دانلود و خرید کتاب پول و عقل دن آریلی ترجمه مرضیه حسین پور
تصویر جلد کتاب پول و عقل

کتاب پول و عقل

معرفی کتاب پول و عقل

کتاب پول و عقل نوشتهٔ دن آریلی و جف کرایسلر و ترجمهٔ مرضیه حسین پور است و نشر مون آن را منتشر کرده است. با خواندن این کتاب، عادت‌های بد مالی‌تان را کنار بگذارید و هوشمندانه‌تر خرج کنید.

درباره کتاب پول و عقل

کتاب پول و عقل دربارۀ این است که چطور به پول فکر می‌کنیم و در این حین مرتکب چه خطاهایی می‌شویم؛ بین درک آگاهانۀ ما از عملکرد پول و نحوۀ پول خرج کردنمان در زندگی چه شکافی برقرار است و چطور می‌توانیم عاقلانه به پول فکر کنیم و آن را به کار بگیریم؛ سختی‌های حساب‌کتاب کردن چیست و معمولاً چه خطاهایی حین پول خرج کردن از ما سر می‌زند.

آیا بعد از خواندن این کتاب پولمان را عاقلانه‌تر خرج می‌کنیم؟ بی‌شک. شاید. کمی. احتمالاً.

دست‌کم معتقدیم کشف نیروهای پیچیدۀ پنهان در تصمیمات مالی‌ای که وقتمان را می‌گیرند و مهار زندگی‌مان را در دست دارند، به بهبود امور مالی زندگی کمک می‌کند. همچنین معتقدیم با درک تأثیر پول بر طرز فکرمان، تصمیمات غیرمالی بهتری هم می‌گیریم. چرا؟ چون تصمیمات پولی فقط به پول مربوط نمی‌شوند. نیروهایی که نقش و سازوکار پول را در زندگی می‌سازند، بر نحوۀ ارزش‌گذاری و تعیین امور مهم زندگی هم تأثیرگذارند: نحوۀ صرف وقت، ادارۀ امور شغلی، مواجهه با دیگران، توسعۀ روابط با دیگران، تلاش برای خوشبختی و نهایتاً درک دنیای پیرامون.

به بیان ساده‌تر، هدف کتاب حاضر بهبود همه‌چیز است.

خواندن کتاب پول و عقل را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به کسانی که می‌خواهند عاقلانه‌تر پول خرج کنند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب پول و عقل

«جورج جونز می‌خواهد نفسی تازه کند. فشار کار زیاد است، بچه‌ها دمار از روزگارش درآورده‌اند و دستش تنگ است. بنابراین وقتی از طرف شرکت برای مأموریت به لاس وگاس می‌رود، سری به کازینو می‌زند. در انتهای یکی از خیابان‌های شیک و تروتمیز پارک می‌کند. پارکینگ رایگان است. کمی ول می‌چرخد و به دنیای کاملاً متفاوت کازینو پا می‌گذارد.

صداها او را از هپروت درمی‌آورند: موسیقی دهۀ هشتاد، جرینگ‌جرینگ صندوق‌ها و سکه‌ها و تلق‌وتلوق ‌دستگاه‌های سکه‌خور. وقتی به خودش می‌آید، نمی‌داند از کِی وارد کازینو شده است. دوروبرش ساعتی به دیوارها نمی‌بیند، ولی وقتی چشمش می‌افتد به چرت زدن پیرمرد و پیرزن‌ها پای دستگاه‌های سکه‌خور، حس می‌کند عمری آنجا بوده است؛ درحالی‌که شاید پنج دقیقه بیشتر نگذشته. همین چند لحظه پیش از در ووردی وارد شد. ولی نه! اصلاً دری نمی‌بیند... نه ورودی را، نه خروجی را... نه دری، نه پنجره‌ای، نه راهرویی، نه هیچ راه فراری. سراسر ساختمان پر است از نور خیره‌کنندۀ چراغ‌های چشمک‌زن، رفت‌وآمد پیشخدمت‌ها با سینی‌های پر از نوشیدنی، علامت دلار و آدم‌هایی که از دو حالت خارج نیستند: یا از خوشی بال درآورده‌اند، یا خاک‌برسر و مفلوک‌اند.

برود سراغ دستگاه سکه‌خور؟ چرا که نه؟ بار اول که اهرم را می‌کشد، حسابی ضرر می‌کند. بنابراین ربع‌ ساعت دیگر جان می‌کند و دلار پشت دلار می‌اندازد، بلکه ضرر را جبران کند. آخر هم چیزی عایدش نمی‌شود، جز باخت پشت باخت.

وقتی کیفش از پول‌های چندرغاز و بی‌ارزش خالی شد، ۲۰۰ دلار از خودپرداز می‌گیرد و پشت میز بلک‌جک می‌نشیند. ۳.۵ دلار کارمزد هم عین خیالش نیست‌، چون خیالش تخت است دست اول را که ببرد، جبران می‌شود. خانم مسئول میز در‌اِزای ده اسکناس خشک و تانخوردۀ ۲۰ دلاری، کپۀ ژتون‌های رنگی را کف دستش می‌گذارد. روی هرکدام تصویر کازینو حک شده، همراه چند پر و تیروکمان و چادر سرخ‌پوستی. روی هرکدام نوشته شده ۵ دلار، ولی به همه‌چیز شبیه‌اند الا پول. بیشتر انگار اسباب‌بازی‌اند. جورج زیرورویشان می‌کند و پخششان می‌کند روی میز. بعد، انبوه ژتون‌های دیگران را تماشا می‌کند و دلش برای کپۀ ژتون‌های رنگ‌وارنگ پیش روی مسئول میز غنج می‌رود. می‌خواهد دل خانم را نرم کند: «عزیزم! گردن من از مو باریک‌تره. اصلاً همه‌اش مال خودت.»

پیشخدمتی گشاده‌رو برای جورج نوشیدنی رایگان می‌آورد. رایگان! عجب عشق‌وحالی! هنوز هیچ نشده، دارد بُرد می‌کند. یکی از ژتون‌های پلاستیکی را به پیشخدمت انعام می‌دهد.

بازی شروع می‌شود. به جورج گاه خوش می‌گذرد، گاه نه. کمی می‌برد و بیشتر می‌بازد. هر بار شانس به او رو می‌کند، دو برابر ورق می‌بُرد. در‌اِزای سه ژتون، شش‌تا وسط می‌گذارد و در‌اِزای دو ژتون، چهارتا. دست‌آخر، ۲۰۰ دلار را به باد می‌دهد و با تمام شدن ژتون‌هایش، چند دقیقه‌ای مقاومت می‌کند، ولی باز دست‌به‌جیب می‌شود تا ژتون‌های بیشتری بخرد. بعضی از حریفانش پاک‌نیت‌اند و بعضی وقتی ژتون‌هایشان به باد می‌رود عصبانی می‌شوند، ولی به قیافۀ هیچ‌کدام نمی‌خورد آن‌قدر پولدار باشند که تحمل باختن پانصد یا هزار دلار ظرف یک ساعت را داشته باشند. به‌هرحال کازینو همیشه همین است.

همان روز، صبح اول‌وقت، جورج از رفتن به کافۀ محله خودداری کرده بود تا قهوه‌اش را در اتاق هتل بخورد و چهار دلار ناقابل صرفه‌جویی کند. ولی غروب، چهل ژتون پنج‌ دلاری را در چشم ‌‌بر هم‌ زدنی به باد فنا داد. این که چیزی نیست، یکی از ژتون‌ها را فقط چون عشقش کشیده بود به پیشخدمت انعام داد!»

مهدیه مومن پور
۱۴۰۲/۱۲/۲۱

نکته های خوبی داره که در زندگی عادی و روزمره کمتر بهش توجه میشه و اینکه طنزگونه نوشته شده و خوندنش خسته کننده نیست

نارگیل
۱۴۰۲/۰۴/۱۸

کتاب خوش‌خوانی هست و ترجمه‌ی خوبی داره.

هر بار چشممان به حراج یا تخفیف می‌افتد، نباید به این فکر کنیم که قیمت قبلی کالا چقدر بوده یا با این خرید چقدر پس‌انداز می‌کنیم. باید به این فکر کنیم که به‌هرحال داریم پول خرج می‌کنیم. وقتی تی‌شرت ۱۰۰دلاری را ۶۰ دلار می‌خریم، معنایش این نیست که «۴۰ دلار پس‌انداز» کرده‌ایم؛ معنایش این است که «۶۰ دلار خرج» کرده‌ایم.
نارگیل
ما پول را طوری خرج نمی‌کنیم که معقول باشد، بلکه طوری خرج می‌کنیم که حس خوبی داشته باشد.
Pouria Abbasnejad
درسی ساده‌ که همۀ ما بالاخره در یکی از مراحل زندگی‌مان می‌آموزیم این است: دنیا منصف نیست. ببخشید. چه بچۀ پنج‌ساله‌ای باشیم که به‌زور از تاب پایینش می‌آورند چه آدم سی ‌و پنج‌ ساله‌ای باشیم که از ترفیع در محل کار محروم مانده، دنیا برایمان یکی است. بنابراین بهتر است درگیر این نشویم که قیمت فلان چیز منصفانه است یا نه؛ در عوض به این فکر کنیم که چقدر برایمان می‌ارزد.
نارگیل
کارت ‌اعتباری ما را وامی‌دارد به جنبه‌های مثبت خریدمان فکر کنیم، برخلاف پول که ما را وادار می‌کند جنبه‌های منفی خرید و جنبه‌های منفی از دست رفتن پولمان را در نظر بیاوریم.
Pouria Abbasnejad
«کسی که از ضریب هوشی مردم آمریکا خبر داشته باشد، هیچ‌وقت ورشکست نمی‌شود.»
نارگیل
زیان‌گریزی هزاران مشکل دیگر نیز در سرمایه‌گذاری به بار می‌آورد. از طرفی ما را وامی‌دارد سهام روبه‌رشد را زودتر از موعد بفروشیم ـ ‌چون می‌ترسیم سودهای قبلی را ببازیم! ـ و از طرف دیگر، سهام روبه‌نزول را بیش از حد نیاز نگه داریم، چون می‌ترسیم بعد از فروششان صعود کنند و باز زیان ببینیم.
نارگیل
ما پول را طوری خرج نمی‌کنیم که معقول باشد، بلکه طوری خرج می‌کنیم که حس خوبی داشته باشد.
نارگیل
مزیت مهم پول ـ ‌یعنی قابلیت مبادلۀ آن با چیزهای مختلف در حال و آینده ـ مهم‌ترین عاملی است که باعث می‌شود رفتار ما در قبال پول تا این حد مسئله‌ساز باشد. باید حین خرج کردن پول، فرصت‌های هزینه‌شده را در نظر بگیریم ‌و بدانیم وقتی پول را خرج چیزی می‌کنیم، در واقع قید چه‌چیزهای دیگری را می‌زنیم. ولی چون این کار به تفکر انتزاعی نیاز دارد، خیلی راحت از خیرش می‌گذریم.
امیر
وقتی نتوانیم یا نخواهیم آن‌طور که باید به تصمیمات مالی‌مان فکر کنیم، گرفتار عادت‌های ذهنی مختلفی می‌شویم. بسیاری از این عادت‌ها راهکارهایی برای مواجهه با پیچیدگی‌های پول‌اند، ولی الزاماً باعث نمی‌شوند رفتاری مطلوب یا منطقی داشته باشیم. ازقضا بسیاری از آن‌ها باعث سنجش غلط ارزش کالاها می‌شوند.
امیر
وقتی به افراد می‌گوییم گزینه‌های دیگری هم مثل سفر یا سی‌دی برای خرج کردن پولشان وجود دارد، تعجب می‌کنند. از همین تعجب معلوم می‌شود آدم‌ها معمولاً گزینه‌های بدیل را در نظر نمی‌گیرند. ولی بدون در نظر گرفتن گزینه‌های بدیل نمی‌توان به فرصت‌های هزینه‌شده پی برد.
امیر
فقط حین خرید اتومبیل نیست که از فکر کردن به فرصت‌های هزینه‌شده عاجزیم یا در نظرشان نمی‌گیریم. تقریباً همیشه از گزینه‌های دیگر غافلیم و متأسفانه اگر فرصت‌های هزینه‌شده را در نظر نگیریم، به‌احتمال‌زیاد، تصمیماتمان به ضررمان تمام می‌شوند.
امیر
پول چنان انتزاعی و کلی است که نمی‌توان به‌راحتی تصور کرد با خرج کردنش چه فرصت‌هایی را هزینه می‌کنیم؛ یعنی وقتی چیزی را با پول می‌خریم، حین خریدنش به ‌چیز دیگری فکر نمی‌کنیم.
امیر
حین تصمیمات مالی باید فرصت‌های هزینه‌شده را هم در نظر بگیریم. باید بدانیم با هر پولی که خرج می‌کنیم، از چه گزینه‌های بدیلی چشم می‌پوشیم. ولی معمولاً آن‌قدر که باید ـ ‌یا اصلاً ـ به فرصت‌های هزینه‌شده فکر نمی‌کنیم. بزرگ‌ترین خطای پولی ما و دلیل بسیاری دیگر از خطاها همین است؛ همین بنیان سستی که برنامه‌ریزی‌های مالی‌مان را بر آن استوار می‌کنیم.
امیر
فرصت هزینه‌شده در‌اِزای پول را باید این‌طور در نظر بگیریم که وقتی برای چیزی پول خرج می‌کنیم، این پول را نمی‌توانیم برای چیز دیگری خرج کنیم؛ چه امروز، چه هر زمان دیگر.
امیر
منظور از فرصت‌های هزینه‌شده همان گزینه‌های بدیل است. گاهی تصمیم می‌گیریم در لحظه یا در آینده از خیر چیزی بگذریم و گزینۀ دیگری را انتخاب کنیم. به‌این‌ترتیب هر زمان تصمیمی می‌گیریم، گزینه‌هایی را حذف می‌کنیم و فرصت‌هایی را از دست می‌دهیم.
امیر
با در نظر گرفتن ویژگی‌های خاص پول ـ ‌مثلاً اینکه عمومی، تقسیم‌پذیر، قابل‌ذخیره، تبدیل‌پذیر و به‌ویژه کالایی همگانی است ـ معلوم می‌شود واقعاً همه‌کار با پول ممکن است. ولی این بدان معنا نیست که می‌توانیم هر کاری با آن بکنیم. باید انتخاب کنیم. باید از خیر چیزهایی بگذریم. باید تصمیم بگیریم کارهایی را نکنیم. هر بار از پول استفاده می‌کنیم، باید آگاهانه یا ناآگاهانه، فرصت‌های هزینه‌شده را لحاظ کنیم.
امیر
چرا تصمیمات مرتبط با پول دشوارترند؟ چون هر فرصتی هزینه‌ای دارد.
امیر
به‌قول نوتوریوس بی.آی.جی. فیلسوف و رپر بزرگ: «هرچی پول بیشتر، مصیبت بیشتر.»
امیر
پول در واقع کالایی همگانی است. یعنی هرکس می‌تواند در‌اِزای (تقریباً) هرچیزی از آن استفاده کند.
امیر
اغلبمان خیال می‌کنیم پول را خوب می‌شناسیم و شاید تعجب کنید اگر بگویم واقعاً‌ نمی‌دانیم پول چیست و شاید بیشتر تعجب کنید اگر بگویم نمی‌دانیم با ما چه‌کار می‌کند.
امیر

حجم

۴۵۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

حجم

۴۵۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

قیمت:
۱۱۴,۰۰۰
۵۷,۰۰۰
۵۰%
تومان