کتاب نامه های ارنست همینگوی
معرفی کتاب نامه های ارنست همینگوی
کتاب نامه های ارنست همینگوی نوشتهٔ ارنست همینگوی و ترجمهٔ احسان لامع است و انتشارات گیوا آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب نامه های ارنست همینگوی
نامه های ارنست همینگوی حاصل سالها تلاش استادان دانشگاه کمبریج است. این مجموعه که اولینبار منتشر شده، نامههای نوشتهشدهٔ همینگوی از حدود ۹سالگی به خانواده و دوستانش است. تمام ابعاد زندگی و شخصیت واقعی این نویسنده در این نامهها بازتاب یافته است. شخصیتی که از همان دوران کودکی بسیار پرتلاش و زحمتکش بوده و پیش از آنکه نویسنده باشد، کشاورزی تمامعیار بوده است. از کودکی در روستاهای دورافتاده در زمینهای کشاورزی کار میکرده، به ماهیگیری و مطالعهٔ مجله از همان کودکی علاقهای شدید داشته و عاشق ورزش بوکس بوده است. شخصیتی مهربان که رابطهٔ بسیار خوبی با پدر و مادر و کل خانوادهاش داشته و شاید به همین خاطر است که اخلاقگرایی در تکتک آثارش موج میزند.
ارنست همینگوی نگرش و تفکر مردم را دربارهٔ دنیای پیرامون تغییر داد، اما همانطور که آثارش همچنان سزاوار توجه عالمانه و اقبال جهانی است، تاثیر متقابل نبوغ هنری و زندگی شخصیاش کمتر درک شده و نیازمند درک بیشتری است و نامههای همینگوی که بازتاب ذهنیات و اندیشههای شکلگرفته در مورد این نویسنده و تحول هنر نوشتنش است، به این درک کمک میکند. جلد اول نامهها که در این مجموع گردآوری شده است، تصویر نامهواری از همینگوی ترسیم میکند. نامههایی که او از روزهای اول زندگیاش در اوک پارک نوشته تا نخستین سال زندگیاش در ۱۹۲۲ در پاریس که سرمنشأ نویسندگیاش شد. مکاتباتش با خانواده و دوستان از زمان کار با روزنامه کانزاسسیتیاستار تا زخمیشدن و گذراندن دورهٔ نقاهتش در ایتالیا در مدت جنگ جهانی اول و بازگشتش به میشیگان و ماهیگیری در جایی که تابستانهای نوجوانیاش در آنجا سپری شده بود، همگی تجربیات وی را نشان میدهند، صدای تازهای که از این نامهها برمیآید صدای نویسندهای جوان است، جوانِ سختکوش و جاهطلبی که هنوز تبدیل به اسطوره و پاپا نشده بود.
نامههایی که در این جلد آمدهاند، مرز عاطفی سن همنیگوی را میسنجند که مستقیم با دنیای به سرعت در تغییر مواجه میشود. گاهی نامهها لافزن و خودخواهانه به نظر میآیند که در دوران جوانی غیرعادی نیست، اما اغلب با شوخطبعی، پرشوری، صداقت و جذابیت همراه است.
نامهها گواه دو تأثیرگذاری اساسی بر روان و هنر همینگوی در روزگار جوانی است؛ رشد در طبقهٔ متوسط و تجربهٔ او از جنگ جهانی اول. عدهای معتقد بودند همینگوی از ریشههای اوک پارکی خود بیزار بود و با خانوادهاش مشکل داشت، از خواندن نامههایی که خطاب به خانوادهاش هستند، حیرتزده خواهند شد. لحن گفتوگوها، پیچیدگی، پرمایگی متن نشان میدهد که خانواده برای همینگوی مفهوم و اهمیت فراوانی داشت و از رابطهاش با آنها در گذر زمان کاسته نشده بود.
تجربهٔ جنگ و ارتباط آن با نوشتههایش سزاوار ارزیابی مجدد نامههای وی در طول جنگ است: نامههایی که به خانوادهاش نوشته تا به حال منتشر نشده بودند. مجروحشدنش در جنگ جهانی اول که در مقام رانندهٔ آمبولانس صلیب سرخ آمریکا خدمت میکرد، از لحاظ روانی او را ترساند و باعث شد که از نظر عاطفی قهرمانی آسیبدیده خلق شود تا زندگیاش را در جهانی آشفته با قانون لطف در پناه فشار به سر آورد. با این همه نامههای همینگوی بر نگاه ریزبین وی به جنگ و تمایلش به عاشقانه ساختن کارهایش در مدت دورهٔ جنگ تأکید دارد. در مدت سپریکردن دورهٔ نقاهت در میلان بین ماههای جولای تا دسامبر ۱۹۱۸، نامههای زیادی به خانوادهاش نوشت که هیچیک بیپاسخ نماندند.
در ۱۴ جولای ۱۹۱۸ تد برامبارک دوست همینگوی به کلارنس و گریس همینگوی نامه نوشت. جزئیات مجروح شدن همینگوی را توضیح داد و از شجاعت وی در رفتن به خط مقدم به طور داوطلبانه و پخش سیگار و شکلات در بین نیروهای ارتش و همچنین شجاعتش در نجات سرباز ایتالیایی در حالی که پاهایش جراحت شدیدی برداشته بود و از آسمان آتش میبارید، سخن گفت. همینگوی در سال ۱۹۲۲ در سمتِ خبرنگاری و برای تهیهٔ گزارش به کشورهای آلمان، ایتالیا و روسیه سفر کرده است. او از این شغل خسته شده و در نامهای به تاریخ ۹ مارس ۱۹۲۲ به شروود آندرسن به خستگی اعتراف کرده و گفته به زودی این شغل را کنار خواهد نهاد.
نامههای همینگوی حجم بسیار بالایی دارد. سالها برای جمعآوری آنها تلاش شده است. گردآورندگان تفسیر و توضیح مفصلی راجع به رویدادها و مکانها و شخصیتهای داستانهای همینگوی نوشتهاند. به همین خاطر گردآوری این نامهها سالها زمان برده است. اولین مجموعه، کتابی که شامل نامههای نوشته شده در سالهای ۱۹۰۷ تا ۱۹۲۲ است، به کوشش ساندرا اسپانیر، رابرت تراگدون و آلبرت دفازیو گردآوری و در سال ۲۰۱۱ منتشر شد و دو جلد بعد هم سالهای بعد منتشر شدند.
جلد اول در کل راجعبه دوران کودکی و تجربهٔ جنگ جهانی و سفرش به پاریس است. جلد دوم نامههای سالهای ۱۹۲۳ تا ۱۹۲۵ را در بر میگیرد و جلد سوم از سالهای ۱۹۲۶ تا ۱۹۲۹. همچنین تصاویری از کودکی تا سالهای آخر عمر او در این مجموعهها برای اولین بار منتشر شده است. کتاب حاضر جلد اول را در بر میگیرد.
همینگوی اهل شعار نبود. دغدغه داشت. دغدغهٔ آزادی و خوبزیستن. هر آنچه نوشته، ابتدا لمس کرده است. آثارش صرفا تخیل نبود. وی تجربه شخصیاش را در رمانهایش نوشته است. این آزادی و شادی را در زندگی تجربه کرده بود. با طبیعت میزیست، ورزشکار بود و...؛ اما تفکر آزادی و جستوجوی شادی حاصل پیامدهای رقتبار جنگ است. به نوعی فرافکنی و فراموشی رویدادهای دردناک جنگ که تجربهاش کرده بود.
همینگوی آرمانگرا، اما پیگیر آرمانهای متفاوتی بود. اینکه شخصیتهای آثارش در طلب لذت و خوشی بودند، درست نیست. شخصیتهای آثار مطرحش همگی یا درگیر جنگ هستند یا آرمان خود. این شخصیتها گاه انقلابی هستند، گاه بیزار از جنگ، گاه سرخورده. مثلا هدف شخصیت داستان «داشتن و نداشتن» با اهداف کاراکترهای «وداع با اسلحه» یا «پیرمرد و دریا» متفاوتاند.
خیلیها بر این باورند نثر همینگوی ساده است. شاید اینطور باشد، اما در پس این واژههای ساده، پیچیدگیهای زیادی نهفته است.
خواندن کتاب نامه های ارنست همینگوی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران و طرفداران ارنست همینگوی پیشنهاد میکنیم.
درباره ارنست همینگوی
ارنست میلر همینگوی، نویسنده امریکایی برنده نوبل ادبیات است. وی از پایهگذاران یکی از تأثیرگذارترین انواع ادبی، موسوم به «وقایعنگاری ادبی»، شناخته میشود.
پدرش پزشک و مادرش معلم پیانو و آواز بود. ارنست تابستانها را به همراه خانوادهاش در شمال میشیگان به سر میبرد و در همانجا بود که متوجه علاقهٔ شدید خود به ماهیگیری شد. او پس از اتمام دوره دبیرستان برای مدتی در کانزاسسیتی به عنوان گزارشگر گاهنامه «استار» مشغول به کار شد.
در جنگ جهانی اول داوطلب خدمت در ارتش شد؛ اما ضعف بینایی او را از این کار باز داشت و در عوض به عنوان راننده آمبولانس صلیب سرخ در نزدیکی جبهه ایتالیا به خدمت گرفته شد. چندی بعد مجروح شد و ماهها در بیمارستان بستری بود. به ایالت متحده بازگشت و کار خبرنگاری را از سر گرفت و بعد در پاریس برای «تورنتو استار» مشغول به کار شد.
سبک ویژهاش در نوشتن او را نویسندهای بیهمتا و بسیار تأثیرگذار کرده بود. در ۱۹۲۵ نخستین رشتهٔ داستانهای کوتاهش در «زمانه ما» منتشر شد که به خوبی گویای سبک خاص او بود. در ۱۹۲۶ نخستین رمان او بر پایه تجربههای بهدست آمدهاش از اسپانیا با نام «خورشید همچنان طلوع میکند» به چاپ رسید.
همینگوی بیشتر عمر سرگرم ماجراجویی بود. از زخمیشدن در ایتالیا بر اثر اصابت ۲۰۰ تکه ترکش گلوله نیروهای اتریشی در خلال جنگ جهانی اول تا شرکت در خط مقدم جبهههای جنگ داخلی اسپانیا یا سفرهای توریستی به حیاتوحش افریقا تا ماهیگیری و شکار حیوانات وحشی و زندگی در کوبا.
از مهمترین رمانهای همینگوی «پیرمرد و دریا» است که جایزه نوبل را برایش به ارمغان آورد. او در این رمان شکوه قلمرو دریا را با افت و خیز زندگی طولانی یک صیاد در هم میآمیزد و از این آمیزش زندگینامهای سرشار از اندوه برای صیادی از پا افتاده فراهم میکند.
همینگوی ماجراجو سرانجام با یکی از تفنگهای محبوبش، دو لول ساچمهزنی باساندکو، خودکشی کرد. عمده رمانهای همینگوی به فارسی ترجمه و با استقبال مواجه شده است.
بخشی از کتاب نامه های ارنست همینگوی
«به کلارنس همینگوی (یازدهم سپتامبر ۱۹۱۷)
پدر عزیزم
پنجشنبه و جمعه لوزههام بدجوری التهاب داشت، با آب و الکل و پروکسید غرغره کردم و حسابی گلویم را شستم. کارم شده این که کل روز را خاک بیل بزنم و در ساخت جاده به وسلی کمک کنم و درختها را هرس کنم. شنبه حالم خوب بود، ولی سینهام درد میکرد و با سردردی وحشتناک کارمیکردم. شنبه خوب بودم و لی دوشنبه صبح مردم از دردی که در کلهام شروع شده بود. (برآشفته نشو). دوشنبه افتادم و شبش سر درد بدی داشتم. امروز سرم بهتره و آمدم به پتوسکی تا دکتر ویتز را ببینم. گفت که عفونت گلو باعث سردرد شده و ضربانم صد و بیست بود، اما تب نداشتم. گفت تپش قلبم سریعتر از حالت عادی است و تا حدی نامنظم. برای سر دردم یک چیزایی داد و برای گلوم قطره آرگیرول. گفت سه چهار روز فقط نان بخورم. بهتر میشوم. خیلی ضعیف بودم. سردردم آنقدر شدید بود که انگار داشتند پوستم را میکندند. الان بهترم همه چیز را برایت نوشتم، نیازی نیست نگران باشی.
امروز صبح رفتم سر مزرعه و آل واکر همراهیم میکرد سرما به محصولات نزده و وارن گفت که اول هفته دیگر وقت برداشت سیبزمینیها است. سرمای بدی افتاد، اما به محصولات ما نزد.
پریروز صبح زود بیرون زدم و یک ماهی رنگین کمانی به اندازه OZ، lb گرفتم. ولی قسمت این شد که در مغازه بامپ اند مکیب به نمایش گذاشته شود. بزرگترین ماهی است که آنها دارند. چهار روز دیگر فصل تمام میشود و گفتند که احتمالاً من برنده اولین جایزه (به ارزش ۵۰۰ دلار) شوم. حال خانواده چطور است؟ با این که مریضاحوالم، خیلی روز خوبی داشتم و حسابی به شکمم هم رسیدم. خانم ویل وورث دیشب شام مفصلی از طرف صلیب سرخ داد و چهل دلاری برای آنها جمع کرد. من با این که مریض بودم، ولی جوجهها را جلو کشیده و حسابی خوردم. ذرت هم خوردم. اهل خانواده ول وورث سلام گرمی به شما رساندند و همین طور برادران پامپ سلام توام با عشق بی کران.
دوستدار همه شما
ارنست»
حجم
۱۶۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۹۸ صفحه
حجم
۱۶۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۹۸ صفحه