کتاب حلقه سرخ
معرفی کتاب حلقه سرخ
کتاب حلقه سرخ و پنج داستان دیگر نوشتهٔ آرتور کانن دویل و ترجمهٔ مژده دقیقی است و انتشارات شرکت کتاب هرمس آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب حلقه سرخ
کتاب حلقه سرخ و پنج داستان دیگر، مجموعهای از داستانهای کوتاه نوشتۀ آرتور کانن دویل است که اولین بار در سال ۱۹۱۱ به چاپ رسید.
در داستان حلقۀ سرخ خانم وارن به خاطر نگرانی دربارۀ یکی از مستأجرانش، به شرلوک هولمز مراجعه میکند. این مستأجر، مردی جوان است که قبل از ترک خانه، کرایۀ پانزده روز را از پیش حساب کرد. و در ساعات انتهایی شب به خانه بازگشت اما از آن زمان، کسی او را ندیده است. او از خانم وارن مشخصاً درخواست کرد که کسی مزاحمش نشود. غذا پشت در اتاقش گذاشته شود. و او فهرست چیزهای مورد نیازش، از جمله روزنامهای بهخصوص را بر روی کاغذی یادداشت کند. هولمز که از این پرونده به وجد آمده، حدس میزند که ساکن کنونی خانه شخصی نباشد که در ابتدا آن را اجاره کرد. بلکه میتواند فردی در حال فرار باشد که اطلاعات و اخبار را از روزنامهها دریافت میکند. اما آیا حقیقت پشت پردۀ ماجرا همین است؟
اسامی دیگر داستانها از این قرار است:
عمارت ویستریا
نقشههای بروس ـ پارتینگتن
پای شیطان
ناپدید شدن لِیدی فرانسیس کارفَکس
کارآگاه محتضر
خواندن کتاب حلقه سرخ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای جنایی و پلیسی پیشنهاد میکنیم.
درباره آتور کانن دویل
سر آرتور ایگناتیوس کانن دویل در سال ۱۸۵۹ در شهر ادینبورگ در اسکاتلند متولد شد. پدرش، چارلز آلتمتون دویل در انگلستان زاده شد. پدر و مادر دویل هر دو از نژاد کاتولیک ایرلندی بودند و در سال ۱۸۵۵ ازدواج کردند. در سال ۱۸۶۴، خانواده دویل به دلیل اعتیاد به الکل پراکنده شدند و کودکان بهطور موقت در ادینبورگ ساکن شدند. در سال ۱۸۶۷ خانواده توانست دوباره جمع شود زندگی را از سر بگیرد. دویل پدر خود را در سال ۱۸۹۳ از دست داد.
سر آرتور نویسنده، پدیدآور و پزشک اسکاتلندی بود. او در ابتدا به حرفه پزشکی میپرداخت اما آوازه خود را مدیون خلق شخصیت شرلوک هولمز، کارآگاه خصوصی است. او چهار رمان و بیش از پنجاه داستان کوتاه از شرلوک هولمز نوشتهاست. بهطور کلی داستانهای شرلوک هولمز نقطه عطفی در ادبیات جنایی محسوب میشود.
وی در زمان خود نویسندهای پرکار بوده و علاوه بر داستانهای شرلوک هولمز؛ اشعار، نمایشنامهها و رمانهای بسیار دیگری نوشته است. وی همچنین از اعضای فراماسونری بود. دویل با کمک عموی ثروتمند خود در سن نه سالگی به مدرسه فرستاده شد و در سال ۱۸۷۵ به دانشگاه Stonyhurst رفت. از سال ۱۸۷۵ تا ۱۸۷۶، او در مدرسه یسوایت استلا ماتینا در اتریش تحصیل کرد. او بعدها دین کاتولیک را رد کرد و به یک ندانمگرا تبدیل شد و پس از مدتی عارف شد.
دویل در ابتدای خلق اثر شرلوک هولمز با مشکل پیدا کردن ناشر برای داستانش مواجه شد. در ابتدا خوانندگان زیادی حاضر نبودند که برای خواندن چنین داستانی پول خرج کنند، به همین دلیل او برای چاپ داستان اتود در قرمز لاکی مجبور شد به مجلاتی روی آورد که داستانهای مختلف و کم فروش را در کاغذهای ارزان قیمت چاپ میکردند.
او در سال ۱۸۹۲، نامهای به معلم سابق دانشگاهش جوزف بل نوشت و در آن گفت: «من شرلوک هولمز را مدیون شما هستم… و سعی کردم با استفاده از شخصیت و قدرت مشاهده و استنتاج شما یک انسان جدید بسازم». در فوریه ۱۸۹۰، او داستان نشانه چهار را نوشت. او داستانهای کوتاه دیگری هم از شرلوک هولمز نوشته که در مجله استرند به چاپ رسیده است. نگرش ویژه دویل نسبت به شخصیت خلق کردهاش باعث بادوام شدن آن شخصیت شده بود. ۳۳ اما او در سال ۱۸۹۳ و در داستان مشکل نهایی شرلوک هولمز را توسط پروفسور جیمز موریارتی از بین برد. پس از آن ناشران زیادی درخواست دادند تا دویل دوباره شرلوک هولمز را زنده کند، ناشران حاضر بودند مبالغ بسیار زیادی را پرداخت کنند که این کار باعث شهرت بیشتر شرلوک هولمز شد.
دویل در سال ۱۹۰۳ و بعد از ده سال بالاخره شرلوک هولمز را زنده کرد. او از زبان شرلوک هولمز توضیح داد که فقط جیمز موریارتی از آبشار سقوط کرده و مردهاست، اما از آنجا که هولمز دشمنان خطرناک دیگری مانند سرهنگ سباستین موران داشت، تصمیم گرفته بود خود را مرده نشان بدهد تا بتواند تمام همدستان موریارتی را دستگیر کند. پس از زنده شدن دوباره شرلوک هولمز دویل در سال ۱۹۱۴ داستان دره وحشت را نوشت که با واکنش مثبت خوانندگان روبه رو شد. در نهایت هولمز در ۵۶ داستان کوتاه و ۴ رمان ظاهر شد. او در سال ۱۹۳۰ از دنیا رفتند.
بخشی از کتاب حلقه سرخ
«ــ خانم وارن، من که تصور نمیکنم دلیل خاصی برای نگرانی شماوجود داشته باشد؛ این را هم نمیفهمم که چرا من، که وقتم باارزش است، باید در این مسئله مداخله کنم. من حقیقتا کارهای دیگری دارم که باید به آنها برسم.
شرلوک هولمز اینها را گفت و برگشت سراغ آلبومِ بریدهجراید بزرگی که داشت بعضی از مطالب جدیدش را مرتب میچید و فهرست میکرد.
ولی خانم صاحبخانه عزم راسخ و همین طور زیرکی جنس خود را داشت. به این سادگیها کوتاه نمیآمد. گفت:
ــ شما سال گذشته مسئلهای را برای یکی از مستأجرهایم حل کردید؛
آقای فِئردیل هابز.
ــ بله، بله ... موضوع سادهای بود.
ــ ولی او مدام راجع به آن قضیه حرف میزند؛ راجع به لطف و محبت شما، قربان، و اینکه چطور مسئله پیچیده و مبهمی را روشن کردید. موقعی که خودم گرفتار تردید و سردرگمی شدم، به یاد حرفهای او افتادم. میدانم که شما، اگر بخواهید، میتوانید این کار را انجام بدهید.
دل هولمز را با چربزبانی میشد به دست آورد، و از حق نگذریم، با محبت. این دو عامل باعث شد، با آهی به نشانه تسلیم، قلمموی چسب خود را زمین بگذارد و صندلیاش را عقب بکشد.
ــ خُب، خُب، خانم وارن، بگویید ببینم قضیه چیست. از نظر شما که اشکالی ندارد سیگار بکشم؟ متشکرم، واتسن ... کبریت لطفا! این طور که پیداست، شما دلواپسید چون مستأجر جدیدتان از اتاقش بیرون نمیآید و نمیتوانید او را ببینید. خدا خیرتان بدهد، خانم وارن، آخر چرا؟ اگر من مستأجرتان بودم، اغلب چند هفته پشتِ هم مرا نمیدیدید.
ــ شکی نیست، قربان؛ ولی این فرق میکند. مرا میترسانَد، آقای هولمز. از ترس خواب به چشمم نمیآید. از صبحِ سحر تا آخر شب صدای قدمهایش را میشنوم که بسرعت در اتاق این طرف و آن طرف میرود، و با این حال هیچ وقت یک نظر هم او را نمیبینم ... دیگر طاقتم طاق شده. همسرم هم به اندازه من نگران این قضیه است، ولی او تمام روز سرِ کار است، در حالی که من به خاطر این موضوع اصلا آسایش خیال ندارم. برای چه پنهان میشود؟ چه کار کرده؟ غیر از من و او و دخترک خدمتکار کسی منزل نیست، و اعصابم دیگر بیشتر از این کشش ندارد.
هولمز به جلو خم شد و انگشتان باریک و کشیدهاش را روی شانه زن گذاشت. وقتی دلش میخواست، نیروی تسکینبخشی داشت که تقریبا افسون میکرد. حالت وحشتزده چشمهای زن کمکم محو شد، چهره هیجانزدهاش به حال عادی برگشت، و روی صندلیای که هولمز نشان داده بود، نشست.»
حجم
۱۸۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۱۱ صفحه
حجم
۱۸۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۱۱ صفحه
نظرات کاربران
داستانهای پر از هیجان شرلوک هولمز همیشه عالی و خوندنیه😊
جالب بود ،ولی نیازبه ویراستاری جدید دارد،داستانهای کوتاه شرلوک هولمز،چندتاشون مثلن آخری واقعن جالب بود.
مگر میشود کتاب شرلوک هلمز بد باشد آن هم نوشته آرتور کانن دویل و ترجمه خانم مژده دقیقی