کتاب غبار مهدیه بخشی + دانلود نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب غبار

کتاب غبار

نویسنده:مهدیه بخشی
امتیازبدون نظر

معرفی کتاب غبار

کتاب الکترونیکی «غبار» نوشتهٔ مهدیه بخشی و منتشرشده توسط نشر شقایق، روایتی داستانی از زندگی زنی جوان به نام «مهرا» است که با فرازونشیب‌های خانوادگی، عاطفی و اجتماعی دست‌وپنجه نرم می‌کند. این اثر در قالب رمان، به دغدغه‌های زنان، روابط خانوادگی، چالش‌های شغلی و عواطف انسانی می‌پردازد و با نگاهی واقع‌گرایانه، زندگی روزمره و احساسات شخصیت‌هایش را به تصویر می‌کشد. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب غبار

«غبار» اثری داستانی در قالب رمان است که زندگی شخصیت اصلی، «مهرا»، را در بستر خانواده‌ای ایرانی روایت می‌کند. داستان در فضای معاصر می‌گذرد و با نگاهی جزئی‌نگر، به روابط میان اعضای خانواده، دوستان و همکاران می‌پردازد. نویسنده، مهدیه بخشی، با انتخاب زبانی صمیمانه و روایت اول‌شخص، مخاطب را به دنیای درونی مهرا نزدیک می‌کند. ساختار کتاب مبتنی بر روایت پیوسته و دیالوگ‌های پررنگ است و وقایع روزمره، دغدغه‌های شغلی، مشکلات مالی، روابط عاطفی و چالش‌های اجتماعی را در کنار هم قرار داده است. «غبار» با تمرکز بر جزئیات زندگی زنان جوان، به‌ویژه مربیان و معلمان، تصویری ملموس از امیدها، ترس‌ها، شکست‌ها و تلاش‌های آن‌ها برای حفظ تعادل میان خانواده و کار ارائه می‌دهد. این رمان، علاوه‌بر روایت داستانی، به موضوعاتی چون استقلال زنان، فشارهای اجتماعی، نقش خانواده و اهمیت حمایت عاطفی نیز پرداخته است.

خلاصه داستان غبار

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان «غبار» با روایت زندگی «مهرا» آغاز می‌شود؛ زنی جوان که درگیر روابط پیچیده خانوادگی و عاطفی است. او با مادر، برادر و خواهرش زندگی می‌کند و پس از فوت پدر، مسئولیت‌های بیشتری بر دوش او افتاده است. مهرا مربی پیش‌دبستانی است و دغدغه‌های شغلی و مالی، بخشی از روزمرگی‌هایش را تشکیل می‌دهد. در کنار این مسائل، روابط عاطفی و گذشتهٔ عاشقانهٔ او نیز سایه بر زندگی‌اش انداخته است. ورود شخصیت‌هایی مانند «یاسر» (برادر)، «مهناز» (خواهر)، «مهرداد» (خواهرزاده) و دوستانی چون «جیران»، فضای داستان را پررنگ‌تر می‌کند. مهرا با چالش‌هایی مانند اختلافات خانوادگی، مشکلات خواهرش با همسرش، فشارهای اجتماعی و حتی مزاحمت‌های مردی از گذشته‌اش روبه‌رو می‌شود. در این میان، آشنایی با مردی به نام «دکتر متولیان» و استاد سخت‌گیری به نام «صولتی» نیز مسیر زندگی او را دستخوش تغییراتی می‌کند. داستان با فرازونشیب‌های احساسی، درگیری‌های خانوادگی، تلاش برای استقلال و حفظ عزت‌نفس پیش می‌رود و مهرا در هر مرحله، با انتخاب‌ها و تصمیمات تازه‌ای روبه‌رو می‌شود. روایت، هم‌زمان با طنز، تلخی و امید، تصویری از زندگی زنی را نشان می‌دهد که در برابر مشکلات، ایستادگی می‌کند و به دنبال معنای تازه‌ای برای خود و خانواده‌اش است.

چرا باید کتاب غبار را بخوانیم؟

«غبار» با تمرکز بر زندگی روزمرهٔ یک زن جوان، به دغدغه‌ها و احساسات نسل امروز می‌پردازد و تصویری نزدیک از روابط خانوادگی، چالش‌های شغلی و فشارهای اجتماعی ارائه می‌دهد. این کتاب با روایت جزئیات زندگی، مخاطب را به دنیای شخصیت‌ها نزدیک می‌کند و امکان همذات‌پنداری با تجربه‌های آن‌ها را فراهم می‌سازد. پرداختن به موضوعاتی مانند استقلال زنان، روابط عاطفی، نقش خانواده و تلاش برای حفظ عزت‌نفس، از ویژگی‌های شاخص این رمان است. خواندن این اثر می‌تواند فرصتی برای تأمل در روابط انسانی و شناخت بهتر موقعیت‌های مشابه در زندگی واقعی باشد.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای علاقه‌مندان به رمان‌های اجتماعی و خانوادگی، به‌ویژه کسانی که دغدغه‌هایی مانند روابط عاطفی، چالش‌های شغلی زنان، فشارهای اجتماعی و مسائل خانوادگی دارند، مناسب است. همچنین مربیان، معلمان و افرادی که با مسائل زنان و جوانان سر و کار دارند، می‌توانند از فضای داستانی و تجربه‌های شخصیت‌ها بهره ببرند.

بخشی از کتاب غبار

«دستم به دستگیرهٔ در نرسیده بود که بلند صدایم زد: ـ مهرا جان! سر چرخاندم و با زبان بی‌حسم، جواب دادم: ـ جانم خانم دکتر؟ دو انگشتش را در هوا تکان داد و گفت: ـ تا دو ساعت دیگه چیزی نخور، باشه؟ ـ اوهوم... چشم، نمی‌خورم. ـ برای جرم‌گیری دندون‌هات هم بهت زنگ می‌زنم. ـ باشه، مرسی. منتظرم. با مهربانی پلک روی هم گذاشت و لبخندی بر لب نشاند. دستگیره را چرخاندم و بعد از گذر از سالن انتظار و خیل مریض‌ها، از ساختمان بیرون زدم. صدای کفش‌های پاشنه بلندم در فضای خالی پارکینگ می‌پیچید، این کفش‌های لعنتی پدر پاهایم را درآورده بود، محض کلاس گذاشتن مقابل خانم دکتر شیک و باوقار، پوشیده بودمشان، ولی در واقع این کفش‌های ده سانتی چیزی از انگشتان و ناخن‌های پاهایم باقی نگذاشته بود. نگاهم را بین ماشین‌های پارک شده در پارکینگ چرخاندم. حالا چطور باید پراید سفیدم را از بین این همه پراید سفید پیدا می‌کردم؟ ریموت را زدم و چراغ‌های ماشین از دور برایم چشمکی زد. به طرفش دویدم. دوست داشتم هر چه سریع‌تر به ماشین برسم تا این کفش‌های لعنتی را از پاهای آسیب دیده‌ام بیرون بکشم. در ماشین را که باز کردم، چیزی درون اتومبیل شاسی بلندی که کنارم پارک شده بود تکان خورد و توجهم را جلب کرد. از پنجره، به صورت نامحسوس، نگاهی به داخل ماشین انداختم. اول ترسیدم مرد یا زنی درونش نشسته باشد و مرا به فضولی متهم کند اما وقتی چشمم به چشمان معصوم کودکی هفت هشت ماهه که روی صندلی کودک نشسته و چشم‌هایش از گریه سرخ و صورتش کبود شده بود، افتاد. حیرت‌زده کاملاً به سمتش چرخیدم و داخل ماشین را با دقت نگاه کردم. هیچ کس به جز آن کودک در ماشین نبود، کودکی که انگار برای کشیدن نفس، هوا کم آورده بود. دستم را روی شیشه کوبیدم و او بیشتر اشک ریخت. درمانده دور و اطرافم را نگاه کردم. یعنی مادر این بچه کجا بود که این‌طور بی رحمانه فرزندش را درون ماشین تنها رها کرده و رفته بود؟ با مشت روی کاپوت کوبیدم تا شاید صدای آژیر ماشین بلند شود و صاحبش را زودتر برگرداند؛ اما نه آژیری به صدا در آمد نه صاحبی بازگشت. مستأصل به بچه که همچنان گریه می‌کرد، خیره شده بودم... چطور باید خانواده‌اش را پیدا می‌کردم؟

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۲۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۱۹ صفحه

حجم

۵۲۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۱۹ صفحه

قیمت:
۱۶۰,۰۰۰
تومان