کتاب مرا به نام من بخوان فاطمه اشکو + دانلود نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب مرا به نام من بخوان

کتاب مرا به نام من بخوان

امتیازبدون نظر

معرفی کتاب مرا به نام من بخوان

کتاب الکترونیکی «مرا به نام من بخوان» نوشتهٔ فاطمه اشکو و پگاه مرادی، اثری داستانی است که نشر شقایق آن را منتشر کرده است. این رمان به روایت زندگی زنی جوان پس از جدایی و تلاش او برای بازسازی هویت و استقلالش در شهری جدید می‌پردازد. داستان با محوریت دغدغه‌های زنان، خانواده و چالش‌های اجتماعی و عاطفی پس از طلاق شکل گرفته است. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب مرا به نام من بخوان

«مرا به نام من بخوان» اثری در قالب رمان است که با نگاهی واقع‌گرایانه به زندگی زنان پس از جدایی می‌پردازد. نویسندگان، فاطمه اشکو و پگاه مرادی، داستان را از زاویه دید شخصیت اصلی روایت می‌کنند و خواننده را با فرازونشیب‌های روحی و اجتماعی او همراه می‌سازند. این کتاب در فضایی معاصر و شهری رخ می‌دهد و با تمرکز بر روابط خانوادگی، نقش زنان در جامعه و تلاش برای استقلال، تصویری ملموس از چالش‌های زنان مطلقه ارائه می‌دهد. ساختار کتاب مبتنی بر روایت اول‌شخص و توصیف‌های جزئی‌نگر است که به تدریج شخصیت‌ها و فضای داستان را برای خواننده روشن می‌کند. در کنار روایت زندگی شخصی، دغدغه‌های اجتماعی و فرهنگی نیز در بستر داستان گنجانده شده‌اند و کتاب با لحنی صمیمانه و جزئیات دقیق، تجربهٔ زیستهٔ شخصیت‌ها را به تصویر می‌کشد.

خلاصه داستان مرا به نام من بخوان

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان «مرا به نام من بخوان» با محوریت شخصیت «تبسم» آغاز می‌شود؛ زنی جوان که پس از تجربهٔ طلاق، تصمیم می‌گیرد برای شروعی دوباره، تهران را ترک کند و به اصفهان برود. روایت با وداع تلخ او با خانواده، به‌ویژه مادر و خواهرش ترنم، آغاز می‌شود و فضای احساسی و پرتنش جدایی را به تصویر می‌کشد. تبسم با چمدانی از خاطرات و زخم‌های عاطفی، وارد شهری غریب می‌شود و تلاش می‌کند هویت و استقلال خود را بازسازی کند. او با چالش‌های متعددی روبه‌روست: نگاه سنگین جامعه به زنان مطلقه، ترس از آینده، دلتنگی برای خانواده و خاطرات همسر سابقش «مبین». در اصفهان، تبسم با افراد جدیدی آشنا می‌شود؛ از جمله رز، دختری هم‌رشته که به او برای یافتن شغل و جا افتادن در شهر کمک می‌کند. روایت، فرازونشیب‌های عاطفی تبسم را در مسیر یافتن خانه، شغل و اعتماد دوباره به دیگران دنبال می‌کند. او با تردیدها و بی‌اعتمادی‌هایش دست‌وپنجه نرم می‌کند و در عین حال، امید به ساختن آینده‌ای بهتر را در دل زنده نگه می‌دارد. داستان با تمرکز بر روابط انسانی، دوستی‌های تازه و تلاش برای خودباوری، تصویری از رشد و تغییر شخصیت اصلی ارائه می‌دهد، بی‌آن‌که پایان داستان را افشا کند.

چرا باید کتاب مرا به نام من بخوان را بخوانیم؟

این کتاب با روایتی صادقانه و جزئی‌نگر، تجربهٔ زیستهٔ زنی را به تصویر می‌کشد که پس از جدایی، با چالش‌های اجتماعی و عاطفی روبه‌رو می‌شود. «مرا به نام من بخوان» به دغدغه‌های زنان، نقش خانواده، اهمیت استقلال فردی و بازسازی هویت پس از بحران می‌پردازد. روایت کتاب، فضای معاصر و ملموسی را پیش روی خواننده قرار می‌دهد و با پرداختن به روابط انسانی، دوستی، اعتماد و امید، فرصتی برای همدلی و درک عمیق‌تر نسبت به موقعیت زنان در جامعه فراهم می‌کند. این اثر، نه‌تنها داستانی دربارهٔ جدایی، بلکه روایتی از ایستادگی، رشد و جست‌وجوی معنای تازه‌ای برای زندگی است.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

مطالعهٔ این کتاب برای کسانی مناسب است که به رمان‌های اجتماعی، داستان‌های معاصر با محوریت زنان و روایت‌هایی دربارهٔ استقلال و هویت علاقه دارند. همچنین افرادی که دغدغه‌هایی مانند بازسازی زندگی پس از بحران، چالش‌های زنان در جامعه و روابط خانوادگی را دنبال می‌کنند، می‌توانند با این اثر ارتباط برقرار کنند.

بخشی از کتاب مرا به نام من بخوان

«گونه‌ام را به گونهٔ مادر چسباندم و در گوشش زمزمه کردم: - گریه نه...! فقط برام دعا کن. اشک مانند مروارید از چشم‌های مهربانش می‌غلتید و پایین می‌آمد. دست دور کمرش انداخته و سر روی سینه‌اش گذاشتم. صدای قلبش، به گوشم رسید. چیزی مثل کوه بر شانه‌ام، سنگینی کرد. نکند فوقش نشوم؟ کمرش را از حصار دست‌هایم بیرون کشید و با دو دست، اشک‌هایش را پس زد. با جسارت، دستش را در جیب پالتویم فرو برد. پاکت سیگار را بیرون کشید و غمگین گفت: - اگر این رو بندازی دور، دعای من گیرا می‌شه. چشم‌هایم را بستم تا روزهای بیچارگی مادر مهربانم را نبینم. بستم تا درد کشیدن این مهربان همیشگی را نبینم. - یعنی این سیگار پرده‌ای جلوی رحمت خداست؟ لبخند غمناکی بر لب‌هایش جا خوش کرد: - خدا رو قبول داری؟ صادقانه لب زدم: - معلومه که قبولش دارم. اما احساس می‌کنم این روزها حواسش به من نیست! دست روی لب‌هایم گذاشت و با اطمینان گفت: - نگو عزیز دلم. خدا همیشه برای تو و من وقت داره. تو با خودت صادق باش، همه چیز حل می‌شه. سر به زیر انداخت و ادامه داد: - دیگه این‌طوری حرف نزن مادر. باشه تصدقت؟»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۴۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۶۲۲ صفحه

حجم

۳۴۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۶۲۲ صفحه

قیمت:
۱۴۵,۰۰۰
تومان