کتاب وقتی کبوترها ناپدید شدند
معرفی کتاب وقتی کبوترها ناپدید شدند
کتاب وقتی کبوترها ناپدید شدند نوشتهٔ سفی اکسانن و ترجمهٔ محسن ابوالحسنی است. نشر بیدگل این کتاب را منتشر کرده است. این کتاب، نخستین نمایشنامهٔ فنلاندی است که به زبان فارسی ترجمه شده است.
درباره کتاب وقتی کبوترها ناپدید شدند
نمایشنامهٔ وقتی کبوترها ناپدید شدند نخستین نمایشنامهٔ فنلاندی است که به زبان فارسی ترجمه شده است. قصهٔ این نمایشنامه در منطقهٔ بالتیک (کشور استونی) میگذرد و به بخشی از جنگ جهانی دوم و پیامدهای آن که ما از آن بیخبریم، میپردازد. سفی اکسانن در این نمایشنامه، بهنوعی به افشای برخی حقایق تاریخی دست میزند.
مکان نمایشنامه استونی کمونیست و زمان آن 1941 میلادی است. حین جنگ، دو پسرعموی استونیایی در حال فرار از ارتش سرخ هستند: «رولاند» یک مبارز وفادار آزادی است و «ادگار» یک مزدور فرصت طلب. زمانی که نازیها کنترل کشور را به دست میگیرند، رولاند مخفی میشود. ادگار همسرش را رها و خود را به حامی وفادار رژیم هیتلر تبدیل میکند.
سپس زمان نمایشنامه جلو ميپرد (فلش فوروارد) و به سال 1963 میلادی میرویم. در این زمان، استونی دوباره تحتکنترل کمونیستها است. ادگار هویت دیگری بهعنوان یک آپاراتچی شوروی به خود گرفته است. او حالا از پنهان کردن گذشتهاش و حفظ ارتباطات با قدرت، ناامید است. اما سرنوشت او همچنان با رولاند گره خورده است. آیا حقایق افشا میشوند؟
این نمایشنامه در سال ۱۳۹۸ به کارگردانی هستی حسینی و با تهیهکنندگیِ تئاتر مستقل تهران در تماشاخانهٔ تئاتر مستقل تهران اجرا شده است.
خواندن کتاب وقتی کبوترها ناپدید شدند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی و بهویژه آثاری با درونمایههای جنگی پیشنهاد میکنیم.
درباره سفی اکسانن
سُفی اُکسانِن نویسنده و نمایشنامهنویس فنلاندی است. او در سال ۱۹۷۷ به دنیا آمده و تاکنون پنج رمان منتشر کرده که در میان آنها رمان «تطهیر» شناختهشدهتر است. اکسانن به دلیل فعالیتهای ادبیاش موفق به دریافت جوایز بینالمللی زیادی شده است. او در دانشگاه ییواسکیلا و دانشگاه هلسینکی ادبیات خوانده و پس از آن در آکادمی تئاتر فنلاند در رشتهٔ تئاتر تحصیل کرده است. وقتی کبوتران ناپدید شدند، در زمان انتشار، پرفروشترین کتاب سال فنلاند شد. اُکسانن همچنین مقالات متعددی در نشریات بینالمللی منتشر کرده است که در بیشتر آنها به موضوعاتی همچون آزادی بیان، حقوق زنان، مهاجرت و… پرداخته است.
بخشهایی از کتاب وقتی کبوترها ناپدید شدند
«اواخر دههٔ ۱۹۳۰، تالین، جمهوری استونی. اواخر غروب/شب. آهنگ جشن عروسی، آکاردئون مینوازد. پرچم استونی در اهتزاز است. رُلاند و رُسالیه، در میان مهمانها، ازدواج یودیت و ادگار را جشن میگیرند. یودیت و ادگار به اتاقخواب خود رفتهاند و در شب عروسیشان روی تخت دراز کشیدهاند. لباس عروسی یودیت به چوبلباسی از درِ کمد آویزان است. بیرون، رُلاند با چرخشی رُسالیه را به رقص میکشاند.
رُلاند: بعد از اینا نوبت ماست.
رُسالیه: بله که نوبت ماست! به ادگار میگیم عکس عروسیمونو تو استودیوی جدیدش بگیره.
رُلاند: ـ پسرخالهادگار خوب شانس آورد. هدیهٔ عروسیت این باشه، اونم از طرف خونوادهٔ عروس! (با چرخشِ رقص، رُسالیه را از جمعیت دور میکند.) حالا عکسو بیخیال، دیگه طاقتم طاقشده که تو رخت عروس ببینمت. (دستانش را روی پهلوی رُسالیه میبرد.)
رُسالیه: (دستهای رُلاند را پس میزند.) رُلاند، فعلاً دندون رو جیگر بذار! (خندان میدود و از رُلاند دور میشود.)
رُلاند: (دنبالش میدود.) نمیتونم که! آخه دیوونه میکنی آدمو!
در اتاقخواب، یودیت زده است زیر گریه. ادگار از تخت بیرون میپرد و باعجله لباسهایش را میپوشد.
یودیت: مگه چه اشتباهی کردم؟
از تخت بیرون میپرد: دنبال ادگار میرود، دست ادگار را به زور روی سینهاش میگذارد. ادگار دستش را پس میکشد. تلاش میکند کتش را بپوشد، خود را از یودیت دور میکند.
ـ جواب منو بده. چه کار اشتباهی کردم؟
ادگار بهسمت در میرود.
ـ نه، نرو! هرکاری بگی میکنم، هرچی بخوای! نمیتونی بذاری بری، شب عروسیمونه! (لباسشبش را جر میدهد.) تو که همش میگفتی دلت غنج میره واسه امشب، پس این کارِت چیه!
ادگار بیرون میرود و در را پشت سرش میبندد. یودیت لنگهکفشی به در پرت میکند.
ـ من عیب و ایرادم چیه؟
ادگار عرض حیاط را تا تلمبهٔ آب طیمیکند و جنونآسا شروع به تلمبهزدن و شستوشو میکند. رُلاند دوان وارد میشود، دنبال رُسالیه میگردد. با دیدن ادگار میایستد.
رُلاند: قضیه چیه؟
ادگار: من... (مبهوت، دست از شستن میکشد.) یودیت...
رُلاند: ادگار، بعضی زنها، دفعهٔ اول خوفمیکنن. بهش یههوا فرصت بده. درستمیشه.»
حجم
۱۵۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۷۴ صفحه
حجم
۱۵۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۷۴ صفحه