کتاب قصاص و تقاص
معرفی کتاب قصاص و تقاص
کتاب قصاص و تقاص نوشتهٔ شیوا بادی در انتشارات کتاب آترینا چاپ شده است. شاید قصاص حقش نبود. شاید التیام قلبش با بخشش میسر میشد. کاش قبل از نفرت چشمانش را میگشود. کاش میفهمید آنکه مقابلش ایستاده طعم عشق دارد. شاید اینگونه کمی رنگ آرامش را میدید.
درباره کتاب قصاص و تقاص
این کتاب حکایت عشق است و نفرت. طلب بخشش است و انتقام. قصاص است و تقاص.
دلارام بعد از ده سال دوری، برگشته تا انتقام خانوادهاش را از کسی که عاشقانه میپرستیدش بگیرد. امین که بعد ده سال عشق اولش را میبیند، دوباره عشق دلارام در دلش زنده میشود و درصدد بهبود روابط خودش با دلارام برمیآید، غافل از اینکه قرار است تقاص تصمیم ده سال پیش خود را پس بدهد.
کتاب قصاص و تقاص را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به رمانهای عاشقانهٔ ایرانی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب قصاص و تقاص
با خنده و سر و صدا وارد خانه شدم. حیاط طولانی را دویدم و در حال نفس نفس زدن از پلهها بالا رفتم. در ورودی را باز کردم و صدایم را آزاد کردم.
- مامان!
- ...
- مامان!
- تو آشپزخونهام، چی شده دلارام؟
نفس نفس زنان خودم را به آشپزخانه رساندم.
- سلام.
- سلام عزیز دلم، چی شده؟ چرا داد میزدی؟
- از بس استرس فردا رو دارم، فقط خدا خدا کردم زودتر زنگ آخرم هم تموم بشه و بیام خونه.
- مگه چی شده که استرس فردا رو داری؟
- فردا؟ مگه یادت رفته فردا تولدمه؟
- حرفها میزنیها، مگه میشه یادم بره؟ خوبه چند روز پیش رفتیم برای جشنت لباس خریدیم.
- میدونم. پس چرا میگی مگه چه خبره؟
- آخه چیز جدیدی نبوده که تو اینجوری بیای و به نفس نفس بیفتی!
- از بس که استرس دارم خب!
- یه تولد که هر سال هم میگیریم، استرس داره؟!
- نه! اما خب...
لب گزیدم و نگاه از چشمان تیز بین مادرم دزدیدم.
- حرفترو بزن دلارام.
باز هم مثل همهٔ روزهای زندگیام فهمید چه شده و پشت این استرس چه میتواند باشد. خودم زبان باز کردم و خجول لب زدم.
- با خاله مرجان حرف زدی؟
اخم کرد و همانطور که مشغول کارش شد جوابم را داد:
- گفتم استرس چی رو داره! معلومه که باهاش حرف زدم، من هر روز با مرجان حرف میزنم!
- دعوتشون کردی؟ نگفت امینم میاد یا نه؟!
- اون روزم پرسیدی بهت گفتم گفته احتمالا بیاد!
- آره... ولی... امروز چی؟ امروز دیگه نپرسیدی؟
- خاله مرجانت گفت همگیاشون میان، من هم که نمیتونم مخصوص بپرسم امین هم میاد یا نه!
- آخه پارسال نیومد، میترسم امسال هم نیاد!
- خیلی هم دلش بخواد بیاد تولد دختر قشنگ ِمن!
از حرفی که میخواستم به مامان بگویم، کمی خجالت کشیدم، اما دلم را به دریا زدم:
- دیدینش که، اصلا محل نمیذاره به من!
حجم
۴۵۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۶۶۰ صفحه
حجم
۴۵۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۶۶۰ صفحه
نظرات کاربران
برای من خیلی جذاب نبود و طرح کلی یکم تکراری بود و از اون جایی که رشته خودم حقوق بوده میدونم جاهایی که مربوط به دادگاه و حقوق میشد با اشکال رو به رو بود
سلام راستش من از نویسنده کتاب خانم بادی رمان انتقام یا اعدام خوندم خیلی برام جذاب جالب بود، برای همین جذب قلمشون شدم این کتابشونو خریدم. کتاب روانی بود به نظرم انتقام دلارام یه چیز عادی بود و بقیه ماجرا
من دوسش داشتم. احتمالا اگه بخونید کتاب براتون کلیشهای باشه، خیلی جاهاش منطقی نیست و بعضی جاهاش اعصاب خرد کنه و خیلی کش میاد. موضوع انتقامی که منجر به عشق میشه هم زیاد هست و زیاد خوندیم اما با همهی
داستان بدی نبود برای سرگرمی و پر کردن وقت خوب بود قلم نویسنده خوب بود ولی خب مثل اکثر رمانهای ایرانی حالت فانتزی های دخترونه رو داشت دیکه پسری که همه جوره عاشق دختره ست و از این حرفها یه جاهاییش
داستان بچگونه بود
قشنگ بود
کتاب واقعا جالبی بود من از خوندنش لذت بردم و انسان رو به فکر وا میداشت ، با اینکه چند ماهی از خوندن کتاب میگذره اما هنوز خیلی از صحنههاش توی ذهنمه و بهش فکر میکنم
نسبتا بد نبود
این تنها رمانی بود که بالای سه بار از اول تا آخر خوندمش فضای داستان شاید خیلی سرد و ترسناک بیاد ولی داستان جذابی داره