دانلود و خرید کتاب پرتره فاطمه اشکو
تصویر جلد کتاب پرتره

کتاب پرتره

نویسنده:فاطمه اشکو
امتیاز:
۲.۴از ۱۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب پرتره

کتاب پرتره نوشتهٔ فاطمه اشکو روایتی عاشقانه و جذاب است که انتشارات شقایق منتشر کرده است.

درباره کتاب پرتره

این روزها همهٔ ما در هیاهوی زندگی که غرق می‌شویم و درهایی که رویمان باز شده را بی‌توجه رها می‌کنیم و پل‌های پشت سرمان را خراب می‌کنیم و چاله‌های کوتاه را چاهی عمیق می‌بینیم. این کتاب روایتی متفاوت برایمان دارد. پرتره داستان آدم‌هاست.

رمانی سرشار از مادرانه‌های ناب. داستان عشقی که با فداکاری تعریف می‌شود. هیچ‌کس که نمی‌تواند بگوید چیزی از عشقی که در بطن وجود یک زن شکل می‌گیرد والاتر است.

پرتره کتابی از زخم‌ها و پشت‌پا زدن‌ها در حق دوست‌داشتن است. داستانی که پس از آن حتی لحظه‌ای نمی‌توانید بگویید خانواده‌ گوشت را بکند استخوان را دور نمی‌اندازند. این داستان روایتی تابوشکن دارد.

داستان با زندگی سوزان شروع می‌شود، عکاس مدلینگی که می‌خواهد سوژه‌ای تازه پیدا کند و خیلی تصادفی وقتی با مدیر برنامه‌هایش قرار دارد چشمش به مرد جوانی می‌افتد که همه چیزش برای مدل بودن بی‌نظیر است و این آغاز ماجرایی جذاب است.

خواندن کتاب پرتره را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب پرتره

«ـ چون از دستت عصبی‌ام. درکت نمی‌کنم. نمی‌دونم چطور بهت توضیح بدم که قانع بشی. گرگ بشی. می‌دونم خیلی سخته بخوای با شرایط جدید وفق پیدا کنی اما باید بدونی این‌جا میدون جنگه و هر کس فکر جا و مقام برای خودشه! یکی با طراحی، یکی با دوخت و یکی‌ام با عکاسی.

حرف‌های تلخ و گزندهٔ مهرانا مثل مته در مغزش فرو می‌رفت.

ـ وقتی هم‌زمان داری دو جا رو اداره می‌کنی باید بفهمی که بحث جدیه. هم عکاسی می‌کنی و هم مزونتو اداره می‌کنی. یعنی کلی هزینه و برقرار نشدن وضعیت! می‌خوام بدونی وضع اون‌طوری‌هام که فکر می‌کنی گل و بلبل پیش نمیره!

سرش را به سمت مخالف چرخاند. قاب عکس‌های سالن را دید می‌زد. عکس اول را رد کرد و لبخندی زیر پوستی به دختر توی عکس زد. نرسیده به قاب عکس دوم، پسری با شانه‌های پهن نگاهش را اسیر کرد. همان شانه‌هایی که تنه‌ای محکم به شانه‌اش زده بودند.

نفس عمیقی کشید و عکس را رها کرد. بی‌اراده به پسر چشم قهوه‌ای آشنا که عینکی فریم مشکی به چشم داشت خیره شد.

برای عوض شدن بحث و فرار از نصیحت‌های مهرانا گفت:

ـ مهرانا لطفا دور از غیرت و تعصبی که همیشه نسبت به من داری جواب بده. به نظرت این پسر می‌تونه سوژهٔ خوبی برای لنزم باشه؟

مهرانا "نوچ"ی گفت و در حالی که حرص می‌خورد ضربه‌ای به دست سوزان زد:

ـ این همون نیست که بهت تنه زد؟

سوزان بدون آن‌که چشم از پسر بگیرد، جواب داد:

‌ آره خودشه. همون بیرونم چشم‌هاشو برای لنز دوربینم جذاب دیدم.

ـ چشم‌چرون نبودی که شدی.

سوزان با نوشیدن جرعه‌ای از آب‌هویجش، سوژه‌اش را با چشم دنبال کرد.

ـ یه عکاس برای ارتقا پیداکردن کارش باید چشم‌چرون باشه.

به مرد جوان که لپ‌تاپش را روی میز پهن کرده بود و مشغول ور رفتن با آن بود، نگریست و ادامه داد:

ـ اما از نوع سالمش. این قیافه فتوژنیکه. چشم‌هاش از نیم‌رخ می‌تونه بیننده رو جذب کنه چه برسه به تمام‌رخ.

مهرانا لب جوید:

ـ یه لحظه برگرد سمت من!

بدون این‌که توجهی به خواهش صدای مهرانا کند، زمزمه کرد:

ـ مطمئنم با دو سه تا ادیت و دستکاری پرفکت می‌شه.

مهرانا با تمسخر گفت:

ـ مثلا چی؟»

شهره
۱۴۰۱/۰۴/۱۰

کتاب خوبی بود اگه اینهمه اتفاق چرتو تو یه داستان نمیچپوندن، یه سری ادم کاملا نامربوط ناگهان به جبر نویسنده توهم گره کور نمیخوردن، واقعا مسخرست کدوم برند معروفی در عرض یه مدت کوتاه غول میشه کدوم کاخ نشینی اینقدر

- بیشتر
setayesh1990
۱۴۰۱/۰۹/۲۰

اینهمه معمارو بهم چسبوندن واقعا هنرمندانه س، از طرفی هیجان و عشق داستان اصلا افت نمیکرد. پیشنها میکنم اگر از داستان هیجانی‌و عاشقانه و‌ معمایی خوشتون میاد بخونینش👍

کاربر 1974120
۱۴۰۳/۰۶/۰۴

افتضاححححح

Soheila Bahrami
۱۴۰۲/۱۲/۰۳

کتاب بدی نبود.منتها این قدر همه چی رو قاطی هم نمیکرد

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۰۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۷۶۰ صفحه

حجم

۶۰۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۷۶۰ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰
۷۰%
تومان