. او مدتی عضو حزب سوسیالیسم فرانسه بود و تا پایان عمر اعتقادات چپ‌گرایانه‌اش را حفظ کرد. مارگریت دوراس در آثارش شیوه‌های جدیدی را در عرصهٔ رمان‌نویسی امتحان کرد و رونق تازه‌ای به نثر فرانسوی بخشید؛ به همین دلیل به او لقب بانوی رمان‌نویسی مدرن داده‌اند. در اکتبر ۱۹۸۸ مارگریت به کما می‌رود و بعد از ۵ ماه به‌ شکل معجزه‌آسایی سالم به‌هوش می‌آید. مارگریت دوراس که مشکل سوءمصرف الکل داشت، درنهایت به سرطان مری مبتلا شد. دوراس در روز یکشنبه ۳ مارس سال ۱۹۹۶ در ساعت ۸ صبح در ۸۲سالگی درگذشت. 

بخشی از کتاب باغ گذر

«پسرک خردسال از انتهای باغ‌گذر به‌آرامی آمد جلو دختر جوان، راست ایستاد:

ـ گرسنه‌ام است.

فرصتی بود برای مرد تا سر صحبت را باز کند:

ـ راست می‌گوید، وقت عصرانه‌اش است.

دختر رو ترش نمی‌کند، برعکس، گشاده‌روست، لبخند می‌زند:

ـ حدس می‌زدم البته، چیزی به ساعت چهارونیم نمانده، وقت عصرانه‌اش است.

از توی زنبیل حصیری کنار دستش روی نیمکت دو تکه نان مربایی برمی‌دارد می‌دهد به پسربچه. بعد دستمال سینه‌بند بچه را فرز و چابک می‌بندد. مرد می‌گوید:

ـ بچه قشنگی است.

دختر به‌نشانه نفی سر تکان می‌دهد:

ـ بچه من که نیست.

بچه، با دو تکه نان مربایی به دست، دور می‌شود. پنجشنبه است، باغ‌گذر پُر از بچه است. بزرگ‌ترها به گوی‌بازی مشغولند، بعضی‌ها هم حواس‌شان به بچه‌هاست که توی ماسه‌ها بازی می‌کنند، خردسال‌ترها توی کالسکه‌هاشان آرام و بی‌نق‌ونوق منتظرند تا، وقتش که رسید، با بقیه هم‌بازی شوند.

دختر دنباله حرفش را می‌گیرد: ملاحظه می‌کنید که، انگار بچه خودم است، اغلب خیال می‌کنند که بچه من است، که البته باید بگویم نیست، نسبتی هم با من ندارد.

مرد با لبخند می‌گوید: متوجه هستم، بله. من هم همین‌طور، بچه ندارم.

ـ جالب است، گاهی می‌بینم که از این همه بچه قدونیم‌قد، توی راه و نیمه‌راه، یکیش هم مال خود آدم نیست، باور می‌کنید؟

ـ حتماً مادموازل. زیاد هم هستند، نه؟

ـ البته فرقی نمی‌کند آقا.

ـ ولی وقتی دوستشان داشته باشیم، ازشان خوشمان بیاید، باز هم فرقی نمی‌کند؟

ـ درست، ولی چیز دیگری هم باید دید، نه؟

ـ حتماً مادموازل، بله، به خلق و سلوک آدم بستگی دارد. به نظر من، بعضی‌ها ممکن است از این همه بچه‌ای که اینجا هستند خوشحال شوند، مطمئنم که من هم جزو همین‌هایی هستم که خوشحال می‌شوند. من خیلی بچه دیده‌ام، حتّی گاهی خیال می‌کنم که بچه‌های خودم هستند. به‌هرحال، می‌بینید که از دیدنشان خوشحالم.»



نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۱ صفحه

حجم

۶۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۱ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان