کتاب سفر قهرمان
معرفی کتاب سفر قهرمان
کتاب سفر قهرمان نوشتهٔ جوزف کمبل و ترجمهٔ عباس مخبر است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است. این کتاب پژوهشی دربارهٔ زندگی و آثار جوزف کمبل است. سفر قهرمان مجموعهای لذتبخش و جذاب از گزیدههای مصاحبهٔ کمبل است که برای روایت زندگینامهٔ او در کنار هم قرار گرفتهاند. این کتاب تلاش میکند تا زندگی کمبل را بر اساس یک اسطوره یا سفر قهرمان ترسیم کند.
درباره کتاب سفر قهرمان
سفر طولانی جوزف کمبل در دل دریاهای اساطیر باستان به یک اندازه جستوجویی معنوی و علمی بود. کمبل در جریان خواندهها، نوشتهها، سفرهای حیرتانگیز و نیز دیدارهایش با بسیاری از تأثیرگذارترین مردان و زنان قرن، در میراث اساطیری دنیای ما شباهتهای قابلتوجهی کشف کرد و این باور عمیق دوران جوانیاش تحکیم شد که در دل طبیعت نوعی وحدت بنیادین وجود دارد.
رویکرد تاریخی و تطبیقی کمبل به اسطورهشناسی، دین و ادبیات، بهخلاف تأکید پژوهشی متداول بر تفاوتهای فرهنگی، شباهتها را در کانون توجه خود قرار میدهد. او بر این عقیده بود که مضمونهای مشترک یا کهنالگوها در قصهها و ایماژهای قدسی به فراسوی تنوعها یا تجلیات فرهنگی راه میبرند.
او مینویسد «اسطورهها نقابهای خداوندند که انسانها در همهجا سعی کردهاند از طریق آنها خود را با شگفتیهای وجود مرتبط سازند.» به عقیدهٔ او شگفتی ما به هنگام بازشناسی این ایماژهای بیزمان، در فرهنگهای ابتدایی تا معاصرترین فرهنگها، نهتنها روشنگر زندگی درونی ماست، بلکه بر زمینهٔ معنوی عمیقی نورافشانی میکند که زندگی بشر بهتمامی از آن سرچشمه میگیرد.
خواندن کتاب سفر قهرمان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که میخواهند دربارهٔ پژوهشها و زندگی جوزف کمبل بیشتر بدانند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سفر قهرمان
«دیدار با پدربزرگم را وقتی پسربچه بودم به یاد میآورم. او همانطور که از پدربزرگها انتظار میرود ریش سفید بلندی داشت. این تقریباً تمام چیزی است که به یادم مانده. سالهای بسیار زیادی از آن زمان میگذرد. پدرِ مادرم را هم فقط یک بار ملاقات کردم. مادرم دختری نیویورکی بود، اما مادرش اسکاتلندی و زنی زیبا، دوستداشتنی و شگفتانگیز بود و خیلی خوب از ما مراقبت میکرد. مادرم برادر خوشسیمایی داشت که شناگری قابل و دارای مدالهای افتخار بود. او در ۲۲ سالگی از بیماری دیابت درگذشت. من شنا کردن با او را وقتی که بچه بودم به یاد میآورم. او تنها عضو دیگر خانواده بود که در ساختن آرمانها وآرمانگرایی من تأثیر گذاشت.
در سالهای بعد کمبل از شنیدن قصههای خانوادگی غرق لذت میشد. در یکی از روزهایی که او و برادرش همراه با مادربزرگ و پرستارشان در ریورساید نیویورک قدم میزدند زنی آنها را متوقف کرد و گفت: «شما شبیه به دو پسربچهٔ خوب هستید.» جو شجاعانه پاسخ داد «در رگهای من خون سرخپوستی جریان دارد.» سپس برادرش هم به حرف آمد و گفت «در رگهای من خون سگ جریان دارد.»
من تا سالهای کالج دربارهٔ ایرلندی سلتی بودن خود زیاد فکر نکرده بودم. در این زمان بود که متوجه شدم آگاهی سلتی چیست، و چه شانس خوبی بود که من در این قلمرو شگفتانگیز خیالپردازیهای لفظی غنی ریشه داشتم. درواقع کل قصههای پریان دنیای اروپا از ایرلند سرچشمه میگیرد.
پس از فارغالتحصیل شدن به مطالب آرتوری علاقمند شدم که کاملاً سلتی است و بهتدریج به مفهومی از رابطهٔ خودم و ذهنیت آنها رسیدم.
براون: سالهای بچگی چگونه گذشت؟ دانشآموز درسخوانی بودید؟
کمبل: خیلی زود و در حدود چهار پنجسالگی مجذوب سرخپوستان آمریکا شدم و به موضوع اصلی مطالعاتم تبدیل شد. مدرسه میرفتم و با درسهایم مشکلی نداشتم، اما شور و شوقم متوجه قلمرو شگفت اسطورههای سرخپوستان آمریکا بود. در این سالها ما در محلهٔ نیوراشل نیویورک زندگی میکردیم که درست در کنار کتابخانهٔ عمومی بود. وقتی یازدهساله بودم، همهٔ کتابهای کتابخانهٔ کودکان را که به سرخپوستان مربوط میشد خوانده بودم و درواقع اجازهٔ استفاده از مخازن کتابخانه را هم داشتم. به یاد میآورم که با یک بغل کتاب از کتابخانه به خانه میآمدم و فکر میکنم زندگیام بهعنوان یک پژوهشگر از همان زمان آغاز شد. یقیناً اینطور بود.
در آنجا همهچیز بود: گزارشهای گروه قومشناسی، فرانک اچ. کوشینگ و فرانتس بوآس و بقیه. وقتی سیزده سالم بود دربارهٔ سرخپوستان آمریکا بهاندازهٔ قومشناسان خوبی که تاکنون دیدهام چیز میدانستم. آنها دربارهٔ اینکه چرا سرخپوستان آنگونه زندگی میکنند تفسیرهای جامعهشناختی دارند، اما از آنها چیز بیشتری نمیدانند. و من میدانستم.»
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
نظرات کاربران
لطفا این کتاب رو به بی نهایت اضافه کنید( هنوز خودم نخوندم ولی دوستان توصیه کردن)
به به
من این کتاب را به توصیه آقای شکوری در یکی از پادکست هاشون انتخاب کردم ولی الان که به نصفه کتاب رسیدم اصلا اون چیزی که آقای شکوری درباره سفر قهرمان توضیح دادند ندیدم و همش یک سری مصاحبه با
کتاب فوقالعاده خوبیست. زندگی آدم رو تغییر میده. فقط در مورد ترجمهش یه نکتهای باید بگم که بعضی از کلمات رو نامناسب ترجمه کردن. مثل کلمه Goddess که معادل فارسی آن میشود ایزدبانو. اما پیامبربانو ترجمه شده که ما نه در
قهرمان سازی و خلق قهرمان در آثار هنری عموما تحت تاثیر نظریات اسطوره شناس آمریکایی جوزف کمبل است. چنانچه کریستوفر ووگلگر در کتاب ساختار اسطورهای در فیلمنامه مطرح میکند که کارگردانانی همچون جرج لوکاس و جرج میلر در خلق آثار
من 200صفحه از کتاب رو خوندم هنوز خوب و گیرا نبوده فکر می کنم ترجمه روان و مشخصی نداره امیدوارم در ادامه خوب و قابل فهم باشه
این کتاب رو هنوز مطالعه نکردم ولی درخواست انتشار کتاب الهه ها از جوزف کمبل رو دارم.