کتاب خاکستری در باد
معرفی کتاب خاکستری در باد
کتاب خاکستری در باد نوشتهٔ فرناز رمضان نیا است. انتشارات شقایق این رمان رازآلود ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب خاکستری در باد
کمبود عاطفه همراه با وجود فقر، میتواند ۲ عامل بسیار مهم برای فروپاشی شخصیت باشد. رمان خاکستری در باد، سوژهای را با مضمون کمبود عاطفه و وجود فقر و در ادامه، عقدههای روانیای که برای شخصیت دختر داستان پدید آمده را به قلم آورده است. فضای این رمان تیره و تا حدی رازآلود است و نویسنده ماجرای رمان را در ساختار رمانهای حادثهای پایهریزی کرده است. ماجرا بر محور حوادث گسسته و ناپیوسته میگردد و پیرنگ و شخصیتها تابع حوادث داستان هستند. حادثه پشت حادثه میآید و هولوولایی خاص را برای مخاطب ایجاد میکند تا از پس تعلیقهای ایجادشده، برای رسیدن به جواب سؤالهای ذهنی خود، داستان را تا آخر بخواند.
شخصیت اول این رمان که دختری از طبقهٔ فقیر محسوب میشود، با درستکردن و دوختن عروسکهای پولیشی امرارمعاش میکند تا مخارج زندگی خویش و مادرش را تأمین کند، ولی با ورود زن جوانی به زندگی آنها و دادن سفارش دوخت تعداد زیادی عروسک پولیشی برای ایجاد رابطه با آنها، سرآغاز تمام ماجراها است. این زن متمول، برای رسیدن به هدفی خاص، این سفارش را به دختر داده و میخواهد او را وارد زندگی خود کند تا... .
خواندن کتاب خاکستری در باد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب خاکستری در باد
«دیگر آن همدم سابق نیستم. اینرا کاملا حس میکنم. هم من، هم فروز. میگوید دیگر آن شادابی را ندارم. شاید بگویم و بخندم؛ اما در همهشان غم بزرگ توی دلم، همراهیشان میکند. مادرم اسطورهام بود. بت بزرگی که برای خودم ساخته بودم و میپرستیدمش... اما خودش با دستهای خودش آنرا شکست. نه بتم را، بلکه قلب و روح و زندگیام را هم... حالا بیشتر از قبل حس میکنم حرص در وجودم میجوشد. وقتی به بیفکری مادرم فکر میکنم، آتش میگیرم. به کاری که با زندگی من و خودش کرد. به منی که با قصد بیپدر کرد. پدر! حالا میفهمم چرا هیچوقت نسبت به آن قبر که میگفت پدرت در آن خوابیده، حسی نداشتم.
حالا که میدانم فرصت پدر داشتن را از من گرفته است، بیشتر میسوزم. قبلا فکر میکردم از اول نداشتهام. اما حالا... اهمیتی دارد؟ دارد. پدر و مادر عنصر اصلی زندگی آدماند. هویت آدماند. یکی مثل فروز میشود، آنقدر باهویت... آنقدر خوششانس؛ یکی هم مثل من، اینقدر بیهویت و بدبخت...
باز حس بدم نسبت به فروز شعلهور میشود. وقتهایی که به داشتههای او و نداشتههای خودم فکر میکنم، این حس سراغم میآید و فکرهایی پلید. کاش میتوانستم هرچه از آن او هست را مال خودم بکنم. پدرش... مادرش... برادرش... اموالش...
اینجا استپ میکنم. حتی شوهرش؟ نه... شاید نه. اما من که نمیدانم چرا به این حالوروز افتادهاند. شاید زمانی خیلی عاشق و خوشبخت بودند؟ آنطور که فروز تعریف میکرد؛ چهارده پانزدهسال از ازدواجشان میگذرد. کمسن بودند که ازدواج کردند و فروز الان سیوپنج ساله است، اما اصلا به او نمیآید! آنقدر که خوب مانده!»
حجم
۴۶۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۵۳ صفحه
حجم
۴۶۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۵۳ صفحه
نظرات کاربران
مرور داستان: «عشق، دریایی ست قعرش ناپدید(مولوی) عشق، واژهای پر از معنا و مفهوم و تعریف هریک از ما از آن متفاوت است. اما کاش هیچگاه، هوس و طمعهایمان را بهپای عشق ننویسیم!» خاکستری در باد آخرین اثر چاپی فرناز رمضاننیا که از
افتضاح، یه دختر که دربدره مرد و شوهره
کتاب جالب و متفاوتی بود. توی بعضی رمان ها شخصیت های اصلی معمولا خوبن و مشکلاتی که براشون پیش میاد تقصیر بقیهست اما این رمان شخصیت اصلی قصه، یه جورایی خاکستری بود و با حرص و طمع زیادش خودشو تو
زیاد جالب نبود بیشتر تخیلات نویسنده بود تا دنیای واقعی یک قسمت هایی اصلا عقلانی نبود در زندگی واقعی هرگز عمه مهین و کارن نداریم تا مثل معجزه شخصی را از منجلاب و بدبختی نجات دهند دور از ذهن بود
رمان رو الان تموم کردم با وجود اینکه شخصیت همدم واقعا رو اعصابم میرفت و شاید فقط کمی بهتر شد اما واقعی بود فقط ای کاش در کنار اون عاشقانه....عاشقانه برای زوج جدید هم تو رمان برای می نوشتن تا