کتاب گرامافون
معرفی کتاب گرامافون
کتاب گرامافون نوشتهٔ مژده الفت است و نشر همشهری آن را منتشر کرده است. این کتاب مجموعهداستان کوتاه از الفت است.
درباره کتاب گرامافون
فراگیری زبان ترکی استانبولی و ترجمهٔ داستانهایی از نویسندگان ترکزبان و لذت همنشینی دائم با کلمات، انگیزهای شد که مژده الفت قلم و دوات خوشنویسی، ساز و سایر دلخوشیهایش را کنار بگذارد و بپردازد به بزرگترین و جدیترین دغدغهی زندگیاش، یعنی ادبیات داستانی. گرامافون اولین کتاب او و شامل ۱۳ داستان است که به گفتهٔ خودش رشتهٔ واحدی آنها را به هم متصل نمیکند. هر داستان فقط یک مُهره است و هر مُهره، طرح و رنگی دارد از حس و حال، دغدغهها و ایدههای او.
خواندن کتاب گرامافون را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستان کوتاه فارسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب گرامافون
میبینمت که مدام به چراها جواب میدهی، تويی كه همیشه خودت چرا چرا میکنی. عادت نداری کسی به تو بگوید چرا؟ آن بار که مرجان گفت: چرا نباید اینجوری بنویسم؟
گفتی: چرا نداره. وقتی میگم ننویس، نمینویسی. همین.
چهرهات هر روز رنگپریدهتر میشود. چشمانت دیگر برق نمیزنند و به هر گوشه، نگاههای تیز نمیاندازند. به نقطهی ثابتی خیره شدهاند و مدام عقب عقب میروند. جایی گود، طوری که میترسم در اعماق گم شوند. سرشانههایت افتادهاند.
دیگر تندتند راه نمیروی، مثل تیر از جلوی چشمها رد نمیشوی، آنجور که هر بار، ما به هم نگاه میکردیم و میگفتیم: اسکیتباز اومد!
حالا بیشتر شبیه اسکیبازی تازهکار هستی که با چوب اسکیهای دست و پاگیرش روی برفها به سختی قدم میزند. میبینمت که روزها بازخواست میشوی. عصرها روی مبل چمباتمه میزنی و دستهایت را در آستین ژاکتت پنهان میکنی، انگار میترسی به آنها دستبند بزنند.
شبها به سقف زل میزنی. لابد منتظری گمشده از سقف بیفتد روی تختخوابت.
آخرین باری که سر آناهیتا داد کشیدی، او هم زل زد به سقف، که اشکش پایین نیاید.
میروی زیر دوش. آب را باز میکنی. سرت را میدهی عقب که اشکهایت را هم به حساب قطرات آب بگذاری و از خودت هم، پنهانشان کنی. کاری که ما باید میکردیم. چون تو میگفتی: اینجا محل کاره، نه مهد کودک.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۹۲ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۹۲ صفحه