دانلود و خرید کتاب وقتی بدن نه می گوید گابور ماته ترجمه ثریا قاضی‌محسنی
تصویر جلد کتاب وقتی بدن نه می گوید

کتاب وقتی بدن نه می گوید

معرفی کتاب وقتی بدن نه می گوید

کتاب وقتی بدن نه می گوید نوشتهٔ گابور ماته و ترجمهٔ ثریا قاضی‌محسنی است و پندار تابان آن را منتشر کرده است. این کتاب به ما توضیح می‌دهد که بدن چه هزینه‌ای برای فشار روانی پنهان می‌پردازد.

درباره کتاب وقتی بدن نه می گوید

ارتباط ذهن و بدن، جسم و روح، از دیدگاه پزشکی و البته روان‌پزشکی، محور اصلی کتاب وقتی بدن نه می گوید را تشکیل می‌دهد. هدف از نوشتن این کتاب گرفتن آینه‌ای در برابر جامعهٔ غرق در استرس بود تا پی ببریم که چطور، به هزاران شکل ناهشیار، به ایجاد بیماری‌هایی که ما را از پا در می‌آورند کمک می‌کنیم. نویسنده از تجارب بالینی خود و همچنین زندگی‌نامهٔ افراد مشهور برایمان مثال‌های موردی می‌آورد تا اثرات منفی استرس بر سیستم ایمنی بدن و نمود فیزیکی آن را برایمان آشکار کند. اگر ذهنمان ناتوان از نه گفتن باشد، جسممان دست به کار می‌شود و متاسفانه وقتی بدن نه می‌گوید، هزینهٔ زیادی برایمان دارد.

بشر همواره به‌صورت شهودی دریافته است که ذهن و بدن جدا از هم نیستند. مدرنیته گسست ناخوشایندی را با خود به همراه آورده است، شکافی میان آنچه که با تمام وجود می‌دانیم و آنچه که ذهن متفکرمان به‌عنوان حقیقت می‌پذیرد. از بین این دو دانش، دومی‌که دقیق‌تر و ملایم‌تر است اغلب به بهای شکست ما پیروز می‌شود.

بنابراین، این کتاب یافته‌هایی از علم مدرن را در اختیار خواننده می‌گذارد که تصدیق دوبارهٔ شهود خرد قدیم‌اند. 

این یک کتاب تجویزی نیست، اما برای خواننده به مثابه کاتالیزوری برای تغییر و تحول شخصی عمل می‌کند. تجویز از بیرون می‌آید؛ تحول از درون اتفاق می‌افتد. هرساله، کتاب‌های بسیاری هستند که به چاپ می‌رسند و هرکدام به نحوی چیزی را تجویز می‌کنند: فیزیکی، عاطفی، معنوی. نسخهٔ تجویزی بر این فرض مبتنی است که چیزی باید تعمیر شود؛ تغییر و تحول باعث التیامِ (رسیدن به یکپارچگی و انسجام) آنچه که از قبل وجود دارد می‌شود. ممکن است نصیحت و تجویز هم بتوانند مفید باشند، اما برای ما، بینش‌داشتن نسبت به خودمان و طرز کار ذهن و بدنمان ارزشمندتر است؛ بینشی که الهام‌گرفته از جست‌وجوی حقیقت باشد، می‌تواند به تغییر و تحول بهتر کمک کند. برای آن‌دسته از کسانی که در این کتاب به دنبال پیامی التیام‌بخش هستند، این پیام در صفحهٔ یک، با اولین مطالعهٔ موردی شروع می‌شود. همان‌طور که فیزیولوژیست بزرگ، والتر کانون، عنوان کرد، در بدن‌های ما خرد وجود دارد. وقتی بدن نه می‌ گوید به شما کمک می‌کند تا با آن خرد درونی که همگی دارای آن هستیم، یکی شوید.

بعضی از مثال‌های موردی این کتاب، برگرفته از زندگی‌نامه یا خودزندگی‌نامه‌های افراد مشهور است؛ بیش‌تر آن‌ها از تجارب بالینی خود نویسنده است و یا از بحث‌های ضبط‌شده با افرادی که موافقت کردند دربارهٔ تاریخچهٔ پزشکی و فردی‌شان، با آن‌ها مصاحبه شود.

خواندن کتاب وقتی بدن نه می گوید را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به پژوهشگران رشته‌های روان‌شناسی، زیست و مطالعات تطبیقی بین این دو رشته پیشنهاد می‌کنیم. کسانی که دوست دارند به ارتباط میان روان و جسم خود نیز پی ببرند از این کتاب لذت خواهند برد.

بخشی از کتاب وقتی بدن نه می گوید

«خیلی ساده‌انگارانه است که بگوییم زمان‌های پراسترس زندگی ناتالی، بهار و تابستان سال ۱۹۹۶ بودند. پسر شانزده ساله‌اش، بعد از سپری‌کردن شش ماه در مرکز توانبخشی مواد مخدر، در ماه مارس مرخص شد. او تا دوسال قبل، دارو و نوشیدنی مصرف می‌کرد و مرتب از مدرسه اخراج می‌شد. این پرستارِ سابق ۵۳ ساله (ناتالی) می‌گوید: «ما خوش شانس بودیم که او را به برنامهٔ درمانی شبانه روزی بردیم. از وقتی که اول بیماری همسرم و بعد بیماری من تشخیص داده شد، او خیلی کم در خانه بود». شوهر ناتالی، بیل، در ماه ژولای به‌خاطر تومور رودهٔ بدخیم، تحت عمل جراحی قرار گرفت. بعد از این عمل، پزشکان به آن‌ها گفتند که سرطان به کبدش هم انتشار پیدا کرده است.

ناتالی از بیحالی، سرگیجه و وزوز صدا در گوش‌هایش رنج می‌برد، اما علائم بیماری‌اش خیلی کوتاه بود و خیلی زود بدون درمان برطرف می‌شد. او یک سال قبل از تشخیص بیماری‌اش، احساس خستگی می‌کرد. در ماه ژوئن به‌خاطر یک دوره سرگیجه، برایش سی‌تی‌اسکن نوشتند و نتیجهٔ آزمایش هم منفی بود. دو ماه بعد، ام‌آرآی مغز ناتالی، نابهنجاری‌های خاصی را نشان داد که حاکی از بیماری ام‌اس بودند: نواحی مرکزی التهاب در قسمت میلین، یعنی سلول‌های عصبیِ جدارهٔ بافت چربی، آسیب دیده بود و زخم به جا گذاشته بود.

ام‌اس (برگرفته از واژهٔ یونانی «سخت شدن») شایع‌ترین بیماری میلین زدا است که به عملکرد سلول‌های سیستم عصبی مرکزی آسیب می‌زند. اینکه چه نشانه‌هایی بروز کند، به این بستگی دارد که التهاب و زخم در کدام ناحیه اتفاق بیفتد. نواحی اصلی مورد حمله، معمولاً نخاع، ساقهٔ مغز و عصب چشم -که حاویِ تعداد زیادی رشتهٔ عصبی است که اطلاعات بصری را به مغز می‌فرستند- هستند. اگر مکان آسیب دیده جایی در نخاع باشد، نشانه‌های خیلی زیادی بروز پیدا می‌کند؛ مثل درد یا بسیاری احساسات ناخوشایند در قسمت دست و پا یا بالاتنه، یا سفت شدن غیرارادی عضلات و یا احساس ضعف. در قسمت تحتانی مغز، فقدان میلین می‌تواند مشکلاتی در قدرت دید دوتایی یا صحبت کردن یا تعادل ایجاد کند. بیماران مبتلا به نوریت چشم (التهاب اعصاب چشم) از فقدان موقت قوهٔ بینایی رنج می‌برند. خستگی نشانهٔ شایعی در این بیماری است؛ به‌طوری‌که فرد به‌شکل غیر عادی احساس خستگی مفرط می‌کند.

سرگیجهٔ ناتالی در تمام پاییز و تا اوایل زمستان ادامه داشت و همزمان، از همسرش که داشت دورهٔ نقاهت بعد از عمل روده و دورهٔ دوازده هفته‌ای شیمی‌درمانی را می‌گذراند، مراقبت می‌کرد. کمی بعد از این دوران، بیل توانست کارش را در آژانس معاملات ملکی از نو شروع کند. سپس، در ماه می سال ۱۹۹۷، دومین عمل را برای برداشتن تومورهای کبد انجام داد.

ناتالی می‌گفت: «بیل بعد از ریساکشن که در آن ۷۵ درصد کبدش را برداشتند، دچار خون لختگی در سیاهرگ باب شد و ممکن بود در اثر آن جانش را از دست بدهد. بیل خیلی پریشان و پرخاشگر شده بود». سرانجام بیل در سال ۱۹۹۹ از دنیا رفت، اما در زمان حیات، همسرش را دچار چنان رنج عاطفی‌ای کرد که قابل تصور نیست.»


فهیمه
۱۴۰۱/۰۹/۱۶

این کتاب واقعا ارزشمنده اما ترجمه ایراداتی داره. مثلا جایی در کتاب کارسینوژن(سرطان زا) رو کارکینوژن! ترجمه کرده و ایراداتی از این قبیل که در سطح کتاب دیده میشه و باید برای چاپ های بعدی اصلاح بشه. بعضی جاهام واقعا

- بیشتر
سعید آ
۱۴۰۲/۰۲/۲۷

قبل از خواندن کتاب تصور دیگری از ان داشتم. بیشتر تصور میکردم که نویسنده به علایمی در بدن اشاره می‌کند که بر اساس آن می‌توان فهمید که جایی از سبک زندگی مشکل دارد. اما دریافتم که اساساً از دید نویسنده

- بیشتر
negar
۱۴۰۲/۰۶/۱۳

این کتاب باید به عنوان کتاب درسی تدریس بشه و ادمها بفهمن که استرس چه بلایی سرشون میاره متاسفانه تو این شرایط اقتصادی خیلی از مردم تحت استرسهای شدیدی هستند که عواقبش در اینده نه چندان دور گریبانگیر جامعه میشه

- بیشتر
Mahsa🐨
۱۴۰۱/۰۸/۱۴

خیلی ترجمه خوبی داشت ، به راحتی میشد با کتاب ارتباط برقرار کرد ، مباحث روانشناسی رو خیلی خیلی ساده ، نویسنده در قالب تجربیات اش در حین گفت و گو با دیگران مطرح کرده ، من خیلی لذت بردم

- بیشتر
مریم محسنی
۱۴۰۳/۰۷/۰۹

کتاب قابل تاملی هست، ولی متاسفانه ترجمه کتاب روان نیست و بعضی قسمت ها خیلی بد ترجمه شده، به زور تونستم تا انتهای کتاب رو بخونم، اگر موضوع کتاب جالب نبود قطعا همون اول کتاب رو کنار میذاشتم.

shimaseni
۱۴۰۱/۰۹/۱۸

ترجمه چندان روان نبود.

mahi
۱۴۰۳/۰۵/۱۳

ترجمه بسیار خوب و روانی داشت اگر با کتاب های دیگه دکتر مته آشنایی داشته باشین، از خوندن این کتاب هم بسیار لذت میبرید، راهی به سمت خودشناسی و جلوگیری از انتقال تروماهای نسلی به آیندگان

arman eghbali
۱۴۰۲/۰۶/۱۳

اوه خدایا مهمل محض با نظر مثبتی کتاب را خوندم تا جایی که نویسنده خاطرات ۵ماهگی خود را دلیلی بر رنج ۵۰ سالگی خود بیان کرد. متاسفانه فقط نقل قولهای کتاب قابل استناد هستند و تمام نوشته های خود نویسنده بدون هیچ

- بیشتر
بسیاری از افراد، نادانسته، همهٔ زندگی را طوری سپری می‌کنند که انگار زیر ذره‌بین یک آزمون گیرندهٔ قدرتمند و قضاوت‌گر هستند که بایستی همیشه او را راضی نگه دارند
azar jokar
وقتی افراد استرسشان را توصیف می‌کنند، معمولاً منظورشان آشفتگی عصبی‌ای است که زیر فشار خواست‌های خیلی زیاد -معمولاً در حیطه کاری، خانوادگی، روابط، امور مالی و یا سلامت- تجربه می‌کنند. اما حس فشار عصبی، تعریف استرس نیست؛ به‌معنای دقیق‌تر اینگونه نیست که وقتی افراد تحت استرس هستند، همواره فشار عصبی را احساس کنند. طبق تعریف ما از استرس -که در ادامه مطرح خواهیم کرد- استرس صرفاً یک احساس ذهنی نیست. بلکه مجموعه‌ای قابل ارزیابی از رویدادهای فیزیولوژیک عینی در بدن است که مغز، دستگاه هورمونی، سیستم ایمنی و بسیاری از ارگان‌های دیگر را نیز در بر می‌گیرد. هم حیوانات و هم انسان‌ها می‌توانند استرس را بدون آگاهی از حضور آن تجربه کنند.
الی
احساس شرم، عمیق‌ترین «هیجان منفی» ماست. شرمْ احساسی است که ما برای اجتناب از آن، تقریباً حاضریم هرکاری انجام دهیم. متأسفانه، ترس همیشگی ما از حس شرمساری، چشم‌انداز ما را در دیدن واقعیت تار می‌کند.
الی
ابراز از طریق هنر در حقیقت فقط شکلی از نمایش عواطفش است نه راهی برای پرداختن به عواطف.
الی
در یک تعامل سالم مادر- نوزادی، مادر این توانایی را دارد که به نوزادش رسیدگی کند، بدون اینکه نوزاد مجبور باشد برای دریافت مهر مادرش کاری انجام دهد.
الی
می‌توانم بگویم که تقریباً هیچ‌کدام از بیمارانم که مبتلا به بیماری‌های جدی بودند، در حیطه‌های مهم زندگیشان، هرگز «نه» گفتن را یاد نگرفته بودند. اگرچه شاید شخصیت و شرایط برخی از افراد، در ظاهر خیلی متفاوت با مورد مری بود، اما سرکوبی عاطفی بنیادین، عامل اصلی و شایع بین همهٔ آن‌ها بود.
الی
«وقتی که از یادگیریِ «نه» گفتن محروم می‌شویم، بدنمان درنهایت این کار را برایمان انجام می‌دهد».
علی جلیلیان
تحت چنین شرایطی بود که من محافظ مادرم شدم؛ یعنی مثلاً با پنهان کردن دردهایم، از او محافظت می‌کردم. چیزی که در ابتدا به‌صورت مقابلهٔ دفاعی خودکار در نوزاد شروع شد، خیلی زود به یک الگوی شخصیتی ثابت تبدیل شد که حالا در سن ۵۱ سالگی، هنوز هم طبق آن حتی جزئی‌ترین مشکلات جسمی‌ام را از مادرم پنهان می‌کنم.
الی
آن‌ها در کودکیشان در معرض استرس حاد و مزمن قرار داشتند و توانایی درگیر شدن در رفتار ضروری «جنگ یا گریز» در آن‌ها ضعیف بود. مشکل اصلیْ استرس بیرونی -مثل رویدادهای زندگی مطرح شده در این مطالعات- نبود، بلکه درماندگی شرطی‌شدهٔ محیطی بود که هیچ‌یک از پاسخ‌های طبیعی جنگ یا گریز در آن ممکن نبود. در نتیجه، استرس درونی سرکوب گشته و به‌همین دلیل نیز، نامحسوس می‌شود. درنهایت، برآورده نکردن نیازهای خود یا التزام به برآوردن نیازهای دیگران، دیگر به‌صورت استرس‌آور تجربه نمی‌شود و این امر طبیعی به نظر می‌رسد و بدین ترتیب، فرد خلع سلاح می‌شود.
الی
افراد مبتلا به سرطان و بیماری‌های مشابه، در نه گفتن و ابراز خشم مشکل دارند. آن‌ها یا خشمشان را سرکوب می‌کنند و یا در بهترین حالت، با طعنه آن را به زبان می‌آورند و به طور مستقیم این کار را نمی‌کنند. همهٔ این‌ها، ریشه در نیاز اولیه به ایجاد رابطه با والد و کار کردن روی این رابطه دارد.
Fatima
سیتوکین‌ها (مولکول‌های پیام‌رسانی که سلول‌های‌ایمنی آن‌ها را تولید می‌کنند) می‌توانند با گیرنده‌های روی سلول‌های مغز پیوند داشته باشند و باعث تغییر در حالت بدن، خلق و رفتار فرد شوند. اینکه عواطف باعث تغییر در فعالیت ایمنی می‌شوند، تنها روی دیگر همان سکه است. برای نشان دادن وظایف محافظتی موازی و مکمل سیستم عاطفی و دستگاه ایمنی، می‌توانیم نقش سلول‌های ایمنی را با نقش عواطفی مثل خشم مقایسه کنیم.
Fatima
خصایص دیگری که در بررسی‌های روان‌شناختی افراد مبتلا به بیماری‌های روماتیسمی شناخته شده‌اند، کمال‌گرایی، ترس از تکانه‌های خشم خود فرد، انکار حس خصومت و احساس قوی بی‌کفایتی هستند. همان‌طور که دیدیم، خصایص مشابهی هستند که با «شخصیت سرطانی» و یا شخصیت‌هایی که در خطر ابتلا به ام‌اس، ALS یا سایر امراض مزمن هستند ارتباط پیدا می‌کنند. هیچ‌یک از این خصایصْ معرف ویژگی‌های درونی و یا عمیقاً تثبیت شده در فرد نیستند.
Fatima
«من در گذشته، همیشه شادی دیگران را به شادی خودم ترجیح می‌دادم. عزت نفسم پایین بود و تصور می‌کردم که در اجتماع، اگر دیگران را شاد کنم، آن‌ها من را خواهند پذیرفت. من سعی می‌کردم آن‌ها را راضی نگه دارم و کارهایی را که فکر می‌کردم از من می‌خواهند انجام می‌دادم.»
Fatima
«سرطان به شما می‌فهماند که مدام به چه‌چیزی فکر می‌کنید و اینکه چه‌چیزی واقعاً برایتان مهم است و چه‌چیزی باید برایتان مهم باشد: جایی که هستهٔ شما وجود دارد. من حدس می‌زنم چون من برای مدتی طولانی در زندگی عوام و در سیاست بوده‌ام، فکر می‌کردم هستهٔ من در سیاست است... اما این‌طور نیست. از دل این اتفاق چیز خوبی برای من به دست آمد. کلی چیزهای خوب از آن به‌دست آوردم. من فکر می‌کنم خودم را کمی بهتر می‌شناسم. چیزهایی که برایم مهم هستند را بهتر می‌فهمم. شاید هنوز کامل به این نقطه نرسیده باشم. احمقانه است که فکر کنم تنها در چند هفته به این نقطه می‌رسم، اما فکر می‌کنم دارم در این مسیر حرکت می‌کنم.»
Fatima
رویکرد کل‌نگرانه که فرد را در مرکز توجه قرار می‌دهد، به جای آزمایش خون یا گزارش پاتولوژی، تاریخچهٔ زندگی فرد را در نظر می‌گیرد. این رویکرد افراد را تشویق می‌کند تا با دقت، تمام استرس‌هایی را که تجربه می‌کنند بررسی کنند، هم استرس‌های محیطی و هم استرس‌هایی که از درونشان نشأت می‌گیرد.
Fatima
مبهم بودن مرزهای روانشناختی در کودکی، به منشأ بنیادین استرس‌های فیزیولوژیک در بزرگسالی تبدیل می‌شود. شما اثرات منفی بر سیستم هورمونی و ایمنی بدن را خواهید داشت، چراکه افرادی با مرزهای فردیِ نامتمایز، با استرس زندگی می‌کنند. تجاوز به حریم شخصی این افراد، بخش لاینفک تجربهٔ روزمرهٔ آنان است. با این‌حال، واقعیت این است که آن‌ها یاد گرفته‌اند که آگاهی بی‌واسطه را از خودشان دور کنند.
Fatima
هیچ بدنی بدون ذهن نیست و هیچ ذهنی بدون بدن نیست. برای رساندن مفهوم واقعی امور، واژهٔ ذهن- بدن پیشنهاد شده است.
Fatima
«نگریستن به بیماری و مرگ به‌عنوان یک شکست فردی شکل بسیار تأسف‌آوری از سرزنش کردن قربانی است. درحالی‌که بیمار زیر فشار بیماری قرار دارد، نباید بار مسئولیت در قبال چنین پیامدی را نیز، بر دوش او بگذاریم».
Fatima
سیستم ایمنی ما چیزی جدا از نتیجهٔ تجربیات روزمره‌مان نیست. مثلاً، سیستم ایمنی که در افراد جوان و سالمِ کاملاً طبیعی کار می‌کند، در دانشجویان پزشکی به‌خاطرِ فشار آزمون‌های نهایی ضعیف می‌شود. موضوع مهم‌تر در ارتباط با سلامت و رفاه آیندهٔ این دانشجویان، این بود که دانشجویانِ خیلی تنها از نهایتِ آثار منفیِ موجود در سیستم ایمنی‌شان رنج می‌بردند. تنهایی، با تحلیل فعالیت ایمنی در گروهی از بیماران روانی سرپایی نیز رابطهٔ مشابهی داشته است.
Fatima
«وقتی که از یادگیریِ «نه» گفتن محروم می‌شویم، بدنمان درنهایت این کار را برایمان انجام می‌دهد». همچنین من تعدادی از بحث‌های موجود در ادبیات پژوهشی پزشکی را مطرح کردم که به اثرات منفی استرس بر سیستم ایمنی می‌پردازند.
Fatima

حجم

۴۰۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۸۸ صفحه

حجم

۴۰۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۸۸ صفحه

قیمت:
۶۱,۰۰۰
۳۰,۵۰۰
۵۰%
تومان