دانلود و خرید کتاب ولی چرا من؟ بل مونی ترجمه نیلوفر اکبری
تصویر جلد کتاب ولی چرا من؟

کتاب ولی چرا من؟

معرفی کتاب ولی چرا من؟

کتاب ولی چرا من؟ نوشتهٔ بل مونی و ترجمهٔ نیلوفر اکبری است. نشر افق این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر نهمین جلد از مجموعهٔ «کیتی دختر آتیش‌پاره» است. 

درباره کتاب ولی چرا من؟

کتاب ولی چرا من؟ در چند بخش و برای کودکان نوشته شده است. «کیتی» ابتدای کتاب گفته است که با پدر و مادرش زندگی می‌کند و با «دانیل» (که برادر بزرگ بی‌عیب‌ونقص او است و هیچ‌وقت هم توی دردسر نمی‌افتد). کیتی عاشق سخنرانی و دوچرخه‌سواری است. از سبزیجات خوشش نمی‌آید، دوست ندارم اتاقش را مرتب کنم یا با دخترخاله‌اش «ملیسا» بازی کند. بیشتر از همه اینکه کیتی دوست ندارد به او بگویند چه کاری را انجام بدهد و چه کاری را انجام ندهد.

نهمین جلد از داستان‌های کیتی را بخوانید تا ببینید او در این جلد چه آتش‌هایی می‌سوزاند.

خواندن کتاب ولی چرا من؟ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به همهٔ کودکان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره بل مونی

بِل مونِی در سال ۱۹۴۶ در لیورپول انگلستان به دنیا آمد. او در کالج دانشگاه لندن (UCL) درس خواند و در سال ۱۹۶۸ با جاناتان دیمبل‌بی که ویراستار روزنامهٔ کالج بود، ازدواج کرد. بل مونی نوشتن کتاب را از اوایل دههٔ ۱۹۸۰ شروع کرد. او بیش از ۳۰ جلد کتاب نوشته است. او دربارهٔ کتاب‌های کیتی می‌گوید: «راستش را بخواهید، کیتی دختر کوچولوی خودم است. گرچه بهتر است بگویم هم هست و هم نیست. چون نویسنده‌ها از چیزی در زندگی واقعی الهام می‌گیرند و بعد به آن شاخ و برگ می‌دهند. به همین دلیل کیتی داستان‌های من خیلی شبیه کوچکی کیتی زندگی واقعی من است. اما او شبیه تمام بچه‌های دیگر، چه دختر و چه پسر، هم هست. منظورم این است که همهٔ ما دوست نداریم بعضی کارها را انجام بدهیم، همهٔ ما چیزهایی را از دست می‌دهیم و همهٔ ما فکر می‌کنیم بعضی کارها عادلانه نیست، مگر نه؟»

خانم بل مونی علاوه بر نویسندگی، در کالج دانشگاه لندن هم تدریس کرده است.

بخش‌هایی از کتاب ولی چرا من؟

«توی این دو هفته، پدر و مادر خیلی فعال بودند. کیتی اصلاً نمی‌فهمید. اول، مادرش را دید که توی اتاق‌نشمین نشسته و گریه می‌کند.

کیتی پرسید: «وای مامان! شما و پدر دعوای‌تان شده؟»

همان موقع، اشک مادر بند آمد و خندهٔ قشنگی تحویلش داد: «نه! عزیزم. این آخرین‌باره...» دومی وقتی بود که مادر، بعد از مدت‌ها، به خاله سوزان زنگ زد. اما وقتی کیتی نزدیک شد، او فوری صحبتش را قطع کرد.

بعد، مادر کمی وقت گذاشت تا به بیمارستان برود. اما وقتی کیتی نگران شد و پرسید که او مریض است، مادر خندید و گفت: «نه! می‌روم آنجا کسی را ببینم.»

کیتی می‌دانست که این راست نبود.

وقتی مادر داشت از در بیرون می‌رفت، کیتی زیر لب گفت: «چرا بزرگ‌ترها فکر می‌کنند اگر یک‌ذره دروغ بگویند، اشکالی ندارد؟»

آن روز، مادر دیر دنبال کیتی به مدرسه آمد. و در راه خانه، خسته به‌نظر می‌رسید و به‌سختی یک کلمه حرف از دهانش درمی‌آمد.

کیتی پرسید: «مامان خوبی؟»

مادر با آه بلندی گفت: «بهتر از آنکه بتوانی فکرش را بکنی.»

بعد، وقتی پدر از سر کار به خانه برگشت، دسته‌گل بزرگی برای مادر آورد. خیلی عجیب بود.

چون نه روز تولد مادر بود، نه روز مادر و نه سالگرد ازدواج‌شان.

دانیل پچ‌پچ کرد: «پدر یک‌طوری شده! خیلی عجیب است!»

بعد، مادر پقی زد زیر گریه.

کیتی غر زد: «یک جای کار دارد می‌لنگد، می‌دانم!»

او خیلی نگران بود. به دانیل اشاره کرد که دنبالش از اتاق بیرون بیاید و وقتی به هال رسیدند، گفت: «خب، دَن؟»

دَن پرسید: «خب چه؟»»

Ariana
۱۴۰۳/۰۱/۱۶

من عاشق کتابا ی کیتی ام خیلی حس کودک درونم و اتفاقاتی که دلم میخواست برام بیفته یا افتاده رو فعال میکنه😅😁 حتما بخونید که عاشق مجموعه جلدی کتابای کیتی میشید🥰

🕊️📚kerm ketab
۱۴۰۲/۰۶/۲۴

خیلی کتاب های کیتی از نظر من قشنگن‌ :)

sara
۱۴۰۲/۱۲/۰۸

من ابن کتاب را دارم خیلی با حال نویسندشم بل مونی

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۹۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۸۴ صفحه

حجم

۶۹۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۸۴ صفحه

قیمت:
۲۲,۵۰۰
۶,۷۵۰
۷۰%
تومان