دانلود و خرید کتاب ویرانی رویا رستمی
تصویر جلد کتاب ویرانی

کتاب ویرانی

نویسنده:رویا رستمی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۷از ۳۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ویرانی

کتاب ویرانی نوشته رویا رستمی است. این کتاب که نشر شقایق آن را منتشر کرده است داستان زندگی پرفراز نشیب دختری به‌نام آنیلا است.

درباره کتاب ویرانی

کتاب ویرانی، درباره‌ دختری به نام آنیلا است که تهمت بزرگی در ۱۷ سالگی زندگی‌اش را تغییر می‌دهد او همه را ترک می‌کند و می‌رود اما قول می‌دهد یه روز برگردد و خودش و بی‌گناهی‌اش را ثابت کند. حالا دیگر ۹ سال گذشته و از اون دختر ساده و خجالتی نیست بلکه یک خانم مهندس میلیاردر و خودساخته است است و آمده است تا برای آدم‌های گذشته‌اش و کسانی که زندگی او را تغییر دادند اتفاقاتی را بسازد. اتفاقاتی که تلافی رنج و تنهایی‌اش باشد. او که در ۱۷ سالگی بدون اینکه پشت سرش را نگاه کند از خانه رفته بود حالا دقیقا ۲۰ آذر همان روزی که رفته بود به خانه برمی‌گردد. 

خواندن کتاب ویرانی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به رمان ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب ویرانی

خندید. گونه‌اش فرو رفت. لب‌های کلفتش کش آمد. کجای این دختر زیبا بود؟

ـ سعی می‌کنم یاد نگیرم."

نگاهش برگشت. فنجان قهوه‌اش را برداشت. بوی قهوه حالش را جا می‌آورد. میان نخواستن‌های این زندگی که گلویش را خفه کرده، یک فنجان قهوه در میان لیستِ کوتاه خواستن‌هایش بود.

عصر دلگیری بود. کاش اتفاقی اندازهٔ آمدنش می‌افتاد. هرچند فهمیده بود دیگر آن آدم سابق گذشته نیست.

گوشی‌اش زنگ خورد. اسم ملیکا آنقدر بوق خورد تا بالاخره صفحهٔ گوشی خاموش شد. او بریده بود. همه می‌دانستند. فقط مانده بود چرا دست از سرش برنمی‌دارند؟

قهوه‌اش را لب زد. نگاهی به میزها و صندلی‌های چوبی اطرافش انداخت که زوج‌هایی روی آنها نشسته بودند. نگاهشان آنقدر برق عشق داشت که مجبور شود از ته دلش آهی بکشد.

هر چند عین خودش هم زیاد بود. دخترکی به صندلی‌اش تکیه داده بود و با اخم‌های گره کرده با گوشی‌اش ور می‌رفت. فنجانش را روی میز گذاشت و بلند شد. شاید هوای سرد آذر ماه و بارانی که می‌دانست حتما خیسش می‌کند کمی حال این روزهایش را جا می‌آورد. بارانی‌اش را از پشت صندلی برداشت و تن زد. از در کافه بیرون آمد.

هوای سرد عین گرگ گرسنه‌ای به صورتش حمله کرد. سر ظهری که از خانه بیرون زد، ماشین با خودش نیاورده بود. دلیل خوبی بود که مسافتی را پیاده طی کند.

«ـ بچه تو هوای سردو حالیت نیست؟

دست‌هایش را به کمرش زد و گفت:

ـ اولا من بچه نیستم، خانمی هستم واسه خودم، دوما هوا به این خوبی؟ کجاش سرده؟!

ـ عجب دختری هستیا!

ـ شمام عجب آقایی هستی!"

لبخند روی لب‌هایش نشست. کجا بود؟ میان گرگ و میش تخت خوابش گمش کرد. کاش دیر نکرده بود. از جلوی گل‌فروشی رد شد. نگاهش به گل‌ها افتاد. حسرت به دلش ریخت؛ دخترک بلبل زبانش عاشق نرگس بود. دیگر گذشته بود؛ می‌خرید هم فایده‌ای نداشت. ملیکا از نرگس خوشش نمی‌آمد. او رز را دوست داشت. آن هم قرمز!

سرش را بالا گرفت. باران تند تند روی صورتش می‌نشست. نفس عمیقی کشید. بخار تندی از بینی‌اش بیرون زد. زیر لب گفت؛ کاش نمی‌رفتی!

ریحانه
۱۴۰۲/۰۸/۱۰

قصه آبکی و تکراری بود کلا هم پسرهای داستان عاشق غیر واقعی بودن خیلی اغراق داشت عشقشون و انگار پدوفیلی داشتن دنبال دختر کم سن و سال بودن خیلی سن کم دخترا مانور داده بود مرد واقعی این قد عاشق

- بیشتر
rohnavaz.ir
۱۴۰۲/۰۵/۱۲

واقعا داستانش قشنگه اتفاقاتی ک بین آنیلا و بارمان پیش میاد واقعا غیرقابل تصوره:) پیشنهاد میکنم بخونید

aykiz
۱۴۰۱/۰۷/۲۳

قشنگ بود من دوستش داشتم

zAhra Kalani
۱۴۰۱/۰۶/۲۲

نسبت به داستان های دیگه خانم رستمی ضعیف تر بود

کاربر ۳۶۸۶۹۵۷
۱۴۰۲/۰۶/۱۳

توصیه نمیکنم،بسیار سطحی بود

کاربر ۶۳۵۰۳۰۱
۱۴۰۲/۰۲/۰۸

توصیه نمیکنم ... من همه کتاب های خانم رستمی رو خوندم ... جالبه نویسنده داستان‌هایی مثل نذار دنیا رو دیوونه کنم . این مرد ارباب است و یا آشوب ... همچین کتابی رو‌نوتشه باشه ... دارن ضعیف عمل میکنن من

- بیشتر
NilGooN
۱۴۰۱/۰۹/۱۱

نثر روان و دلنشین.دور از اطناب.زیبا بود

کاربر ۴۵۴۱۰۲۲
۱۴۰۱/۰۷/۲۰

واقعا پشیمونم از خریدش

کاربر ۱۶۱۵۵۷۰
۱۴۰۱/۰۴/۰۷

معمولی بود،من فقط عشق فرهود دوست داشتم

حجم

۳۷۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۶۳۸ صفحه

حجم

۳۷۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۶۳۸ صفحه

قیمت:
۷۸,۰۰۰
تومان