کتاب عجایب کاسل
معرفی کتاب عجایب کاسل
کتاب عجایب کاسل نوشتهٔ انریکه بیلا-ماتاس است و با ترجمهٔ سمانه مداح در انتشارات دیدار منتشر شده است. این کتاب ناداستانی در زمینهٔ هنر آوانگارد است.
درباره کتاب عجایب کاسل
کتاب عجایب کاسل مجموعهای ناداستان اثر یک داستاننویس است. این کتاب پر از استعاره و ارجاع به آثار ادبی و هنری آوانگارد است. فارغ از اینکه اثر هنری تینو سگال را دیده یا آثار بورخس را خوانده باشید، اگر به هنر آوانگارد علاقه دارید در این کتاب بیلا ـ ماتاس دست شما را میگیرد و چیدمانی جذاب توصیف میکند تا در ذهن خواننده تصویری کامل شکل بگیرد. بدین ترتیب، خوانندهٔ عجایب کاسل در کاسل قدم میزند و آثار بهنمایشدرآمده را از نزدیک میبیند.
در این اثر مفهومی، هنر و زندگی درهم تنیدهاند و نویسنده از دل هر چیدمان هنری روایتی را بیرون میکشد و طی آن به لایهٔ دیگری از خود، غالباً با حیرت، پی میبرد. او که به گفتهٔ خودش دست از دنیا شسته، بار دیگر خوشبینیاش را به جهان باز مییابد و در ادامه خودش میگوید «زندگی آن چیزی نیست که از سر میگذرانیم، بلکه چیزی است که در سر میپرورانیم.»
خواندن کتاب عجایب کاسل را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ناداستان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب عجایب کاسل
«آیا مکگافینها مولتیمیلیونر بودند؟ آیا به دلایلی ناشناخته میخواستند مرا بخرند؟ این چیزی بود که بهشوخی در جواب تماس عجیب و گستاخانهٔ او پرسیدم. مسلماً کسی داشت سربهسرم میگذاشت.
معمولاً چنین تلفنهایی را فوراً قطع میکنم، اما صدای ماریا بوستون گرم و دلنشین بود و آن روز صبح هم سرحال بودم. این بود که قبل از قطعکردن کمی بازیگوشی کردم و اشتباهم هم همین بود، چون به بوستون جوان فرصت دادم اسم چند نفر از دوستهای مشترکمان را بیاورد؛ در واقع، اسم بهترین دوستهایم.
او یکدفعه گفت: «پیشنهاد مکگافینها اینه که یه بار برای همیشه راز جهان رو واسهٔ شما آشکار کنن. این راز رو میدونن و میخوان به شما هم بگن.»
سعی کردم سربهسرش بگذارم. گفتم: «مکگافینها میدونن من هیچوقت واسهٔ شام بیرون نمیرم؟ میدونن که توی هفت سال گذشته صبحها سرخوش بودم و عصرها چنان اندوه شدیدی به سراغم میآد که باعث میشه سناریوهای سیاه و وحشتناکی رو تصور کنم و همین باعث میشه که اصلاً شب بیرون رفتن به صلاحم نباشه؟»
بوستون گفت: «مکگافینها از همهچی خبر دارن. میدونن که چندان مایل نیستین شب بیرون برین» و باز با این وجود، آنها به این فکر نمیکنند که ممکن است بخواهم در خانه بمانم تا اینکه از راز جهان سر دربیاورم. ماندن در خانه انتخاب بسیار بزدلانهای خواهد بود.
در زندگیام تماسهای تلفنی عجیبی با من گرفته شده است، اما این چیز دیگری بود و انگار تا همینجا بس نباشد، صدای بوستون رفته رفته دلپذیرتر شد؛ واقعاً تُن خاصی داشت که مرا به یاد چیزی میانداخت که دقیقاً نمیدانستم چیست، اما باعث میشد احساس کنم پُرانرژیتر، خوشبینتر و خرسندتر از حالت عادی صبحها هستم. ازش پرسیدم که او هم به شامی که قرار است راز جهان را برایم فاش کنند میآید. گفت بله، برنامهاش این است که بیاید و اینکه بالأخره منشی این زوج است و مسئولیتهایی دارد.
چند دقیقهٔ بعد، با استفاده از سرزندگی ذهن من، موفق شد کاملاً متقاعدم کند. گفت که پشیمان نمیشوم؛ راز جهان کاملاً ارزش این زحمت را دارد. گفتم تولد من ماه پیش بود و این را فقط برای این میگویم که کسی نخواهد با یک مهمانی غافلگیرم کند و تاریخ را اشتباه فهمیده باشد. بوستون گفت نه، غافلگیری در آن چیزی است که مکگافینها میخواهند افشا کنند و چیزی نیست که شما فکر میکنید.»
حجم
۳۲۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۳۲۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
نظرات کاربران
نگاه منحصربهفرد و روایت جذابی در مورد هنر معاصر و ارتباطش با جامعه داره.