کتاب پیش از آنکه قهوه سرد شود (جلد اول)
معرفی کتاب پیش از آنکه قهوه سرد شود (جلد اول)
کتاب پیش از آنکه قهوه سرد شود (جلد اول) نوشتهٔ توشیکازو کاواگوچی و ترجمهٔ گیتی اشرفیان است و انتشارات کتابستان معرفت آن را منتشر کرده است. این کتاب دربارهٔ سفر به گذشته و دیدار با آدمهایی است که حرفهای ناگفته با آنها نمیگذارد شخصیتهای داستان به زندگی عادیشان ادامه دهند. این کتاب جلد اول از این مجموعه است.
درباره کتاب پیش از آنکه قهوه سرد شود (جلد اول)
این کتاب داستانی با رگههای فانتزی است. کتاب دربارهٔ کافهای است که در آن میزی وجود دارد که در موقعیتی آدمها را برای مدت زمان بسیار کوتاهی به زمان گذشته برمیگرداند تا کسی را ببینند که شاید مرده باشد و آنها هیچگاه فرصت پیدا نکرده باشند آخرین حرفهای خود را به او بگویند. در این سفر نمیتوان هیچ تغییری در آنچه رخ داده به وجود آورد و فقط تا سردشدن یک فنجان قهوه فرصت هست و اگر این قانون به هم بخورد عواقبش ناگوار خواهد بود؛ اما این فقط آغاز ماجراست و این سفر در زمان قرار است ابعادی دیگر هم پیدا کند.
خواندن کتاب پیش از آنکه قهوه سرد شود (جلد اول) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران رمانهایی با تم فانتزی و رئالیسم جادویی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پیش از آنکه قهوه سرد شود (جلد اول)
آنها به کافهٔ مقرر رسیدند و روی پنجرهٔ آن اعلانی دیدند که میگفت کافه بهخاطر شرایط غیرمترقبه تعطیل است. فومیکو و گورو ناکام مانده بودند. از آنجایی که در آن کافه، هر میزی در یک اتاقک خصوصی بود، برای گفتوگوی جدی هم مناسب بود.
آنها که چارهای نداشتند جز اینکه جای دیگری را پیدا کنند، متوجه تابلویی در یک خیابان فرعی آرام شدند. از آنجایی که کافه زیرزمینی بود، هیچ راهی برای دانستن اینکه داخل کافه چگونه است، نداشتند. اما اسم آن برای فومیکو جذاب بود. زیرا از ترانهٔ شعری گرفته شده بود که فومیکو وقتی بچه بود، آن را میخواند. از این رو، توافق کردند که به آن کافه بروند.
فومیکو بهمحض اینکه با دقت داخل کافه را وارسی کرد، از تصمیمش پشیمان شد. کافه از آنچه تصور میکرد، کوچکتر بود. یک پیشخوان با سه صندلی مخصوص در کنار آن و سه دست میز و صندلی دونفره داشت و فقط تعداد نه مشتری ظرفیت داشت تا تکمیل شود.
هر صدایی استراقسمع میشد. مگر اینکه آنها برای گفتوگوی جدیای که در آن زمان روی ذهن فومیکو سنگینی میکرد، بنای نجوا میگذاشتند. دیگر ویژگی ناخوشایند کافه این بود که بهخاطر تعداد کم آباژورها، همهچیز در سایهای از رنگ قهوهای تیرهٔ متمایل به قرمز دیده میشد که ابداً به ذائقهٔ فومیکو خوش نمیآمد.
جایی برای بدهبستانهای مرموز!
این اولین برداشت فومیکو از آن کافه بود. با عصبانیت راهش را بهسوی تنها میز خالی آنجا باز کرد و کنار آن نشست. سه مشتری دیگر و یک پیشخدمت زن نیز در کافه حضور داشتند. کنار دورترین میز، زنی با پیراهن سفید آستینکوتاه نشسته بود و در سکوت کتاب میخواند. کنار نزدیکترین میز به درِ ورودی، مردی بهظاهر کسل نشسته بود. یک مجلهٔ جهانگردی روی میز ولو شده و صفحاتش باز بود. مرد داشت از روی آن، چیزهایی را در دفتر یادداشت کوچکش یادداشت میکرد. زنی که کنار پیشخوان نشسته بود، تاپ قرمز روشن و ساقشلواری سبز به تن داشت. کیمونوی بیآستینی از پشتی صندلیاش آویزان بود و هنوز روی موهایش بیگودی داشت. او لحظهای نگاهش را به فومیکو انداخت و در همان حال نیشش تا بناگوش باز شد. چندین بار هم در حین صحبتهای فومیکو و گورو، به پیشخدمت چیزهایی دربارهٔ آن دو گفت و خندهٔ گوشخراشی سر داد!
با شنیدن توضیحات فومیکو، زنی که بیگودی به سر داشت، گفت: «درکت میکنم...»
راستش، او اصلاً درکی از موضوع نداشت و با آن جواب دلخوشکُنکش، فقط میخواست از موضوع سر دربیاورد. نامش ییکو هیرای۵ بود. یکی از پای ثابتهای کافه که بهتازگی سی سالش شده بود و برای خوردن میانوعدهای دمدستی یا دیدن کافهدار یا نوشیدن در بار کافه، آنجا پلاس میشد. او همیشه پیش از رفتن به سر کار، برای نوشیدن یک فنجان قهوه به آنجا میآمد. آن روز بازهم به موهایش بیگودی بسته بود. یک تاپ چسبان بدننمای زرد و یک دامن کوتاه قرمز کمرنگ و یک ساقشلواری بنفش براق هم پوشیده بود. هیرای پا روی پا انداخته، روی صندلی کنار بار نشسته بود و داشت به حرفهای فومیکو گوش میداد.
حجم
۱۹۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۱۹۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
نظرات کاربران
بعد از مدتها کتابی خواندم که با اتمامش تا مدتها درگیر حس خوبش بودم . هرآنچه گفتن از داستان باشد، به نظرم داستان را لو میدهد و شیرینی خواندنش را زایل میکند. پس پیش از آن که قهوه تان سرد
۷.۵/۱۰ فکر کنم دو روزه تمومش کردم و بعضی جاها واقعا با شخصیت ها و دردهاشون گریه کردم. این کتاب در جایی از زیرزمین قلب من جا داره که بوی قهوه میاد و همه چیز اروم و ساکت برقراره... نمیتونم بیشتر از
زیاد کتاب جالبی نبود توژانر خودش
من همین کتابو چاپیش رو دارم خیلی عااالیه پیشنهاد میکنم حتما مطالعه اس کنید...
لطفا جلد سومش رو هم بذارید