بهترین ترجمه کتاب ملت عشق از انتشارات ققنوس | دانلود و قیمت
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب ملت عشق

کتاب ملت عشق

معرفی کتاب ملت عشق

کتاب ملت عشق مشهورترین اثر نویسندهٔ مشهور الیف شافاک است و با ترجمهٔ ارسلان فصیحی در گروه انتشاراتی ققنوس منتشر شده است.

درباره کتاب ملت عشق

این کتاب با داستان زندگی اللا روبینشتاین شروع می‌شود. اللا سال‌ها بود عادت‌ها، نیازها و سلیقه‌هایش تغییر نکرده بود. روزها روی خطی مستقیم پیش می‌رفت؛ یکنواخت و منظم و عادی. بخصوص در بیست سال اخیر زندگی‌اش را جزء به جزء با توجه به زندگی زناشویی‌اش تنظیم کرده بود. همهٔ آرزوهایش، همهٔ دوستان جدیدش، حتی کوچک‌ترین تصمیم‌هایش هم به این وابسته بود. تنها قطب‌نمایی که سمت و سوی زندگی‌اش را تعیین می‌کرد خانه و خانواده‌اش بود. شوهرش دیوید دندان‌پزشک مشهوری بود؛ مردی فوق‌العاده موفق در کارش، با درآمد بالا. اما پیوندشان چندان عمیق نبود. کمی بعد از اینکه اللا متوجه خیانت همسرش شد و حال خوبی نداشت شوهرش موضعش را تغییر داد و از او خواست کار کند. اللا به امید تغییر زندگی به‌دنبال کار گشت و در جایگاه دستیار ویراستار یک انتشارات مشهور شروع به‌کار کرد. زمانی که دخترش به او می‌گوید می‌خواهد با مردی که دوستش دارد ازدواج کند بحثی در خانه آن‌ها شکل می‌گیرد که اللا در آن متهم می‌شود هیچ‌چیز از عشق نمی‌فهمد. در همین زمان انتشارات از او می‌خواهد کتابی درباره مولوی شاعر قرن هفتم را ویرایش کند و همین موضوع زندگی اللا را تغییر می‌دهد و او در ۴۰ سالگی‌اش درخواست طلاق می‌دهد.

خواندن کتاب ملت عشق را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی و زندگی مولانا و شمس پیشنهاد می‌کنیم. همچنین اگر کتاب صوتی کیمیا خاتون را شنیده‌اید و دوست داشتید، احتمالا از خواندن ملت عشق نیز لذت خواهید برد.

درباره الیف شافاک

الیف شافاک از والدینی ترک و بریتانیایی در فرانسه به دنیا آمد و بعد از جدایی والدینش همراه با مادرش به ترکیه بازگشت. او تحصیلات خود را در دانشگاه فنی در آنکارا در رشته مطالعات زنان و دکتری علوم سیاسی به پایان رساند. او اولین کتاب داستانش را در سال ۱۹۹۴ و در سال ۱۹۹۷ هم رمان دومش را منتشر کرد. پس از اتمام دوره دکترا به استانبول آمد و آینه‌های شهر را نوشت.

الیف شافاک در سال ۱۹۹۸ برنده جایزه «رومی» که به بهترین اثر ادبیات عرفانی ترکیه تعلق می‌گیرد برای رمان «پنهان» شد. او ۱۰ رمان به انگلیسی و فرانسوی و ترکی منتشر کرده‌است که برخی از آنها به زبان فارسی ترجمه شده‌اند، مانند: آینه‌های شهر، شپش پالاس، ملت عشق، شرافت، مرید معمار و حرامزاده استانبول. او به‌خاطر رمان دومش به نام حرام‌زاده استانبول که به نسل‌کشی ارمنیان اشاره کرده بود، از سوی دادگاه‌های ترکیه به اهانت متهم شد. در ۲۱ سپتامبر ۲۰۰۶ بخاطر کمبود مدرک پرونده او از نو بسته شد.

سفرهای متعدد و علم گسترده‌ الیف شافاک تأثیر زیادی در نوشتن آثار او داشته که به بیش از سی زبان دنیا ترجمه ‌شده‌اند. او پرمخاطب‌ترین نویسنده‌ی زن ترکیه است. او با حسی از چند فرهنگ و چند زبان می‌نویسد و با سنت‌های شرق و غرب هم آشنا است. او تاثیرات تناقض‌های فرهنگی را بر زندگی زنان به تصویر می‌کشد.

الیف شافاک مفاهیم تاریخی، فلسفه و عرفانی را در میان داستان‌های امروزی قرار می‌دهد و بهره‌گیری از عرفان شرقی داستان‌های خارق‌العاده‌ای می‌آفریند. او علاقه‌ی خاصی به «مولانا»، دارد که اندیشه‌های عرفانی این شاعر را با اندیشه‌های غربی و مدرن پیوند می‌زند و در میان داستان‌‎هایش روایت می‌کند. او بازگوکننده‌ی مشکلات زنان است و عمیقا باور دارد که زنان از جمله آسیب‌پذیرترین گروه‌های جامعه هستند. همچنین از نویسندگان موردعلاقه‌اش می‌توان به «امیلی برونته»، «آلبر کامو»، «مارسل پروست»، «ویلیام شکسپیر» و «میگل د سروانتس» اشاره کرد که همه‌ی آن‌ها از نویسندگان فاخر ادبیات جهان هستند.

بخشی از کتاب ملت عشق

البته خیلی هم ناراضی نبود. مادر بودن، همسر بودن، رسیدگی به «سایه»، سر و سامان دادن به امور خانه، آشپزخانه، باغچه، خرید، شستن رخت‌ها، اتوکشی... یعنی در زندگی به اندازه کافی سرگرمی داشت. مگر همین‌ها بس نبود که حالا بیاید برای قاپیدن نان از دهان شیر خودش را به دردسر بیندازد؟ با آن‌که همکلاسی‌هایش در دانشگاه اسمیت که پر از فمینیست بود از انتخاب اِللا خیلی خوششان نیامده بود، او اهمیتی نمی‌داد؛ سال‌های سال از این‌که مادر، همسر و خانمِ خانه‌داری پایبندِ خانه و خانواده باشد کوچک‌ترین ناراحتی‌ای حس نکرده بود. البته خوب بودنِ وضع مالیشان باعث شده بود احساس نیاز به کار پیدا نکند. اِللا از این بابت سپاسگزار زندگی بود. هر چه باشد علاقه‌اش به ادبیات را از توی خانه‌اش هم می‌توانست پیگیری کند. تازه، عشقش به مطالعه هم کم نشده بود، هنوز هم کرمِ کتاب بود ــ یا این‌که دلش می‌خواست فکر کند این‌طور است.

اما روزی رسید بچه‌ها عاقل و بالغ شدند و خیلی واضح نشان دادند که دیگر دوست ندارند مادرشان در هر کاری دستشان را بگیرد. اِللا هم که دید اوقات فراغت زیادی دارد، بالاخره تصمیم گرفت کاری برای خودش دست و پا کند. با آن‌که شوهرش او را تشویق کرد و مدام در این باره صحبت می‌کردند و منتظر فرصت بودند، ولی قرار نبود اِللا به این راحتی‌ها کار پیدا کند. کارفرماهایی که برای کار به آن‌ها مراجعه کرده بود یا دنبال آدمی جوان‌تر می‌گشتند یا آدمی باتجربه‌تر. اِللا که مدام به درِ بسته می‌خورد غرورش جریحه‌دار شد و عطای کار را به لقایش بخشید.

با این حال در ماه مه سال ۲۰۰۸ تمام موانعی که این همه سال در برابر کار پیدا کردنش ردیف شده بود، به شکلی غیرمنتظره از میان رفت. چند هفته پیش از آن‌که به چهل سالگی پا بگذارد، پیشنهاد جالب توجهی از یکی از ناشران بوستون دریافت کرد. در اصل کسی هم که کار را برایش پیدا کرده بود، شوهرش بود. یکی از مشتری‌هایش واسطه شده بود. شاید هم یکی از مترس‌هایش...

اِللا فورآ شروع کرد به توضیح دادن: «نه بابا، همچو کاری هم نیست. توی یک مؤسسه انتشاراتی دستیارِ دستیارِ ویراستار ادبی هستم، سر و تهش همینه. یعنی نوکر ما چاکری داشت!»

اما به نظر نمی‌رسید دیوید اجازه بدهد زنش کار جدید را تحقیر کند. پرید وسط: «عزیزم، برای چی این حرف را می‌زنی؟ خوب این را هم بگو که چه مؤسسه انتشاراتی معتبری است.»

دیوید با آرنجش به اِللا زد، اما دید صدا از زنش در نمی‌آید، برای همین در حالی که با ذوق و شوق سر تکان می‌داد حرف‌های خودش را تأیید کرد: «انتشاراتی خیلی مشهور و معتبری است عمه اِستر. از بهترین ناشران کشور! خوب است بقیه دستیارها را ببینی! همه‌شان جوانند! همه‌شان فارغ‌التحصیل دانشگاه‌های اسم و رسم‌دار! بینشان حتی یک نفر هم نیست که مثل اِللا این همه سال خانه‌داری کرده باشد و بعد دوباره مشغول کار شده باشد. ببین چه زنی است، مگر نه؟»

اِللا تکان مختصری به خودش داد و شانه‌هایش را صاف کرد. تبسمی ساختگی بر لبانش نشست. کنجکاو شده بود بداند چرا شوهرش این همه دست و پا می‌زند. آیا می‌خواست همه سال‌هایی را تلافی بکند که نگذاشته بود او کار کند؟ یا این‌که چون به او خیانت کرده بود احساس پشیمانی می‌کرد و می‌خواست به این ترتیب رابطه‌شان را دوباره گرم کند؟ کدام یکی بود؟ راستش توضیح دیگری به ذهنش نمی‌رسید. این‌طور با اشتیاق و ذوق و شوق حرف زدنِ دیوید توضیح دیگری نداشت.

دیوید تعریف‌هایش را ادامه داد: «آدم چشم و دل سیر به این می‌گویند. همه‌مان به وجود اِللای عزیزم افتخار می‌کنیم.»

معرفی نویسنده
عکس الیف شافاک
الیف شافاک
ترکیه‌ای | تولد ۱۹۷۱

الیف شافاک ترک-بریتانیایی زاده‌ی ۲۵ اکتبر ۱۹۷۱ در شهر استراسبورگ فرانسه؛ رمان‌نویس، مقاله‌نویس، سخنران، فعال سیاسی و فعال در حوزه‌ی حقوق زنان و اقلیت‌ها است. شافاک همچنین دارای مدرک دکترای علوم سیاسی است.

Amin D
۱۴۰۰/۱۲/۲۴

یک - جماعتی که دیگر "نارتسیس و گلدموند" ها را نخوانند و "هرمان هسه" ها برایشان ناشناخته باشند، محکومند به خواندن و درگیر شدن با چنین داستانهایی دو - خیانت و کلاهبرداری مترجم برایم تاسف بار است. شبهه هایی در متن

- بیشتر
آسمانه
۱۴۰۱/۰۵/۱۵

این کتاب برعکس تعاریفی که ازش میشه اصلا ارزش خواندن نداشت. یک داستان خیالی از رابطه‌ی شمس و مولانا که همونقدر که فاقد سندیت تاریخی هست، از عرفان، تصوف و فرقه ها و تفکرات اسلامی هم فقط برداشت های نویسنده

- بیشتر
⚖️وکیل بعد از این⚖️
۱۴۰۱/۰۷/۱۳

🌵🌵🌵به عاشقان سینه‌چاک شافاک برنخوره🌵🌵🌵 اما: تعجبم از این هست که چرا یک نویسنده که آثار خوبی هم نداره بعضا نزد کتاب خوان های ما در شمار نویسندگان بزرگ تاریخ قرار میگیره ؛ آدم واقعا شاخ درمیاره /: کتابی که سرشار از انحرافات

- بیشتر
زهرا
۱۴۰۱/۰۶/۰۸

من از تعریف های زیادی که درمورد این رمان شنیده بودم علاقه مند به خوندنش شدم اما بعد،هرچقدر سعی میکنم خودم رو قانع کنم که کتاب خوبی هست نتونستم.درمورد داستان شمس و مولانا چون اطلاعی از واقعیت ندارم نمیتونم تشخیص

- بیشتر
مانتره
۱۴۰۱/۰۶/۲۶

این کتاب یک داستان زرد داره و ماجرای شمس و مولانا در این کتاب واقعیت نداره، نمیدونم چرا انقدر معروف شده لطفا نخونید چهل قاعده از شمس و میتونید توی گوگل سرچ کنید.

shamotiyath
۱۴۰۱/۰۴/۰۴

یه رمان آبکی

abdollah
۱۴۰۱/۰۶/۰۴

عکسی از الیف شافاک نویسنده‌ی ترکی الاصل و صاحب کتاب‌های مشهور که مشهور ترین‌شان کتاب «ملت عشق» است، را دیدم که در حمایت هم‌جنس‌گرایان بیرق رنگین کمانی برداشته بود و آن‌ها را تأیید می‌کرد. درباره‌ی کتاب ملت عشق می‌خواستم چند سخنی

- بیشتر
سکوت
۱۴۰۱/۰۶/۱۵

_ فقط کسانی این کتاب را درک میکنند ک با خواندنش تمام حس های کارکتر های کتاب رو تو وجود خودش پیدا کنه و گرنه ی زندگی مزخرف خیانت بار و ی درویش کهن ذهن رو متصور میشن. خواهشاً تا وقتی

- بیشتر
هانیه
۱۴۰۱/۰۱/۱۳

خواندن این کتاب برای من خالی از لطف نبود.دوتا داستان با هم پیش میرند.داستان الا و داستان شمس و این جذابیت داستان و دو چندان میکرد.با توجه به نظرات به نظرم بیشتر یه کتاب سلیقه ایه که بعضیا دوستش داشتند

- بیشتر
z.soltani
۱۴۰۱/۰۳/۲۷

سلام داستان شمس و مولانا بسیار عرفانی و عالی بود ولی حیف که با خیانت الا نام عشق را لکه دار کرده بود حیف این کتاب که در آن خیانت یک زن خانواده دار رانوشته

شنید، خنده بر لبانش خشکید. شمس ادامه داد: «اما چیزی که می‌خواستم بگویم این است که اگر کسی دنبالِ مال و منال و مقام برود، غرق جواهر شود و جامه اطلس و حریر بر تن کند، یعنی کارهایی مثل کارهای شما بکند حضرت قاضی، غیرممکن است بتواند خدا را بیابد!»
کاربر ۱۱۴۰۰۳۳
نمی‌دانم چرا آدمیزاد تمایل دارد وقتی چیزی را درک نمی‌کند بدی‌اش را بگوید.
مسلم عباسپور
انگار در درونم رازی است که نه از دیگران، بلکه از خودم پنهان می‌شود.
پارسا اجاقلو
مذهب ما یکی است. آن هم خداست.»
مسلم عباسپور
«درست است که خدا را با گشتن نمی‌توان پیدا کرد اما خدا را فقط کسانی پیدا می‌کنند که به دنبالش می‌گردند.»
مسلم عباسپور
مولانا خودش را «خاموش» می‌نامید؛ یعنی ساکت. هیچ به این موضوع اندیشیده‌ای که شاعری، آن هم شاعری که آوازه‌اش عالمگیر شده، انسانی که کار و بارش، هستی‌اش، چیستی‌اش، حتی هوایی که تنفس می‌کند چیزی نیست جز کلمه‌ها و امضایش را پای بیش از پنجاه هزار بیت پرمعنا گذاشته چطور می‌شود که خودش را «خاموش» بنامد؟
مسلم عباسپور
«اگر کسی بگوید 'هرچه لازم باشد بدانم، می‌دانم`، به او نه به چشم استاد، بلکه به چشم جاهل و نادان باید نگاه کرد. فقط نادان‌ها گمان می‌کنند همه چیز را می‌دانند.»
shadow :)
فاحشه باشی یا باکره؛ افتاده باشی یا عاصی، فرقی نمی‌کند؛ آرزوی یافتن خدا در قلب همه ما، در اعماق وجودمان پنهان است. از لحظه‌ای که به دنیا می‌آییم، گوهر عشق را درونمان حمل می‌کنیم. آن‌جا می‌ماند به انتظارِ کشف شدن
مسلم عباسپور
اگر انسان بدبینانه نگاه کند به همه‌جا، طبیعی است که همه‌جا بدی ببیند
پارسا اجاقلو
حتی پس از گذشت هشتصد سال، امروز هم روح شمس تبریزی و روح مولانا جلال‌الدین رومی، زنده و سیال، میانمان در حال سماعند...
مسلم عباسپور
«یا عشق را یادم بده یا ناراحت نشدن از نبود عشق را.»
shadow :)
یعنی می‌گویی تصادفی است شاعری که تخلصش «خاموش» بوده ارزشمندترین اثرش را با «بشنو» شروع می‌کند؟ راستی، خاموشی را می‌شود شنید؟
shadow :)
شمس ابرو در هم کشید: «آزمودنِ صحّتِ ایمانِ دیگران وظیفه ما انسان‌ها نیست. بنده نمی‌تواند ایمان بنده‌ای دیگر را بسنجد. مگر نمی‌دانی؟»
مسلم عباسپور
اسلامی عدد چهل نشان‌دهنده زمانی است که برای گذر از مرتبه‌ای به مرتبه دیگر صرف می‌شود و نماد بیداری معنوی است. معرفت چهار مرحله اساسی دارد. در هر مرحله‌ای ده درجه موجود است که در مجموع می‌شود چهل. حضرت عیسی چهل شبانه‌روز در صحرا چلّه نشست. حضرت محمد در چهل سالگی مبعوث شد. بودا زیر درخت زیرفون چهل روز غرق تفکر شد. و البته که چهل قاعده طلایی شمس را هم نباید فراموش کرد. انسان در چهل سالگی مسئولیتی جدید بر عهده می‌گیرد. به نظرم وارد سن باشکوهی شده‌ای. اصلا هم لازم نیست نگران پیر شدن بشوی. چهل رقمی چنان قدرتمند است که چین و چروک‌ها و موهای سفید در مقابلش هیچند.
zahra
برای تولد لحظه‌ای باید لحظه پیش از آن بمیرد. همان‌طور که برای زایش «منِ» جدید، منِ کهنه باید پژمرده و خشک شود...
مسلم عباسپور
خدا دوست دارد بنده‌های عزیزش را در بیابان سرگردان کند تا وقتی به آب می‌رسند، قدرش را بدانند.
فاطیما
«لابد وقتی مُردم همین حرف‌ها را پشت سر جنازه‌ام می‌زنند»
pppp
قاعده بیست و پنجم: فقط در آینده دنبال بهشت و جهنم نگرد. هر گاه بتوانیم یکی را بدون چشمداشت و حساب و کتاب و معامله دوست داشته باشیم، در اصل در بهشتیم. هر گاه با یکی منازعه کنیم و به نفرت و حسد و کین آلوده شویم، با سر به جهنم افتاده‌ایم.
zahra
قاعده بیست و هفتم: این دنیا به کوه می‌ماند، هر فریادی که بزنی، پژواک همان را می‌شنوی. اگر سخنی خیر از دهانت برآید، سخنی خیر پژواک می‌یابد. اگر سخنی شرّ بر زبان برانی، همان شرّ به سراغت می‌آید. پس هر که درباره‌ات سخنی زشت بر زبان راند، تو چهل شبانه‌روز درباره آن انسان سخن نیکو بگو. در پایان چهلمین روز می‌بینی که همه چیز عوض شده. اگر دلت دگرگون شود، دنیا دگرگون می‌شود.
فاطیما
چون عشق جوهره و هدف اصلی زندگی است. چنان‌که مولانا به ما یادآوری کرده، روزی می‌رسد که عشق به چابکی گریبان همه را می‌گیرد، حتی گریبان آن‌هایی را که از او فراری‌اند، و حتی گریبان کسانی را که از کلمه «رمانتیک» مثل نوعی گناه استفاده می‌کنند.
shadow :)

حجم

۴۲۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۵۱۱ صفحه

حجم

۴۲۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۵۱۱ صفحه

قیمت:
۹۵,۰۰۰
۵۷,۰۰۰
۴۰%
تومان