کتاب رهبری
معرفی کتاب رهبری
کتاب رهبری از انتشارات هاروارد و ترجمهٔ بهنام کیماسی و ویراستهٔ سعید یاراحمدی و مهران کرمی است و انتشارات آموخته آن را منتشر کرده است. این کتاب یکی از ۱۰ مقالهای است که از هاروارد باید بخوانید.
درباره کتاب رهبری
در عصری زندگی میکنیم که شرکتهای موفق هر روز به دستاوردهای بیشتری میرسند. به نظر میرسد چنین شرکتهایی اکسیری برای پیروزی و پیشرفتی دارند که حاصل کیمیاگری فرد شمارهٔ یک آنهاست. ولی واقعاً این اکسیر چیست و چطور میتوان به آن دست یافت. این اکسیر همان قابلیت رهبری این کیمیاگران است.
این کتاب مجموعهٔ ده مقالهٔ برتر نشریهٔ کسبوکار هاروارد (اچبیآر) با موضوع رهبری است که در آن، داستان شرکتهایی را میخوانیم که با داشتن مدیران اجرایی خوب، از گردونهٔ بیرحم کسبوکار خارج شدهاند؛ شرکتهایی که یکی از ارکان اساسی پیشرفت و دستیابی به اهداف را در نظر نگرفته بودند. بیشتر افرادی که دستی در کسبوکار دارند این رکن را که همان رهبری سازمان است، با مدیریت خوب اشتباه میگیرند.
مدیران اجرایی خوب برای گرفتن تصمیمهای هوشمندانه، با داشتن نظم و انضباط در به کارگیری قوانین کسبوکار، آن قوانین را به اقدامی مؤثر تبدیل کرده و از پاسخگویی سراسر سازمان به این اقدامات اطمینان حاصل میکنند. مدیریت فائق آمدن بر پیچیدگی است و موجب نظم و پیشبینیپذیری اوضاع میشود، اما اینها دیگر کافی نیست؛ شرکتها برای موفقیت باید بتوانند خودشان را با تغییرات وفق دهند. اینجاست که پای رهبری به معادلهٔ پیروزی و پیشرفت باز میشود، رهبری یادگیریِ نحوهٔ فائق آمدن بر تغییرات سریع است. کار رهبر تعیین جهت، همسو کردن افراد و ایجاد انگیزه است. با درک تفاوت بین رهبری و مدیریت، این سؤالات در ذهنمان نقش میبندند که آیا مهارت رهبری خصوصیتی ذاتی است یا اکتسابی؟ آیا رهبری فقط مسألهٔ داشتن کاریزماست؟ آیا رهبران بینقص و همه فن حریف هستند؟ در کتاب پیش رویتان به این سؤالات و سؤالات بیشتر دیگری پاسخ داده میشود.
در این کتاب، مفاهیمی مانند هوش هیجانی، منطق کنش، رهبری سطح پنجم و بوتههای آزمایش رهبری توضیح داده میشوند. مفاهیمی که رهبران خوب به نحو احسن، خودآگاه یا ناخودآگاه، از آنها استفاده کردهاند. بسیاری از پژوهشها در پی یافتن خصوصیات رهبران ایدهآل هستند، ولی تاکنون کسی نتوانسته وجود خصوصیات خاصی را برای تبدیل شدن به رهبری عالی به اثبات برساند. با وجود این، با بررسیهایی که پیشینهای طولانی دارند، بسیاری از خصوصیات مشترک رهبران موفق مشخص شده و در این مقالات گردآوری و به تفصیل توضیح داده شدهاند. برای درک نقش رهبری و تغییر خود از مدیری عالی به رهبری فوقالعاده، این کتاب پر از ایدههای نابی است که حاصل سالها تحقیق هستند. وقت آن رسیده که خود را با چرخش سریع گردونهٔ کسبوکار هماهنگ کنیم و پا به میدان رهبری بگذاریم.
رهبری نقشی یکتا در سازمانها نیست و سازمانهای بسیار موفقی که به عظمت رسیدهاند این موضوع را خوب درک کرده و در همهٔ سطوح سازمان، رهبرانی دارند یا دست به تربیت رهبر زدهاند. رهبری نقشی موقتی یا مختص مواقع بحران نیست و وجود آن همواره در سازمان لازم و ضروری است. بدون داشتن رهبری، قطار پیشرفت و دستیابی به اهداف از خط خارج میشود و ممکن است چنان صدمهای ببیند که دیگر نتوان آن را به مسیر بازگرداند.
خواندن کتاب رهبری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ مدیران و رهبران شرکتها و مسئولان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب رهبری
«جک پریچارد برای زنده ماندن باید زندگیاش را تغییر میداد. به گفتهٔ جراح قلبش، جراحی کنارگذر سهگانه و دارودرمانی کمک میکرد، ولی هیچ راهحل پزشکی پریچارد را از مسئولیتاش برای تغییر عاداتی که یک عمر انجامشان داده بود خلاصی نمیبخشید. باید سیگار را ترک میکرد، برنامهٔ غذاییاش را بهتر میکرد، اندکی به ورزش میپرداخت و زمانی را به آرامش و استراحت اختصاص میداد و باید هر روز حواسش بود که عمیقتر نفس بکشد. پزشک پریچارد میتوانست نیاز او به مهارتهای تخصصی برای تقویت قلبش را برطرف و از او پشتیبانی کند، اما فقط خود پریچارد میتوانست برای بهبود سلامتیاش در بلندمدت عادات دیرینهاش را با وضعیت موجود وفق دهد. این پزشک با وظیفهٔ رهبریِ بیمار به ایجاد تغییرات رفتاری اساسی روبهرو بود؛ در مقابل، جک پریچارد با هدف فهمیدن تغییرات خاصی که باید به وجود میآورد و چگونگی اِعمال آنها در زندگی روزانهاش، با انطباقپذیری روبهرو بود.
امروزه شرکتها با مشکلاتی روبهرو میشوند که مشابه با مشکلات پریچارد و پزشکاش هستند. آنها با مشکل انطباقپذیری روبهرو میشوند. تغییرات در جوامع، بازارها، مشتریان، رقابت و فناوری در گوشه و کنار جهان سازمانها را وادار میسازد تا ارزشهای خود را روشن کنند، به تدوین راهبردهای جدید بپردازند و راههای اجرایی تازهای را کشف کنند. بیشتر اوقات برای رهبران دشوارترین وظیفه در اِعمال تغییرات، تحریک افراد سراسر سازمان برای تن دادن به انطباقپذیری است.
کار انطباقپذیری هنگامی مورد نیاز است که باورهای عمیق ما به چالش کشیده میشوند، تناسب ارزشهایی که ما را به موفقیت رساندند کمتر میشود و دورنماهای قانونی و در عین حال رقابتی پدیدار میگردند. مشکلات انطباقپذیری هر روز در همهٔ سطوح محل کار قابل مشاهدهاند: مثلاً وقتی شرکتها به تغییر ساختار یا بازمهندسی دست میزنند، به تدوین یا اجرای راهبرد میپردازند یا به ادغام شرکتها روی میآورند. مشکلات انطباقپذیری هنگامی که واحد بازاریابی برای کار با واحد امور عملیاتی دچار مشکل میشود، وقتی تیمهای میانکارکردی به خوبی کار نمیکنند، یا زمانی که مدیران اجرایی ارشد گلایه میکنند که «به نظر میرسد نمیتوانیم مدیریت مؤثری داشته باشیم» نیز قابل مشاهدهاند. مشکلات انطباقپذیری اغلب مشکلاتی سیستمی هستند که پاسخ آمادهای ندارند.
تحریک یک سازمان به انطباق رفتارش با هدف اینکه در فضای جدید کسبوکار موفق عمل کند امری حیاتی است. امروزه هر شرکتی که به چنین تغییراتی روی نیاورد در دام مشکلات گرفتار میشود. در واقع، عادت دادن افراد به کار انطباقپذیری نشانهٔ رهبری در جهانی رقابتی است. با این حال، برای بیشتر مدیران اجرایی ارشد رهبری کردن و نه فقط داشتن صلاحیت تخصصی، بسیار سخت است. چرا؟ از دید ما دو دلیل وجود دارد: نخست آنکه مدیران اجرایی برای به وجود آوردن تغییرات باید الگوی رفتاری قدیمی خود یعنی رهبری کردن در چارچوب ارائهٔ راهحل مشکلات را زیر پا بگذارند. گرایش به حفظ این الگو کاملاً طبیعی است، چون بسیاری از مدیران اجرایی مقام خود را به دلیل تبحر در پذیرفتن مسئولیت و حل مسائل به دست میآورند. اما هنگامی که یک شرکت با مشکل انطباقپذیری روبهرو میشود، مسئولیت حل مسائل باید به کارکنانش واگذار شود. راهحل مشکلات انطباقپذیری نه در مجموعهٔ اجرایی که در هوش جمعی کارمندان تمامی سطوحها قرار دارد که در همهٔ محدودهها لازم است اغلب از منابع یکدیگر استفاده کنند و به آن راهحلها دست بیابند.»
حجم
۶۴۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۶۴۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه