کتاب داستان های شرلوک هولمز؛ مردان رقصان
معرفی کتاب داستان های شرلوک هولمز؛ مردان رقصان
کتاب داستان های شرلوک هولمز؛ مردان رقصان نوشتهٔ آرتور کانن دویل و ترجمهٔ حشمت الله صباغی است و انتشارات شرکت کتاب هرمس آن را منتشر کرده است. این کتاب شامل داستان جنایی کوتاه مردان رقصان و پنج داستان دیگر است.
درباره کتاب داستان های شرلوک هولمز؛ مردان رقصان
کتاب داستان های شرلوک هولمز؛ مردان رقصان مجموع ۶ داستان کوتاه است. داستانهای این کتاب از این قرار هستند:
مدرسهٔ پرایوری
پیتر سیاه
سنگ مازارین
مردان رقصان
معمای پل تور
سه سنتوری
این کتابْ مجموعه داستانهایی از پروندههای جذاب کارآگاه مشهور شرلوک هلمز است که علاقهمندان به داستانهای جنایی را به دنیای ماجراهای مشهورترین کارآگاه دنیا میبرد. شرلوک هولمز با هوش و تواناییاش در دیدن جزئیات خواننده را بار دیگر حیرتزده میکند.
مردان رقصان از مشهورترین داستانهای کانن دویل است که سال ۱۹۰۳ برای نخستین بار چاپ شد. او این داستان را سومین داستان مورد علاقهاش از شرلوک هولمز میداند. داستان از این قرار است که یک روز هیلتون کیبوت به دیدار شرلوک هولمز میرود و یک کاغذ عجیبغریب به او نشان میدهد که روی آن آدمکهای چوبی رقصان مرموزی کشیده شده است. کوبیت به هولمز و دکتر واتسون توضیح میدهد که اخیرا با یک زن آمریکایی به نام الی پاتریک ازدواج کرده است. قبل از عروسی، او از شوهرش خواسته بود که هرگز از گذشتهٔ او سوال نکند. ازدواج آنها بهخوبی طی میشود تا اینکه پیامهایی به دست آنها میرسد. کوبیت، شرلوک هولمز را برای کشف آن چیزی که همسر جدیدش را ترسانده است، استخدام میکند. غافل از اینکه بعد از این ماجرا کوبیت به طور مرموزی کشته میشود... .
خواندن کتاب داستان های شرلوک هولمز؛ مردان رقصان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای جنایی و پلیسی پیشنهاد میکنیم.
درباره آرتور کانن دویل
سر آرتور ایگناتیوس کانن دویل در سال ۱۸۵۹ در شهر ادینبورگ در اسکاتلند متولد شد. پدرش، چارلز آلتمتون دویل در انگلستان زاده شد. پدر و مادر دویل هر دو از نژاد کاتولیک ایرلندی بودند و در سال ۱۸۵۵ ازدواج کردند. در سال ۱۸۶۴، خانواده دویل به دلیل اعتیاد به الکل پراکنده شدند و کودکان به طور موقت در ادینبورگ ساکن شدند. در سال ۱۸۶۷ خانواده توانست دوباره جمع شود زندگی را از سر بگیرد. دویل پدر خود را در سال ۱۸۹۳ از دست داد.
سر آرتور نویسنده، پدیدآور و پزشک اسکاتلندی بود. او در ابتدا به حرفه پزشکی میپرداخت اما آوازه خود را مدیون خلق شخصیت شرلوک هولمز، کارآگاه خصوصی است. او چهار رمان و بیش از ۵۰ داستان کوتاه از شرلوک هولمز نوشته است. بهطورکلی داستانهای شرلوک هولمز نقطه عطفی در ادبیات جنایی محسوب میشود.
او در زمان خود نویسندهای پرکار بوده و علاوهبر داستانهای شرلوک هولمز، اشعار، نمایشنامهها و رمانهای بسیار دیگری نوشته است. او همچنین از اعضای فراماسونری بود. دویل با کمک عموی ثروتمند خود در ۹سالگی به مدرسه فرستاده شد و در سال ۱۸۷۵ به دانشگاه Stonyhurst رفت. از سال ۱۸۷۵ تا ۱۸۷۶ در مدرسه یسوایت استلا ماتینا در اتریش تحصیل کرد. او بعدها دین کاتولیک را رد کرد و به یک ندانمگرا تبدیل شد و پس از مدتی عارف شد.
دویل در ابتدای خلق اثر شرلوک هولمز با مشکل پیداکردن ناشر برای داستانش مواجه شد. در ابتدا خوانندگان زیادی حاضر نبودند که برای خواندن چنین داستانی پول خرج کنند، به همین دلیل او برای چاپ داستان اتود در قرمز لاکی مجبور شد به مجلاتی روی آورد که داستانهای مختلف و کمفروش را در کاغذهای ارزانقیمت چاپ میکردند.
او در سال ۱۸۹۲، نامهای به معلم سابق دانشگاهش جوزف بل نوشت و در آن گفت: «من شرلوک هولمز را مدیون شما هستم… و سعی کردم با استفاده از شخصیت و قدرت مشاهده و استنتاج شما یک انسان جدید بسازم». در فوریه ۱۸۹۰، او داستان «نشانه چهار» را نوشت. او داستانهای کوتاه دیگری هم از شرلوک هولمز نوشته که در مجله استرند به چاپ رسیده است. نگرش ویژه دویل نسبت به شخصیت خلقکردهاش باعث بادوامشدن آن شخصیت شده بود. اما او در سال ۱۸۹۳ و در داستان «مشکل نهایی» شرلوک هولمز را توسط پروفسور جیمز موریارتی از بین برد. پس از آن ناشران زیادی درخواست دادند تا دویل دوباره شرلوک هولمز را زنده کند، ناشران حاضر بودند مبالغ بسیار زیادی را پرداخت کنند که این کار باعث شهرت بیشتر شرلوک هولمز شد.
دویل در سال ۱۹۰۳ و بعد از ۱۰ سال بالاخره شرلوک هولمز را زنده کرد. او از زبان شرلوک هولمز توضیح داد که فقط جیمز موریارتی از آبشار سقوط کرده و مرده است، اما ازآنجاکه هولمز دشمنان خطرناک دیگری مانند سرهنگ سباستین موران داشت، تصمیم گرفته بود خود را مرده نشان بدهد تا بتواند تمام همدستان موریارتی را دستگیر کند. پس از زندهشدن دوباره شرلوک هولمز، دویل در سال ۱۹۱۴ داستان «دره وحشت» را نوشت که با واکنش مثبت خوانندگان روبهرو شد. در نهایت هولمز در ۵۶ داستان کوتاه و چهار رمان ظاهر شد.
آرتور کانن دویل در سال ۱۹۳۰ از دنیا رفت.
بخشی از کتاب داستان های شرلوک هولمز؛ مردان رقصان
«در سال ۱۸۹۵، دوستم هولمز، هم از نظر ذهنی و هم از نظر جسمی، در چنان وضعیت ایدهآلی بود که نظیر آن را هرگز به یاد نمیآورم. شهرت روزافزونش سیلی از کار را به سوی او سرازیر کرده بود. برخی از مراجعینی که وارد منزل محقر ما در خیابان بیکر میشدند آنچنان سرشناس بودند که اگر حتی اشارهای به هویت آنها بکنم مرتکب بیاحتیاطی بزرگی شدهام. اما، هولمز، مانند همه هنرمندان بزرگ، به خاطر هنر خود زندگی میکرد و به ندرت دیدهام که در ازای خدمات ارزشمند خود پاداشی آنچنانی طلب کند مگر یک مورد که آن هم جایزهای بود که از دوک هولدرنسی گرفت. او آنقدر به متاع دنیوی بیاعتنا ــ یا آنقدر وارسته ــ بود که مدام از کمک به افراد صاحب قدرت و ثروتی که مشکلشان نظر او را جلب نمیکرد سر باز میزد درحالی که هفتهها صرف رسیدگی به مشکل مراجعین بیپولی میکرد که پروندهشان ویژگیهای عجیب و جالبی داشت که قدرت تخیلش را به کار میانداخت و مهارتش را به چالش میکشید.
در این سال به یادماندنی، ۱۸۹۵، چندین پرونده جالب و جورواجور توجه او را به خود جلب کرد؛ از تحقیق مشهور او در مورد مرگ ناگهانی کاردینال توسکا به درخواست مؤکد حضرت پاپ گرفته تا دستگیری ویلسن، قناریباز بدنامی که هولمز با دستگیر کردن او لکهای طاعونزده را از ناحیه ایست اند شهر لندن زدود. چیزی از ختم به خیر شدن این دو پرونده مشهور نگذشته بود که تراژدی وودمنزلی و شرایط بسیار ابهامآمیزی که مرگ ناخدا پیتر کری در آن رخ داده بود پیش آمد. گزارش کارهای آقای شرلوک هولمز بدون روایت این ماجرای عجیب وغریب هرگز کامل نخواهد شد.
در طول هفته اول ژوئیه دوستم آنقدر مکرّر از خانه بیرون میرفت و آنقدر غیبتش طول میکشید که پی بردم کار تازهای را شروع کرده است. در این فاصله مراجعه چندین نفر با سرووضع ناجور که سراغ ناخدا بَزیل را میگرفتند به من فهماند هولمز در جایی تحت پوششها و نامهای مختلف که با آنها هویت پُرابهت خود را پنهان میکرد مشغول است. او حداقل پنج خانه امن کوچک در جاهای مختلف لندن داشت که در آنها میتوانست تغییر قیافه بدهد. در مورد کاری که مشغولش بود چیزی به من نگفت و من هم عادت نداشتم که به زور محرم اسرار او شوم. اولین نشانه مثبتی که درباره روند تحقیقاتش به من بروز داد خیلی عجیب بود. او قبل از صبحانه از خانه خارج شده بود و من تنها نشسته بودم. ناگهان با قدمهای بلند وارد اتاق شد. کلاه بر سر داشت و نیزه بزرگ پیکانداری را مثل چتر زیر بغل گرفته بود.»
حجم
۲۱۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۵ صفحه
حجم
۲۱۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۵ صفحه
نظرات کاربران
داستانهای شرلوک همشون با یکی دو درجه اختلاف جذاب و خوندنی هستن مخصوصا برای افرادی که مثل من داستانهای پلیسی جنایی و معمایی رو دوست دارن☺️
ترجمه بسیار ضعیفه
نمیشه گفت این مجموعه از شاهکارهای کنان دویل است، ولی همین داستانهای متوسط هم زیباییهای خوو را دارند. ترجمه هم بسیار خوب بود و تعجب میکنم یکی از دوستان به ترجمه ایراد گرفته بود. تنها نقد من به کتاب، جلد
مثل همیشه عالی بود.