
کتاب زندگی نقشه بهتری برایت دارد
معرفی کتاب زندگی نقشه بهتری برایت دارد
کتاب الکترونیکی «زندگی نقشهٔ بهتری برایت دارد» نوشتهٔ مود آنکاوا و ترجمهٔ حامد قاضی را نشر مون منتشر کرده است. این اثر در قالب رمان، داستان مردی به نام «مالو» را روایت میکند که در اوج بحرانهای شخصی و حرفهای، با زنی سالخورده به نام «پونگ» آشنا میشود و سفری درونی را آغاز میکند. کتاب با روایتی داستانی، به موضوعاتی چون امید، بازنگری در گذشته، پذیرش رنجها و یافتن معنای زندگی میپردازد و در لایههایی عمیقتر، دغدغههای محیطزیستی و اخلاقی را نیز مطرح میکند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب زندگی نقشه بهتری برایت دارد
«زندگی نقشهٔ بهتری برایت دارد» اثری داستانی است که در قالب رمان، زندگی پر فرازونشیب شخصیت اصلی، «مالو»، را دنبال میکند. این کتاب در فضایی معاصر و با نگاهی به چالشهای انسان مدرن، به بحرانهای هویتی، روابط خانوادگی، خیانت، تنهایی و معنای زندگی میپردازد. روایت داستان در بستر یک شرکت فناوری در تایلند شکل میگیرد و با ورود شخصیت «پونگ»، خدمتکار سالخوردهٔ شرکت، مسیر زندگی مالو دگرگون میشود. ساختار کتاب بر پایهٔ گفتوگوهای عمیق میان شخصیتها و بازگشت به خاطرات گذشته استوار است و نویسنده با بهرهگیری از عناصر روانشناختی و اجتماعی، تلاش کرده است تصویری چندلایه از رنج، امید و امکان تغییر ارائه دهد. این رمان نهتنها به مسائل فردی و درونی میپردازد، بلکه به مسئولیت اجتماعی و محیطزیستی نیز توجه دارد و در خلال روایت، ارزشهای انسانی و اخلاقی را برجسته میکند. «مود آنکاوا» در این کتاب، با ترکیب خاطرات، گفتوگوها و روایتهای موازی، خواننده را به سفری درونی و بیرونی دعوت کرده است.
خلاصه داستان زندگی نقشه بهتری برایت دارد
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «زندگی نقشهٔ بهتری برایت دارد» با بحران عمیق زندگی «مالو» آغاز میشود؛ مردی موفق در دنیای تجارت که پس از تجربهٔ خیانت، فقدان مادر و دوری از پدر، دچار احساس پوچی و ناامیدی شده است. او مأموریتی کاری را در شرکتی در تایلند میپذیرد، اما شرایط نابسامان شرکت و روابط سرد و پرتنش میان کارکنان، او را بیش از پیش به مرز فروپاشی میکشاند. در اوج ناامیدی، زمانی که تصمیم به پایان دادن زندگی خود گرفته، با «پونگ» روبهرو میشود؛ پیرزنی که با مهربانی و نگاه متفاوتش، پیشنهادی عجیب به مالو میدهد: سی روز از عمرش را به او بفروشد و در این مدت، فرصتی دوباره برای بازنگری در زندگی و یافتن معنای رنجها و گذشتهاش داشته باشد. در طول این سی روز، مالو با کمک پونگ و از خلال گفتوگوها و خاطرات کودکی، به تدریج با زخمهای گذشتهاش روبهرو میشود؛ از مرگ مادر و رهاشدگی توسط پدر تا خیانت دوستان و معشوقهاش. او درمییابد که رنجها و شکستها میتوانند به فرصتی برای رشد و دگرگونی تبدیل شوند. روایت داستان با سفر جمعی کارکنان شرکت به یک منطقهٔ تفریحی و تعاملات تازه میان شخصیتها، به سوی بازسازی روابط انسانی و امید به آینده پیش میرود. کتاب، بدون افشای پایان، بر این نکته تأکید دارد که زندگی، حتی در سختترین لحظات، میتواند معنایی تازه پیدا کند و هر انسان توانایی بازنویسی روایت خود را دارد.
چرا باید کتاب زندگی نقشه بهتری برایت دارد را بخوانیم؟
این کتاب با روایت داستانی و شخصیتپردازی ملموس، به دغدغههایی چون معنای زندگی، مواجهه با رنج و امکان تغییر میپردازد. «زندگی نقشهٔ بهتری برایت دارد» با ترکیب عناصر روانشناختی، اجتماعی و محیطزیستی، خواننده را به تأمل دربارهٔ گذشته، پذیرش خود و یافتن امید در دل بحرانها دعوت میکند. مواجههٔ شخصیت اصلی با زخمهای گذشته و تلاش برای بازسازی خود، میتواند برای بسیاری از مخاطبان الهامبخش باشد تا به زندگی و چالشهایش از زاویهای تازه نگاه کنند. همچنین، حضور شخصیتهایی با پیشینههای متفاوت و روایت چندلایهٔ کتاب، فرصتی برای همدلی و شناخت بهتر انسانها فراهم میآورد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای کسانی مناسب است که با بحرانهای هویتی، احساس تنهایی، یا تجربهٔ شکست و ناامیدی دستوپنجه نرم میکنند. همچنین علاقهمندان به رمانهای روانشناختی و داستانهایی با محوریت رشد فردی و معنای زندگی، از این اثر بهره خواهند برد. برای کسانی که به دنبال بازنگری در گذشته و یافتن امید در دل مشکلات هستند، این کتاب میتواند راهگشا باشد.
بخشی از کتاب زندگی نقشه بهتری برایت دارد
«پیرزن آرام نزدیک شد و کمی پنکیک خورد. «به من اعتماد کن، مزه کن، خیلی خوب و تازهاند. بعدش وقت کافی برای شلیک داری.» «یعنی بعدش به خودم شلیک کنم؟ مسخرهام میکنید؟ چطور به شما اعتماد کنم؟ حتی نمیدانم شما کی هستید.» پیرزن همانطور مشغول خوردن، با کف دست جلوی دهانش را گرفت و گفت: «ببخشید، خودم را معرفی نکردم. پونگ هستم، خدمتکار شرکت.» بعد دست دراز کرد و آنقدر منتظر ماند که مالو چارهای جز دست دادن نداشت. ... پیرزن بیحوصله گفت: «بسیار خب، چقدر؟» مالو میخواست هرطور شده این گفتوگوی بیحاصل تمام شود. گفت: «سههزار یورو.» پیرزن لجباز بههرحال پاسخی گرفته بود! «اینقدر پول به بات چقدر میشود؟» بیش از این حوصلهٔ بذلهگویی نداشت. احساس کرد بهرغم میل باطنیاش، لحن صدایش تندتر شده است. «بسیار خب، دیگر بس است. بگذریم. روز سختی داشتم. وقت رفتن است. پیشنهاد میکنم به کار خودتان برسید. بابت همهچیز متشکرم. برگردید خانهتان!» به نظر میرسید پونگ با انگشتانش مشغول حسابوکتاب است. مالو با دیدن پیرزن وقتی به زبان تایلندی زیر لب زمزمه میکرد، دریافت که او دارد مبلغ پیشنهادی را به پول محلی حساب میکند! «میتوانی تاریخ خودکشیات را سی روز عقب بیندازی؟ هزینهاش را میدهم!» «ها؟... شما دیوانهاید!» «یادتان رفت همین ربع ساعت پیش داشتید میمردید؟ کمی احترام به بزرگتر هم بد نیست! حالا که بین زمین و آسمان معلقاید، دستکم سی روز به من فرصت بدهید. فکر میکنم لیاقت این حق تقدم را داشته باشم.»
حجم
۲۳۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۲۳۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه