بریدههایی از کتاب ملت عشق
۳٫۴
(۴۶۲)
شنید، خنده بر لبانش خشکید.
شمس ادامه داد: «اما چیزی که میخواستم بگویم این است که اگر کسی دنبالِ مال و منال و مقام برود، غرق جواهر شود و جامه اطلس و حریر بر تن کند، یعنی کارهایی مثل کارهای شما بکند حضرت قاضی، غیرممکن است بتواند خدا را بیابد!»
کاربر ۱۱۴۰۰۳۳
نمیدانم چرا آدمیزاد تمایل دارد وقتی چیزی را درک نمیکند بدیاش را بگوید.
مسلم عباسپور
انگار در درونم رازی است که نه از دیگران، بلکه از خودم پنهان میشود.
پارسا اجاقلو
مذهب ما یکی است. آن هم خداست.»
مسلم عباسپور
«درست است که خدا را با گشتن نمیتوان پیدا کرد اما خدا را فقط کسانی پیدا میکنند که به دنبالش میگردند.»
مسلم عباسپور
مولانا خودش را «خاموش» مینامید؛ یعنی ساکت. هیچ به این موضوع اندیشیدهای که شاعری، آن هم شاعری که آوازهاش عالمگیر شده، انسانی که کار و بارش، هستیاش، چیستیاش، حتی هوایی که تنفس میکند چیزی نیست جز کلمهها و امضایش را پای بیش از پنجاه هزار بیت پرمعنا گذاشته چطور میشود که خودش را «خاموش» بنامد؟
مسلم عباسپور
«اگر کسی بگوید 'هرچه لازم باشد بدانم، میدانم`، به او نه به چشم استاد، بلکه به چشم جاهل و نادان باید نگاه کرد. فقط نادانها گمان میکنند همه چیز را میدانند.»
shadow :)
فاحشه باشی یا باکره؛ افتاده باشی یا عاصی، فرقی نمیکند؛ آرزوی یافتن خدا در قلب همه ما، در اعماق وجودمان پنهان است. از لحظهای که به دنیا میآییم، گوهر عشق را درونمان حمل میکنیم. آنجا میماند به انتظارِ کشف شدن
مسلم عباسپور
اگر انسان بدبینانه نگاه کند به همهجا، طبیعی است که همهجا بدی ببیند
پارسا اجاقلو
حتی پس از گذشت هشتصد سال، امروز هم روح شمس تبریزی و روح مولانا جلالالدین رومی، زنده و سیال، میانمان در حال سماعند...
مسلم عباسپور
«یا عشق را یادم بده یا ناراحت نشدن از نبود عشق را.»
shadow :)
یعنی میگویی تصادفی است شاعری که تخلصش «خاموش» بوده ارزشمندترین اثرش را با «بشنو» شروع میکند؟ راستی، خاموشی را میشود شنید؟
shadow :)
اسلامی عدد چهل نشاندهنده زمانی است که برای گذر از مرتبهای به مرتبه دیگر صرف میشود و نماد بیداری معنوی است. معرفت چهار مرحله اساسی دارد. در هر مرحلهای ده درجه موجود است که در مجموع میشود چهل. حضرت عیسی چهل شبانهروز در صحرا چلّه نشست. حضرت محمد در چهل سالگی مبعوث شد. بودا زیر درخت زیرفون چهل روز غرق تفکر شد. و البته که چهل قاعده طلایی شمس را هم نباید فراموش کرد.
انسان در چهل سالگی مسئولیتی جدید بر عهده میگیرد. به نظرم وارد سن باشکوهی شدهای. اصلا هم لازم نیست نگران پیر شدن بشوی. چهل رقمی چنان قدرتمند است که چین و چروکها و موهای سفید در مقابلش هیچند.
zahra
شمس ابرو در هم کشید: «آزمودنِ صحّتِ ایمانِ دیگران وظیفه ما انسانها نیست. بنده نمیتواند ایمان بندهای دیگر را بسنجد. مگر نمیدانی؟»
مسلم عباسپور
برای تولد لحظهای باید لحظه پیش از آن بمیرد. همانطور که برای زایش «منِ» جدید، منِ کهنه باید پژمرده و خشک شود...
مسلم عباسپور
خدا دوست دارد بندههای عزیزش را در بیابان سرگردان کند تا وقتی به آب میرسند، قدرش را بدانند.
فاطیما
قاعده بیست و پنجم: فقط در آینده دنبال بهشت و جهنم نگرد. هر گاه بتوانیم یکی را بدون چشمداشت و حساب و کتاب و معامله دوست داشته باشیم، در اصل در بهشتیم. هر گاه با یکی منازعه کنیم و به نفرت و حسد و کین آلوده شویم، با سر به جهنم افتادهایم.
zahra
«لابد وقتی مُردم همین حرفها را پشت سر جنازهام میزنند»
pppp
قاعده بیست و هفتم: این دنیا به کوه میماند، هر فریادی که بزنی، پژواک همان را میشنوی. اگر سخنی خیر از دهانت برآید، سخنی خیر پژواک مییابد. اگر سخنی شرّ بر زبان برانی، همان شرّ به سراغت میآید.
پس هر که دربارهات سخنی زشت بر زبان راند، تو چهل شبانهروز درباره آن انسان سخن نیکو بگو. در پایان چهلمین روز میبینی که همه چیز عوض شده. اگر دلت دگرگون شود، دنیا دگرگون میشود.
فاطیما
چون عشق جوهره و هدف اصلی زندگی است. چنانکه مولانا به ما یادآوری کرده، روزی میرسد که عشق به چابکی گریبان همه را میگیرد، حتی گریبان آنهایی را که از او فراریاند، و حتی گریبان کسانی را که از کلمه «رمانتیک» مثل نوعی گناه استفاده میکنند.
shadow :)
قاعده یازدهم: قابله میداند که زایمان بیدرد نمیشود. برای آنکه «تو» یی نو و تازه از تو ظهور کند باید برای تحمل سختیها و دردها آماده باشی.
فاطیما
قاعده سی و دوم: همه پردههای میانتان را یکییکی بردار تا بتوانی با عشقی خالص به خدا بپیوندی. قواعدی داشته باش، اما از قواعدت برای راندن دیگران یا داوری در بارهشان استفاده نکن. بهویژه از بتها بپرهیز، ای دوست. و مراقب باش از راستیهایت بت نسازی! ایمانت بزرگ باشد اما با ایمانت در پی بزرگی مباش!
راشد فلاحی
«صوفی میگوید به جای آنکه درباره دیگران داوری کنم و حکم بدهم، درون خودم را مینگرم. نادان میگوید همه نقصهای دیگران را پیدا میکنم. اما فراموش نکنید کسانی که در دیگران دنبال خطا میگردند اکثر اوقات خودشان خطاکارند. میگویند وارد جزئیات شویم، آنگاه کل را فراموش میکنند. درختها نمیگذارند جنگل را ببینند...»
راشد فلاحی
شمس تبریزی گفت: «شریعت مانند چراغ است، روشنایی میبخشد. اما نباید فراموش کرد که چراغ هنگام راه رفتن در تاریکی به کار آن میآید که جلو پایت را ببینی. بعد از شریعت نوبت طریقت است، بعد از طریقت نوبت معرفت، بعد از معرفت هم نوبت حقیقت! اگر جهت اساسی فراموش شود و
zahra
«یا عشق را یادم بده یا ناراحت نشدن از نبود عشق را.»
shadow :)
«این موسیقی بدعت است، کفر است.» دست بردارید آقایان! هنری که با عشق اجرا میشود چطور ممکن است کفر باشد. لابد میخواهند بگویند خدا موسیقی را، نه فقط موسیقیای که با دهان و ساز اجرا میشود بلکه نوای عزیزی که تمام کائنات را در بر گرفته، به ما عطا کرده، بعد هم گوش دادن به آن را منع کرده؛ همینطور است؟ مگر نمیبینید کلّ طبیعت، هر لحظه و همهجا، به ذکر او مشغول است؟
shadow :)
«دلت تاب آن دارد تا پایان راه برود؟»
shadow :)
من می خورم و هر که چو من اهل بود
می خوردن من به نزد او سهل بود
shadow :)
قاعده شانزدهم: خدا بینقص و کامل است، او را دوست داشتن آسان است. دشوار آن است که انسان فانی را با خطا و صوابش دوست داشته باشی. فراموش نکن که انسان هر چیزی را فقط تا آن حد که دوستش دارد، میتواند بشناسد. پس تا دیگری را حقیقتآ در آغوش نکشی، تا آفریده را به خاطر آفریدگار دوست نداشته باشی، نه به قدر کافی ممکن است بدانی، نه به قدر کافی ممکن است دوست داشته باشی
shadow :)
صوفی آن است که حتی وقتی خواستهاش محقق نشده، شکر گوید.
shadow :)
حجم
۴۲۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۵۱۱ صفحه
حجم
۴۲۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۵۱۱ صفحه
قیمت:
۹۵,۰۰۰
تومان