
کتاب پاسوز
معرفی کتاب پاسوز
کتاب الکترونیکی «پاسوز» نوشتهٔ فرناز رمضاننیا اثری داستانی است که نشر شقایق آن را منتشر کرده است. این رمان به زندگی زنی به نام روناهی میپردازد که درگیر چالشهای خانوادگی، مشکلات زناشویی و دغدغههای مادری است. روایت کتاب در بستر زندگی روزمره و روابط پیچیدهٔ خانوادگی شکل میگیرد و با زبانی صریح و بیپرده، مسائل اجتماعی و عاطفی زنان را به تصویر میکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب پاسوز
«پاسوز» اثری در قالب رمان اجتماعی است که با محوریت زندگی یک زن جوان به نام روناهی، به بررسی فرازونشیبهای زندگی خانوادگی، نقشهای جنسیتی و فشارهای اجتماعی میپردازد. داستان در فضای معاصر و در دل یک خانوادهٔ ایرانی روایت میشود و نویسنده با تمرکز بر جزئیات زندگی روزمره، روابط میان اعضای خانواده، و چالشهای اقتصادی و عاطفی، تصویری ملموس از واقعیتهای زندگی زنان ارائه داده است. ساختار کتاب مبتنی بر روایت اولشخص است و خواننده را به درون ذهن و احساسات شخصیت اصلی میبرد. «فرناز رمضاننیا» در این رمان، با نگاهی واقعگرایانه و بیپرده، به مسائلی چون بیکاری همسر، مسئولیتهای مادری، فشارهای اقتصادی، و روابط پرتنش میان عروس و مادرشوهر پرداخته است. «پاسوز» با روایت خطی و پیوسته، مخاطب را درگیر فرازونشیبهای زندگی شخصیتها میکند و از خلال گفتوگوها و اتفاقات روزمره، لایههای پنهان روابط انسانی را آشکار میسازد.
خلاصه داستان پاسوز
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «پاسوز» با محوریت زندگی روناهی آغاز میشود؛ زنی که در میانهٔ بحرانهای خانوادگی و اجتماعی، تلاش میکند تعادل را میان نقشهای مختلفش بهعنوان همسر، مادر و زن شاغل حفظ کند. همسرش محسن پس از بیکارشدن، نقش سنتی مرد خانواده را از دست داده و این تغییر، تنشهای زیادی را به زندگی مشترک آنها وارد کرده است. روناهی که مسئولیت مالی خانواده را برعهده گرفته، با فشارهای کاری، انتظارات اطرافیان و قضاوتهای مادرشوهرش دستوپنجه نرم میکند. در این میان، پسرشان رادین نیز بهدلیل کمتوجهی والدین و اختلافات خانوادگی، دچار مشکلات رفتاری و عاطفی میشود. داستان با وقوع یک حادثهٔ تلخ برای رادین و پسرعمهاش محمدرضا، به نقطهٔ عطف میرسد؛ حادثهای که باعث میشود اختلافات خانوادگی شدت بگیرد و روناهی در معرض قضاوت و سرزنش خانوادهٔ همسرش قرار بگیرد. او در تلاش برای حفظ زندگیاش، ناچار میشود با فشارهای روانی، تهدید به شکایت و حتی خشونتهای کلامی و فیزیکی روبهرو شود. در این مسیر، روناهی بارها با احساس گناه، ناکامی و تنهایی مواجه میشود و باید برای آیندهٔ خود و فرزندش تصمیمات دشواری بگیرد. روایت کتاب، با نمایش لحظات تلخ و شیرین، به بررسی تأثیر مشکلات اقتصادی، نقشهای جنسیتی و روابط خانوادگی بر سرنوشت زنان میپردازد، بیآنکه پایانی قطعی یا راهحلی ساده ارائه دهد.
چرا باید کتاب پاسوز را بخوانیم؟
«پاسوز» با روایتی صادقانه و بیپرده، به مسائل و دغدغههای زنان در جامعهٔ امروز میپردازد. این کتاب تصویری واقعگرایانه از چالشهای زندگی خانوادگی، فشارهای اجتماعی و نقشهای چندگانهٔ زنان ارائه میدهد. مخاطب در خلال داستان، با احساسات، تردیدها و امیدهای شخصیت اصلی همراه میشود و میتواند خود را در موقعیتهای مشابه تصور کند. این اثر، فرصتی برای همدلی با زنان و مادرانی است که در سکوت، بار مشکلات را به دوش میکشند و در عین حال، برای حفظ خانواده و هویت خود میجنگند. مطالعهٔ این کتاب میتواند نگاه تازهای به روابط خانوادگی و نقش زنان در جامعه ایجاد کند و مخاطب را به تأمل دربارهٔ مسئولیتها و انتظارات اجتماعی وادارد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای اجتماعی و خانوادگی، بهویژه کسانی که دغدغهٔ مسائل زنان، روابط زناشویی و چالشهای مادری دارند، مناسب است. همچنین مخاطبانی که با مشکلات اقتصادی، فشارهای خانوادگی یا نقشهای چندگانه در زندگی روزمره روبهرو هستند، میتوانند با داستان «پاسوز» ارتباط برقرار کنند.
بخشی از کتاب پاسوز
«گاز را خاموش میکنم. بوی قورمهسبزی تمام خانه را پر کرده؛ رادین عاشق قورمهسبزی است، من هم معمولاً برای چند وعده میپزم تا کار خودم را راحت کنم و چند روزی دغدغهٔ غذا درست کردن نداشته باشم. یک ساعت دیگر مشتری دارم. هنوز خستگی کار دیروز از تنم بیرون نرفته، باید روز شلوغ دیگری را شروع کنم. اصلاً این روزهای آخر سال، همیشه همین وضع است. پول خوبی به دست میآید، اما آنقدر خسته میشویم که سرمان به بالشت نرسیده، میرویم آن دنیا! محسن هم در این روزها همکاری نمیکند. اگر او رادین را به کلاسهای زبان و کاراته میبرد، کارم راحتتر میشد. اگر مامان به دادم نمیرسید، این روزها از پا درمیآمدم. شبها تا آخر وقت در سالن هستم و وقتی به خانه برمیگردم کم از جنازه ندارم. همه همینطوریم، با اینکه برای این روزها نیروی کمکی آوردهایم باز هم کم میآوریم. رژلب قرمز میزنم و موهای براشینگ شدهام را زیر شال رها میکنم. این روزها موهایم را به رنگ مرواریدی درآوردهام تا دل همه را ببرد و وسوسه بشوند دکلره کنند. تا امروز که این روش جواب داده است. سوئیچ را از روی جاکفشی برمیدارم و از همانجا میگویم: ـ محسن، من دارم میرم سالن. غذا رو گازه فقط باید گرم کنین. یادت نره رادین رو از مدرسه بیاری. صدای غرغرش از اتاق خواب بلند میشود: ـ میخوای دیگه شب هم نیا خونه، همونجا بخواب. حوصله دری وریهایش را ندارم. ـ اگه میشد میخوابیدم!»
حجم
۳۴۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۷۲ صفحه
حجم
۳۴۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۷۲ صفحه