کتاب اثر فانوس دریایی

کتاب اثر فانوس دریا با عنوان اصلی The Lighthouse Effect نوشتهٔ استیو پمبرتون ترجمهٔ پریسا ابن یامینی توسط نشر نوین منتشر شده است. نویسنده در این اثر شرح داده است که چگونه انسان‌های معمولی الهام‌بخش دیگران می‌شوند. این کتاب به بررسی تأثیر الهام‌بخش انسان‌های معمولی بر زندگی دیگران می‌پردازد. و نشان می‌دهد که چگونه افراد عادی می‌توانند همچون فانوس دریایی، در لحظات تاریک و طوفانی زندگی دیگران، نوری هدایتگر باشند و راه را برایشان روشن کنند. نویسنده در این کتاب داستان‌هایی واقعی از افرادی را روایت می‌کند که با کنش‌های ساده‌ای چون محبت و عشق، تأثیری ماندگار بر جای گذاشته‌اند. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب اثر فانوس دریایی

کتاب اثر فانوس دریایی که عنوان آن به انگلیسی The Lighthouse Effect است، در سال ۲۰۲۱ منتشر شده است. نویسنده: در این اثر از تأثیر افراد معمولی بر زندگی دیگران سخن گفته است. کتاب بر این ایده استوار است که هر فردی می‌تواند یک فانوس دریایی برای دیگران باشد؛ فردی که استوار، فداکار و راهنما در سختی‌هاست، بدون اینکه به دنبال شهرت یا پاداش باشد. کتاب اثر فانوس دریایی کاوشی است در مورد قدرت خارق‌العاده‌ای که در اعمال به ظاهر کوچک انسان‌های معمولی نهفته است. استیو پمبرتون، با الهام از تجربیات شخصی و داستان‌هایی که پس از انتشار کتاب اولش، «فرصتی در جهان» با او به اشتراک گذاشته شده، به این نتیجه می‌رسد که فانوس‌های دریایی انسانی، افرادی هستند که در زندگی ما نقش حیاتی ایفا می‌کنند. آن‌ها بدون قضاوت و تنها با هدف مراقبت و هدایت، در طوفان‌های زندگی دیگران حضور دارند. کتاب داستان‌های مختلفی از این فانوس‌های دریایی را روایت می‌کند و نشان می‌دهد چگونه این افراد الهام‌بخش دیگران می‌شوند و چگونه هر یک از ما نیز می‌توانیم به چنین فردی برای اطرافیانمان تبدیل شویم. این اثر دعوتی است برای قدردانی از لحظات کوچک و افرادی که این لحظات را می‌سازند و تأکیدی بر اهمیت نیکی، استقامت و ارتباطات انسانی در دنیایی است که بیش از هر زمان دیگری به این نمادهای پایداری و امید نیاز دارد.  

چرا باید کتاب اثر فانوس دریایی را بخوانیم؟ 

خواندن این کتاب به ما یادآوری می‌کند که برای ایجاد تغییر مثبت در جهان، نیازی به قهرمانان خارق‌العاده یا جایگاه‌های رفیع نیست. کتاب اثر فانوس دریایی به ما نشان می‌دهد که چگونه کنش‌های روزمره و محبت‌های کوچک ما می‌تواند تأثیری عمیق و ماندگار بر زندگی اطرافیانمان داشته باشد و این قدرت در وجود تک‌تک ما نهفته است تا نوری برای دیگران باشیم و اهمیت ارتباطات انسانی و خوبی‌های ساده را در دنیایی که اغلب پیچیده به نظر می‌رسد، دوباره کشف کنیم.  

خواندن کتاب اثر فانوس دریایی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای افرادی مناسب است که به دنبال الهام و امید در داستان‌های واقعی انسانی هستند، به اهمیت تأثیرگذاری مثبت بر دیگران، حتی از طریق اعمال کوچک، باور دارند، علاقه‌مند به درک قدرت ارتباطات انسانی و نقش افراد عادی در شکل‌دهی به زندگی یکدیگر هستند، در جست‌وجوی راهکارهایی برای تبدیل شدن به فردی حمایتگر و الهام‌بخش برای اطرافیان خود هستند و از خواندن داستان‌هایی در مورد استقامت، ایمان و بخشش لذت می‌برند. 

درباره استیو پمبرتون

استیو پمبرتون نویسنده‌ای است که پس از انتشار کتاب اولش با عنوان «فرصتی در جهان» (A Chance in the World)، با بازخوردهای فراوانی از سوی خوانندگان مواجه شد که داستان‌های شخصی خود و تأثیرگذاری افراد معمولی در زندگیشان را با او در میان گذاشتند. این تجربیات و داستان‌ها الهام‌بخش او در نگارش کتاب «اثر فانوس دریایی» بوده است. پمبرتون در آثارش بر اهمیت رشد فردی، استقامت و نقش حیاتی دیگران در شکل‌گیری مسیر زندگی تأکید دارد. او از طریق روایت‌های شخصی و داستان‌های دیگران، قدرت پنهان در کنش‌های انسانی و تأثیرات ماندگار آن‌ها را برجسته می‌سازد. 

بخشی از کتاب اثر فانوس دریایی

«وقتی به اتمام کتاب فرصتی در جهان نزدیک شدم، از چند دوست خواستم نسخهٔ دست‌نویس را مطالعه کنند. همیشه دیدگاه‌های کارمن برایم ارزشمند بود و می‌خواستم نظر او را دربارهٔ روایت داستان والدینم، باتوجه‌به تجارب خودش، بدانم. او با مهربانی وقتش را به من اختصاص داد و بازخورد فوق‌العاده‌ای ارائه کرد. در نهایت یادداشتی به من داد: «چیزی هست که باید با تو در میان بگذارم، ولی بهتر است تلفنی صحبت کنیم. این موضوع مربوط به خواهرت است. هر وقت فرصت داشتی با من تماس بگیر.»

وقتی خانوادهٔ بیولوژیکی‌ام را پیدا کردم، برای اولین بار متوجه شدم که یکی از شش فرزند مادرم هستم. این خبر برایم بسیار تعجب‌آور بود؛ هیچ خاطره‌ای از داشتن برادر و خواهر نداشتم. خواهر دوقلویم هنگام تولد فوت کرده بود، اما بااین‌حال موفق شدم با دیگر خواهران و برادرانم ارتباط برقرار کنم. مسیرهای کودکی ما پیچیده و دشوار بود و همهٔ ما بهای سنگینی بابت مشکلات مادرم پرداخت کرده بودیم. وقتی با خواهرم، جونی، ملاقات کردم، به‌وضوح آثار این مشکلات را در او دیدم. رفتار او بی‌ثبات و تهاجمی بود و به نظر می‌رسید مانند مادرمان از مشکلات مربوط به مصرف الکل رنج می‌برد. باوجوداین، می‌خواستم او را بپذیرم. او تنها خواهری بود که داشتم. اما وقتی متوجه شدم که او نژادپرست بی‌شرمی نیز هست، دیگر امکان‌پذیر نبود. مادرم سفیدپوست و پدرم از تبار آفریقایی‌آمریکایی بود؛ من به‌عنوان یک مرد آفریقایی‌آمریکایی بزرگ شده بودم، چیزی که جونی نمی‌توانست درک کند یا به آن احترام بگذارد. من به فرهنگ خودم افتخار می‌کردم و تحمل افراد نژادپرست را اصلاً نداشتم. نفرت او را درک نمی‌کردم. رابطهٔ ما قبل از شکل‌گیری پایان یافت؛ یک هفته پس از اولین ملاقاتمان، او به من زنگ زد تا بگوید چون آفریقایی‌آمریکایی هستم، دیگر با من صحبت نخواهد کرد. این آخرین گفت‌وگوی ما بود.»