
کتاب بادبادک باز
معرفی کتاب بادبادک باز
معرفی کتاب بادبادک باز
کتاب الکترونیکی «بادبادکباز» (The Kite Runner) نوشتهٔ «خالد حسینی» با ترجمهٔ «کیومرث عاقلیان» و نشر «نارنگی و آباژور» یکی از رمانهای مطرح معاصر است که به زندگی، دوستی، خیانت و رستگاری در بستر افغانستان دهههای پرآشوب میپردازد. این رمان با روایت داستانی پرکشش و شخصیتپردازی عمیق، تصویری از روابط انسانی و تأثیرات گذشته بر زندگی حال ارائه میدهد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب بادبادک باز
«بادبادکباز» نخستین رمان «خالد حسینی» است که با الهام از خاطرات و فضای اجتماعی افغانستان، داستانی را روایت میکند که از دههٔ ۱۹۷۰ میلادی آغاز میشود و تا سالها بعد ادامه مییابد. این کتاب در دورهای منتشر شد که افغانستان درگیر تحولات سیاسی و اجتماعی عمیقی بود و همین زمینه، بستر اصلی روایت را شکل میدهد. داستان حول محور زندگی دو پسر به نامهای «امیر» و «حسن» میچرخد و در دل خود، موضوعاتی چون طبقات اجتماعی، قومیت، وفاداری، خیانت و جستوجوی بخشش را بررسی میکند. روایت کتاب از زبان «امیر» است و با بازگشت به گذشته و مرور خاطرات کودکی، به تدریج لایههای پنهان شخصیتها و روابط آنها را آشکار میکند. «بادبادکباز» علاوه بر داستانپردازی، تصویری از فرهنگ، سنتها و تحولات اجتماعی افغانستان را نیز به خواننده نشان میدهد و با پرداختن به مهاجرت و تأثیرات جنگ، تجربهای انسانی و جهانشمول را به تصویر میکشد.
خلاصه کتاب بادبادک باز
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با روایت «امیر» آغاز میشود که در کودکی در کابل زندگی میکند. او پسر یک تاجر ثروتمند پشتون است و رابطهای پیچیده با خدمتکار خانهشان، «حسن» که پسری هزاره و همسن اوست، دارد. با وجود نزدیکی و خاطرات مشترک، تفاوتهای قومی و طبقاتی میان آنها همیشه سایه میاندازد. نقطهٔ عطف داستان، مسابقهٔ بادبادکبازی زمستانی است که در آن اتفاقی تلخ رخ میدهد و امیر در برابر ظلمی که به حسن میشود، سکوت میکند. این سکوت و احساس گناه، سالها بر زندگی امیر سایه میاندازد و رابطهٔ او با پدرش و حسن را دگرگون میکند. با وقوع کودتای کمونیستی و سپس حملهٔ شوروی، امیر و پدرش مجبور به مهاجرت به آمریکا میشوند. سالها بعد، تماسی از گذشته امیر را به افغانستان بازمیگرداند تا با گذشته و گناهانش روبهرو شود و شاید راهی برای جبران بیابد. داستان با محوریت بخشش، رستگاری و تأثیر تصمیمهای گذشته بر سرنوشت انسانها پیش میرود و در دل خود، تصویری از افغانستان پیش و پس از جنگ را به نمایش میگذارد.
چرا باید کتاب بادبادک باز را خواند؟
این رمان با پرداختن به موضوعاتی چون دوستی، خیانت، طبقات اجتماعی و جستوجوی بخشش، تجربهای انسانی و تأثیرگذار را روایت میکند. «بادبادکباز» علاوه بر داستانپردازی، تصویری از فرهنگ و تاریخ افغانستان را ارائه میدهد و خواننده را با پیچیدگیهای روابط انسانی و تأثیرات تصمیمهای گذشته آشنا میکند. روایت صمیمی و شخصیتپردازی دقیق، باعث میشود مخاطب با شخصیتها همذاتپنداری کند و درگیر فراز و نشیبهای داستان شود.
خواندن کتاب بادبادک باز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای اجتماعی و تاریخی، کسانی که دغدغهٔ مهاجرت، هویت، بخشش و روابط انسانی دارند و همچنین افرادی که به دنبال شناخت بهتر فرهنگ و تاریخ معاصر افغانستان هستند، مناسب است. «بادبادکباز» میتواند برای نوجوانان و بزرگسالانی که به داستانهای عمیق و چندلایه علاقه دارند، تجربهای ارزشمند باشد.
بخشی از کتاب بادبادک باز
«شخصیتم در یکی از روزهای سرد زمستان سال ۱۹۷۵ و در دوازدهسالگی شکل گرفت. آن لحظه را دقیقا یادم است. پشت دیوار گلی مخروبهای خم شده بودم و گوچهی کنار نهر یخزده را نگام میکردم. اکنون چند سال از این ماجرا میگذرد؛ اما من از زندگی آموختم که گذشته هیچگاه از یاد نمیرود؛ زیرا هميشه راهش را هموار میکند. حال که به گذشته نگاه میکنم میبینم من در همهی این بیستوشش سال. هميشه به همان مخروبه رفتهام. در یکی از روزهای تابستان گذشته. دوستم رحیمخان از پاکستان به من زنگ زد و از من خواست به دیدنش بروم. من در آن لحظه در اشپزخانه بودم و فهمیدم که فقط رحیمخان پشت خط نیست. گذشتهی من همین است و گناهانی که هنوز کفارهشان را ندادهام. پس از انکه گوشی را قطع کردم. به پارک گلدن گیت رفتم تا کنار دریاچهی اسپرکلز قدم بزنم. آفتاب بعدازظهر روی آب میدرخشید. نسیم خنکی میوزید و دهها قایق را روی آب پیش میراند. چون سرم را بلند کردم, دو بادبادک قرمز را با دم آبی در انتهای پارک دیدم که بالاتر از درختان و بر فراز آسیابهای بادی میرقصیدند؛ آنها مثل یکجفت چشم. در کنار هم حرکت میکردند و از بالا به سانفرانسیسکو شهری که اکنون در آن زندگی می کنم. نگاه می کردند. ناگهان صدای حسن در گوشم پیچید: جانم هزار بار فدایت! حسن. بادبادکباز لبشکری!»
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۲۹ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۲۹ صفحه