کتاب جهان اسپینوزا
معرفی کتاب جهان اسپینوزا
کتاب جهان اسپینوزا نوشتهٔ ژیل دلوز و ترجمهٔ حامد موحدی است و نشر نی آن را منتشر کرده است. درسگفتارهای ژیل دلوز دربارهٔ اسپینوزا (۱۹۷۸-۱۹۸۱) در این کتاب گرد آمده است.
درباره کتاب جهان اسپینوزا
دلوز طی سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۱ سلسلهدرسهایی را در دانشگاه پاریس دربارهٔ اسپینوزا ارائه کرد. متن حاضر ترجمهٔ این درسگفتارهاست. دلوز در این دورهٔ دانشگاهی خوانش خود را از نظام فکری اسپینوزا تشریح کرد و به مباحثی چون فردیت، توان، آزادی، ایده و حالمایه، خدای درونماندگار، حق طبیعی کلاسیک، هستیشناسی و اخلاق، دیرند، ابدیت و مرگ پرداخت. این مباحث اهمیت زیادی برای شناخت اسپینوزای دلوز دارند، چراکه همچون راهنمایی مسیرِ فهمِ آثار دلوز در باب اسپینوزا و همچنین نقش اسپینوزا را در پروژهٔ فلسفی دلوز هموارتر میکنند.
خواندن کتاب جهان اسپینوزا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران رشتههای فلسفه و جامعهشناسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب جهان اسپینوزا
««شعر سرودن پس از آشویتس بربریت است». این طعنهٔ آدورنو هنوز گریبان ما را رها نکرده است. پس از آشویتس تمامی ابعاد زندگی ما یادآور بربریت است. هر شعری که پس از آشویتس سروده میشود نشانهای است تلویحی از این واقعیت که پس از چنین فاجعهٔ تکاندهندهای زندگی هنوز میتواند ادامه داشته باشد. بهنظر آدورنو، رویدادن چنین فاجعهای با وجود تمامی سنتهای فلسفی، هنری و علوم روشنگری، نشانگر این بود که فرهنگ و اندیشهٔ بشری نتوانست از رخدادن آشویتس جلوگیری کند (و حتی در برخی موارد با آن همراه شد). حال، پرسشی که مطرح میشود این است که آیا پس از آشویتس، و همچنین پس از فاجعههای معاصر، میتوان همچنان دست به دامان اندیشه و هنر شد؟ این پرسش معاصر و کنونی ماست: در اثنای فاجعه اندیشه به چه کار میآید؟
البته آدورنو با این حکم قصد نداشت اندیشه و هنر را ساکت کند، بلکه اتفاقاً بر آن بود که آنها را بیش از پیش به حرف بیاورد. از دید وی، پس از این لکهٔ نازدودنی، اندیشه و فرهنگ بشری در برابر این فاجعه مسئول و پاسخگوست. عقل باید خود را در محضر این دادگاه احساس کند و مدام به این پرسشها پاسخ دهد که چهطور اسطورهٔ عقل در عصر روشنگری بهجای اتوپیایی که وعدهاش را داده بود، تاریخ را به قعر بربریت هدایت کرد؛ و چهطور میتوان رخ دادن دوبارهٔ فاجعه را ناممکن کرد. آشویتس نشان داد که فرهنگ و تمدن بشری هنوز نشانههای بربریت را از دامان خود پاک نکرده است. پس از همین رو، اندیشه را باید مدام معاینه کرد، بیماریاش را تشخیص داد و به مداوایش پرداخت؛ فیلسوف همچون پزشک اندیشه. آدورنو در روند این تشخیصْ عقل را نقد کرد و نشان داد که عقل همواره استعداد و تمایلی به تمامیتخواهی دارد. عقل مستعد خودکامگی است، چرا که همواره به نامیدن، قضاوتکردن و مفهومپردازی اشتغال دارد و در این فرایند، مفهومها عدم اینهمانی، تباین و ناهمگونی ابژهها را نادیده میگیرند.»
حجم
۲۸۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۷۰ صفحه
حجم
۲۸۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۷۰ صفحه