کتاب آناتومی افسردگی
معرفی کتاب آناتومی افسردگی
کتاب آناتومی افسردگی نوشتهٔ محمد طلوعی و ویراستهٔ آمنه رستمی است و نشر افق آن را منتشر کرده است. این رمان سه داستان موازی و مستقل از هم را شامل میشود که بهنوعی با یکدیگر در ارتباطاند.
درباره کتاب آناتومی افسردگی
سه شخصیت در سه اپیزود جداگانه و در عین حال، مرتبط با هم داستان آناتومی افسردگی را رقم میزنند: اسفندیار خاموشی، پیرمردی که پس از سالها به ایران برگشته و حالا که از آرمانهایش به دور افتاده، دنبال کسی است که به دست او به مرگی آرام برسد؛ پری آتشبرآب، دختری زیبا که تصمیم گرفته برای جذابیت بیشتر افسردگی پیشه کند و با کسی ارتباطی ندارد؛ مهران جولایی، پسر جوانی که ۱۵ سال پیش به تهران کوچ کرده تا به آرزوهایش برسد. او ثروتمند است اما راه خوشبختی را بلد نیست.
قطار سرگردان، درهای دریافت و آخرین پل فصلهای اصلی این کتاباند که هرکدام به بخشهای مختلف تقسیم میشوند.
خواندن کتاب آناتومی افسردگی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستان معاصر ایرانی پیشنهاد میکنیم.
درباره محمد طلوعی
محمد طلوعی متولد ۲۱ اردیبهشت ۱۳۵۸ رشت است. او فارغالتحصیل سینما از دانشگاه سوره و ادبیات نمایشی از پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. اولین مجموعه شعر خود را با عنوان خاطرات بندباز سال ۱۳۸۲ منتشر کرد. اولین رمان طلوعی، قربانی باد موافق در سال ۱۳۸۶ منتشر و برندهٔ پنجمین جایزه ادبی «واو» یا رمان متفاوت سال و همچنین نامزد هشتمین جایزه کتاب سال شهید حبیب غنیپور شد. در اسفند ۱۳۹۱ نیز مجموعه داستان «من ژانت نیستم» برندهٔ دوازدهمین جایزه ادبی گلشیری شد. طلوعی از اعضای نسل نو نویسندگان فارسی است. او در اردیبهشت ماه ۱۳۹۵ برگزیدهٔ نخستین دورهٔ جایزه ادبی «چهل» شد که از سوی مکتب تهران به نویسندگان جوان زیر چهل سال و خوش آتیه اهدا میشود.
از آثار محمد طلوعی میتوان به خاطرات بندباز (مجموعه شعر)، قربانی باد موافق (رمان)، من ژانت نیستم (مجموعهداستان)، تربیتهای پدر (مجموعهداستان به هم پیوسته)، رئال مادرید (رمان نوجوان)، آناتومی افسردگی، هفت گنبد (مجموعه داستان)، داستانهای خانوادگی (مجموعهداستان)، زیر سقف دنیا (ناداستان) اپوش اپوش[پیوند مرده] (کتاب کودک)، وایوو (کتاب کودک) اشاره کرد.
بخشی از کتاب آناتومی افسردگی
«بیرونِ کیت استیل بود با قفل و یراقِ و دستهٔ طلایی، شبیه کیفی که چیزِ ارزشمندی را نگه میدارد. توی کیت، سه لولهٔ کوچکِ طلایی بود که نوکشان مخروطی میشد و دستگاهِ تزریقِ استیل که سه سوزنِ گردان سرش بود و یک دفترچهٔ صدصفحهای که به چهار زبان، ترتیبِ تزریقِ داروها و ترکیبات و اثراتش را توضیح میداد. روی لولههای دارو، اعدادِ رومی حک شده بود و روی دستهٔ دستگاه تزریق، دو تاریخ که یکی تولید و یکی انقضا بود. جعبهماهوتِ سرخی داشت و ماشهٔ تزریق، ضامنی داشت که باید خلاص میشد، درست مثل اسلحه. همه چیزِ کیت مثل جعبههای تفنگ طراحی شده بود و حتی حروفِ تایپیِ دفترچه وسترن بود.
مهران به رگهای روی دستِ اسفندیار نگاه میکرد، آنقدر باد کرده بودند که میشد باور کرد پیرمرد نود سالش باشد اما حرفی که میزد و چیزی که میخواست، حرفِ آدمهای بیست و هفتساله بود که در آستانهٔ کمال، وحشتزدهاند و میخواهند نرسیده به اوج، همه چیز را تمام کنند. اسفندیار بعد از آن نطقِ ناتمام، چای ولرمشدهاش را سر کشید و خیلی شمرده به مهران گفت اگر داروهایِ توی کیت را به او تزریق کند میتواند یک میلیون دلار را بردارد. مهران هم دفترچه را خواند و متوجه شد داخلِ آن سه لوله، ترکیبی از داروهای خوابآور، فلجکنندهٔ اندام و ضدِ درد است، ترکیبی که برای اُتانازی استفاده میشود و این حیرتش را بیشتر کرد که یک آدمِ نود و یکساله تصمیم گرفته خودش را بکشد. مهران بلند شد و رفت توی آشپزخانه. اسفندیار از همان توی هال داد زد: «این خانمه، همون که دم در اسمش رو گفتی، آتشی، دو روزه تلفنش رو جواب نمیده.»
مهران گوشی توی دستش بود، و شمارهٔ پری جواب نمیداد. اسفندیار دوباره داد زد: «باید بهم اعتماد کنی.»
مهران فکر کرد لابد پیرمرد دیوانه شده، فکر کرد اگر پیرمرد در خانهٔ او بمیرد چه کار باید بکند، فکر کرد عمرِ طولانی هر کار بکند نمیتواند به آدم متانتِ تحملِ زندگی را بدهد. استکانش را آورده بود توی آشپزخانه و بیدلیل دورِ خودش میگشت. لیوانی آب پای قلمهٔ حسنیوسف ریخت و درِ یخچال را هم دو بار باز کرد. کاری نداشت اما نمیتوانست بیرون برود. نمیتوانست با پیرمرد مواجه شود، نمیدانست به پیشنهاد کشتنش چه جوابی باید بدهد، تنها چیزی که به ذهنش آمد این بود که پیرمرد را از خانه بیرون ببرد.»
حجم
۲۲۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۲۲۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
نظرات کاربران
سه داستان که به واسطه حضور شخصیت های مشترک قرار است به پیوسته باشد داستان اول شروع متوسط میانه خوب و پایان بدی دارد داستان دوم شروع بد میانه متوسط پایان بسیار بد داستان سوم شروع بد و هر چه