دانلود و خرید کتاب زندگی در باتلاق فریب دنیل گلمن ترجمه رامین بختیاری
تصویر جلد کتاب زندگی در باتلاق فریب

کتاب زندگی در باتلاق فریب

نویسنده:دنیل گلمن
امتیاز:
۲.۳از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب زندگی در باتلاق فریب

کتاب زندگی در باتلاق فریب نوشتهٔ دنیل گلمن و ترجمهٔ امین بختیاری است. انتشارات نسل نواندیش این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر دربارهٔ روان‌شناسی خودفریبی است.

درباره کتاب زندگی در باتلاق فریب

کتاب زندگی در باتلاق فریب به بررسی همه‌جانبهٔ پدیده‌ای به نام خودفریبی در ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی پرداخته است؛ همین ندیدن‌ها و نشنیدن‌هایی که گاهی متوجه‌شان می‌شویم، ولی به روی خودمان نمی‌آوریم و گاه نیز چنان زیرکانه به لایه‌های درونی پیاز ذهن ما می‌خزند که شاید هرگز ندانیم که آنجا در حال ریشه‌دواندن هستند؛ شاید هم روزی با اتفاق کوچکی مثل زخمی کهنه سر باز کنند و زندگی ما را دگرگون کنند. چه بسیارند قهرمانان و دانشمندانی که تحت‌تأثیر تجربیات اضطراب‌آور دوران کودکی‌شان، پس از یک عمر تلاش و تحصیل، ناگهان از عرش به فرش می‌رسند و به اعتیاد و انحرافات دیگر روی می‌آورند. کتاب حاضر از مخاطب می‌خواهد که ساعاتی از زندان مشغله‌های ذهنی روزمره بیرون بیاید و کمی بر رویدادهای اطرافش و حتی اتفاقاتی که ظرف همین یک هفتهٔ گذشته رخ داده‌اند، متمرکز شود؛ تا بتواند مواردی را بیابد که نتوانسته و یا شاید نخواسته به آن‌ها توجه و درکشان کند؛ چیزهایی مانند نگاه‌های حریص و خائنانهٔ همسرمان به رهگذران، سیلی‌زدن پدری به صورت پسرش در ملأعام، بی‌احترامی و متلک‌پرانی جوانی گستاخ به پیرزنی سالخورده و مواردی از این قبیل. پس موضوع موردبحث نویسنده این است که ما چگونه درک می‌کنیم و چگونه از ادراک باز می‌مانیم؛ به عبارت دیگر تکه‌ای مفقودشده از شعور و آگاهی، ضعف در توجه ذهنی، نوعی خلأ در ادراک موضوعات مطرح‌شده در کتاب حاضر هستند.

خواندن کتاب زندگی در باتلاق فریب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران روان‌شناسی عمومی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب زندگی در باتلاق فریب

«اضطراب حد نهایت سلسله‌ای پیوسته از برانگیختگی عادی است. کلنجار رفتن با مشکل ذهنی طاقت‌فرسا یا برگشت زدن سِرو در بازی تنیس، هر دو باعث فعال شدن برانگیختگی می‌شوند.

این حالت برانگیختگی فزاینده، مفید و بجاست، مانند مواقعی که نیاز به قوای ذخیرهٔ اضافی ذهنی و فیزیکی احساس می‌شود. اما، وقتی این حالت، با وضعیت موجود تناسب نداشته باشد، بخصوص وقتی که از حد ظرفیت ذهنی و روانی فرد فراتر رود، به اضطراب مبدل می‌شود. در حالت اضطراب تحریک شده، برانگیختگی به جای این‌که برای رویارویی با تهدید معینی به‌کار گرفته شود، خود را به موقعیت دیگری تحمیل می‌کند یا چنان شدت می‌یابد که امکان هرگونه واکنش بجا و مناسب را از فرد سلب می‌کند و نیروی زاید را به بیراهه می‌کشاند.

در ضمن حالت اضطراب، ممکن است توجه به منشأ تهدید، معطوف و متمرکز شود. به‌طوری که سطح آگاهی لازم برای موارد دیگر را محدود و دور از دسترس کند. موارد متعددی از محدودیت و انسداد توجه ناشی از عوارض فلج کنندهٔ استرس دیده شده است. برای مثال، در تحقیقاتی بی‌سابقه، از داوطلبان خواسته شد تا در موقعیتی ساختگی و شبیه‌سازی شده با وضعیت عمق دریا، در محفظهٔ فشار شیرجه بزنند. شیرجه به قعر آب بسیار شگفت‌انگیز بود، به همراه تغییرات چشمگیر در میزان فشار و اکسیژن. تغییرات اکسیژن به موقعیتی مخاطره‌آمیز و واقعی، اما نه چندان جدی، منجر شد و در این میان، داوطلبان با نحوهٔ عملکرد و واکنش در مواقع اضطراری تا حدی آشنا شدند. طی فرایند شبیه‌سازی شیرجه، داوطلبان ملزم شدند تا کار ردیابی هدف اصلی را همزمان با زیر نظر داشتن یک چراغ چشمک‌زن انجام دهند. همراه با ادامهٔ برنامه و افزایش بیش از پیش اضطراب داوطلبان، آن‌ها توانستند به کار ردیابی هدف اصلی ادامه دهند، ولی ردیابی چراغ چشمک‌زن را از دست دادند.

این تصور که اضطراب، توجه را محدود می‌کند، چیز تازه‌ای نیست. ساموئل جانسون بر این موضوع تأکید کرده است: «قربان! مطمئن باشید وقتی مردی می‌داند که قرار است تا دو هفتهٔ آینده به دار آویخته شود، فکر و خیال مربوط به آن، ذهن او را به‌کلی مشغول می‌کند.»»

1984
۱۴۰۱/۱۰/۱۳

طاقچه بی‌نهایت بره لطفا. با سپاس خب نرفت و‌ امروز ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ از گردونه ۷۰ درصد تخفیف گرفتم خریدمش. واژه خودفریبی خیلی مهمه. حتما روش فکر کنید. خیلی وقتا توی زندگی، آدم خودفریبی میکنه اما واقعیت رو نمیشه فریب داد.

وقتی موش‌های آزمایشگاهی مبتلا به تومور سرطانی در معرض شوک‌های گریزناپذیر قرار گرفتند، سرعت رشد تومور در آن‌ها افزایش یافت. اما با رد کردن شوک وارد شده، هیچ تغییری در سرعت رشد تومور مشاهده نشد. احتمال دارد که اندورفین‌ها علت اصلی این امر باشند: وقتی در مورد موش‌های مبتلا به تومور، از ترکیبات خنثی‌ساز مواد افیونی مانند نالترگزون استفاده شد، سرعت رشد تومور در آن‌ها کاهش و طول عمرشان افزایش یافت. این مورد آزمایشی حکایت از آن دارد که ترکیبات افیونی، در عین حال که باعث تسکین درد و کاهش سرعت پیشرفت آن می‌شوند، در روند بهبود و بازیابی سلامت، اختلال بازدارنده ایجاد می‌کنند.
1984
در نقطه‌ای میان این دو قطب – یعنی زیستن براساس دروغ هایی عظیم و نجات بخش و نیز حقایقی ساده و گاه دردناک – حد میان و توازن ظریفی وجود دارد، مسیری که به سلامت عقل و بقا منتهی می‌شود. پایان
1984
عامهٔ مردم نیز برای موفقیت ارزش قائل‌اند و آن را تحسین می‌کنند. اما، نه در مورد شکست، که همین، شکل دیگری از سوگیری خودمحورانه محسوب می‌شود. نوع زبان و لحن بیان گواهی بر این سوگیری است: پس از آن‌که تیم فوتبال دانشگاه، بازی را باخت، دانشجویان طرفدار این تیم گفتند: «آن‌ها باختند!»؛ اما در بازی دیگری که تیمشان موفق شد، همین دانشجویان گفتند: «ما بردیم!» یا راننده‌ای که ماجرای تصادف را برای شرکت بیمه این‌گونه توصیف می‌کند: «دیرک چوبی تلفن داشت به طرفم می‌آمد. داشتم سعی می‌کردم از سر راهش کنار بروم که ناگهان محکم کوبید به جلوی ماشینم!»
1984
تفکر گروه‌محور همانند خانوادهٔ خوشبخت، وصلهٔ ذاتی خطرناکی در ساختار گروه‌های سازمان‌گراست. موفقیت یا شکست کاری یک کارمند تا حد شایان توجهی به قضاوت و ارزیابی مقام مافوق او بستگی دارد. این وضعیت باعث می‌شود که کارمند پایین‌دست از حمایت کارمندان بالادست و مقام مافوقش، احساس رضایت وافری کند و هر گونه ابزار و ترفندی را که تفکر گروه‌محور در اختیار و دسترس او قرار می‌دهد به کار گیرد. گرایش ساختارمحور دیگری به سمت تفکر گروه‌محور وجود دارد که از فرهنگ غالب در محیط‌های کاری سرچشمه می‌گیرد و در آن افرادی که هر روز در کنار هم تعامل کاری تنگاتنگی دارند، دارودستهٔ درهم تنیده‌ای تشکیل می‌دهند.
1984
حسن تعبیری که در بیان رویدادها به کار گرفته می‌شود، ابزاری برای پنهان کردن حقایقی است که اتفاق می‌افتند. ولگرد «شریف و بانزاکت»، «مشاجرهٔ زناشویی و یا «آدم به‌شدت منضبط» می‌توانند تعابیری خوشایند از «اخلاق نادرست»، «رفتارهای خشونت‌آمیز زناشویی» و یا «سوءِ رفتار با کودکان» باشند. تعابیری چون «حادثهٔ جزیی» برای توجیه کبودی‌ها و شکستگی‌های استخوان در کودکان و رفتارهای سوء و خشونت‌بار علیه زنان مورد قبول عامهٔ مردم‌اند. ابتلا به «آنفلوآنزا» می‌تواند بهانه‌ی‌خوبی برای رفتاری ناهنجار در حضور دیگران باشد.»
1984
تحریک منطقهٔ خاصی از مغز موش به او این امکان را می‌دهد که حتی بدون استفاده از داروهای بیهوشی یا بی‌حس‌کنندهٔ موضعی در طول عمل جراحی شکم، بتواند آرام بماند. حساسیت نداشتن به درد و یا تسکین درد، به همان اندازهٔ توانایی ادراک درد، جزء امتیازات این ساختار است. داروشناسان مدت‌ها گمان می‌کردند که ناقلی عصبی با توانایی تسکین درد در دستگاه اعصاب وجود دارد. اما طولی نکشید که در اواخر دههٔ ۱۹۷۰، سالومون اشنایدر در مرکز تحقیقاتی جانزهاپکینز (همچون دیگر محققانی که به‌طور مستقل در زمینهٔ مغز مطالعه می‌کنند) نشان داد که محدوده‌ای از مغز که با عملکرد مرفین مرتبط است از سلول‌هایی تشکیل شده است که گیرنده‌های داخل آن‌ها به طرز خاصی با شکل و ساختمان مولکول‌های افیونی هماهنگ هستند؛ درست مثل قفل و کلید.
1984
نشان می‌دهد که نقص در توجه در خصوص بیماران اسکیزوفرنی و آستانهٔ بالای تحمل آن‌ها نسبت به درد، هر دو ناشی از نوعی اختلال در نظم اندورفین است. شواهد بسیاری حاکی از نارسایی در نظام ترشح اندورفین در بیماران اسکیزوفرنی است. برای مثال، در یکی از این مطالعات، گروهی از بیماران اسکیزوفرنی هفده سالهٔ بستری شده با گروه متعادل دیگری که از نظر سن و جنسیت با آن‌ها مطابقت داشتند، مقایسه شدند. هر دو گروه (بیمار و متعادل) در روند آزمایشی یکسانی، از نظر واکنش نسبت به درد سنجیده شدند. محققان طی این آزمایش، با دقت تمام، شوک‌های الکتریکی منظمی را به نقطهٔ خاصی از ناحیهٔ زیر بغل این افراد وارد آوردند. دامنهٔ شوک‌های الکتریکی بین سوزش‌های خفیف تا شوک‌هایی که برای اکثر مردم درد شدیدی به‌دنبال داشت، متغیر بودند.
1984
اگرچه موضوع مکانیک ذهن مدت‌ها موضوع مورد بحث محافل روان‌شناسی بوده است، اما این زیگموند فروید بود که با ارائهٔ دیدگاه جدید خود دربارهٔ مکانیک ذهن توانست دراین رقابت، پیشگام باشد. در سال ۱۹۰۰، فروید در فصل هفتم کتاب تعبیر خواب الگویی ارائه کرد که در آن نحوهٔ عملکرد ذهن در برخورد با داده‌های دریافتی به شکلی مبسوط و جامع بررسی شده بود. الگویی که فروید ارائه داد، از این نظر شاخص و درخور اعتناست که در پیش‌بینی آنچه طی حدود هفتاد و پنج سال، به بهترین فهم و استنباط ما از فرایندهای ذهنی مبدل شده، موفق عمل کرده است. فرایندهایی که ذهن به واسطهٔ آن‌ها به دریافت، استفاده و ذخیرهٔ داده‌های دریافتی می‌پردازد و این فرایندها، مستعد سوگیری و تأثیرپذیری توسط توازن بین اضطراب و توجه هستند.
1984
ما نیازی نداریم از قبل تصمیم بگیریم که کدام کلید را برای حروف‌چینی بفشاریم، برای قدم بعدی، پای‌مان را کجا بگذاریم، برای چرخاندن دستگیرهٔ در، چقدر فشار بیاوریم و یا هنگام صحبت کردن، کلمهٔ بعدی‌مان چه باشد. ضمیر ناخودآگاه تمام آن‌ها را در کنترل دارد. این بخش از ذهن، بار تصمیم‌گیری‌ها و برنامه‌ریزی‌های مهم‌تر را از دوش بخش آگاه ذهن (ضمیر خودآگاه) برمی‌دارد: «چه» باید نوشت، «کجا» باید رفت، «کدام» در را باید باز کرد، «چه» تفاوت ظریفی را باید درک کرد. هر چیزی که ذهن خودآگاه تصمیم می‌گیرد و قصد انجام دادن آن را می‌کند، ضمیر ناخودآگاه اجرا می‌کند، در عین حال ضمیر ناخودآگاه، تصمیمات و اهداف خود را نیز عملی می‌کند.
1984
ژان پیاژه، روان‌شناس پیشگام در زمینهٔ رشد هوشی - شناختی، نحوهٔ تغییر و تحول طرح‌واره‌ها را همراه با رشد کودک مطالعه کرد. پیاژه متوجه شد که رشد شناختی، حالت فزاینده دارد، یعنی درک و فهم بر اساس یادگیری‌های قبلی توسعه می‌یابد. ما از طریق طرح‌واره‌هایی که در طول مسیر زندگی کسب کرده‌ایم، به کسی که اکنون هستیم تبدیل شده‌ایم و آنچه را که اکنون می‌دانیم فرا گرفته‌ایم. طرح‌واره‌ها به مرور زمان به‌دست می‌آیند و شکل می‌گیرند؛ طرح‌واره‌ای که در لحظه‌ای خاص از زندگی داریم، محصول نهایی تاریخچه‌ای خاص از زندگی شخصی ماست.
1984

حجم

۶۲۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۴۸۷ صفحه

حجم

۶۲۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۴۸۷ صفحه

قیمت:
۹۹,۹۰۰
۲۹,۹۷۰
۷۰%
تومان