دانلود و خرید کتاب خاطرات یک آدم کش کیم یونگ ها ترجمه خاطره‌ کردکریمی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب خاطرات یک آدم کش اثر کیم یونگ ها

کتاب خاطرات یک آدم کش

نویسنده:کیم یونگ ها
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۶از ۹۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خاطرات یک آدم کش

کتاب خاطرات یک آدم کش نوشته کیم یونگ ها است و با ترجمه خاطره‌ کردکریمی در نشر چشمه منتشر شده است. این کتاب یکی از آثار مجموعه برج بابل نشر چشمه است که به ادبیات ملت‌های مختلف مي‌پردازد.

درباره کتاب خاطرات یک آدم کش

در محلهٔ راوی داستان سه زن تازه کشته شده‌اند زن‌ها همگی بیست و خُرده‌ای‌ساله بودند و دیروقتِ شب در راه خانه کُشته شده بودند. ردِ طناب روی مچ دست‌وپاهای‌شان افتاده بوده است. پلیس حدس می‌زند هر سه زن را یک نفر کشته است. یک قاتل زنجیره‌ای خطرناک. راوی در گذشته قاتل بوده است اما این روزها کم‌کم آلزایمر سراغش آمده و او به خاطر نمی‌آورد این زن‌ها را خودش کشته است یا یک نفر دیگر. به خانه می‌رود و دفترخاطراتش را چک می‌کند و متوجه می‌شود که خودش آن‌ها را نکشته چون او تمام خاطرات قتل‌هایش را می‌نویسد، پس تصمیم می‌گیرد فکری برای این متجاوز که در قلمروش آدم می‌کشد بکند، اما خطر ندارد اتفاقات بدتری در انتظارش است. 

خواندن کتاب خاطرات یک آدم کش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به رمان ‌های جذاب پیشنهاد می‌کنیم.

این کتاب را بشنویم یا بخوانیم؟

برخی از افراد شنیدن کتاب‌ها را لذت‌بخش‌تر از خواندن‌شان می‌دانند. اگر شما هم جزو این دسته هستید، پیشنهاد می‌کنیم کتاب صوتی خاطرات یک آدمکش را بشنوید. رایدو گوشه دو نسخه‌ی صوتی از این اثر را با صدای هوتن شکیبا و نیما منصوریان منتشر کرده است. هردوی این نسخه‌های صوتی را می‌توانید در طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کیم یونگ ها

کیم یونگ ـ ها از سرآمدان موج داستان سیاه‌نویسیِ کرهٔ جنوبی، که راهش را تازگی‌ها به مدد ترجمه به ادبیات جهان باز کرده، متولد ۱۹۶۸ هواچونِ گانگوون است و در دانشگاه یانسهٔ سئول مدیریت کسب‌وکار خوانده. او پیش از آن‌که نویسندهٔ تمام‌وقت شود به استخدام نیروی پلیس درآمد و چندین و چند سال در حوزهٔ استحفاظیِ سوون دستیار کارآگاه بود. مدتی هم در دانشکدهٔ تئاتر دانشگاه ملیِ هنر کره تدریس کرد و برنامهٔ رادیوییِ منظمی داشت با موضوع کتاب. اقبال منتقدان و خوانندگان به رمان حق دارم خودم را بر باد دهمِ او در ۱۹۹۵ سرآغاز حرفهٔ جدیِ داستان‌نویسی‌اش شد. یونگ ـ ها در کنار نوشتن به کارِ ترجمهٔ رمان‌های انگلیسی هم مشغول است که تازه‌ترینِ آن‌ها ترجمهٔ رمان گتسبی بزرگ، اثر اسکات فیتزجرالد است.

بخشی از کتاب خاطرات یک آدمکش

گفت «ایست بازرسی گذاشته‌یم، چون یکی رو کُشته‌ند. این‌که شب‌وروز داریم می‌گردیم و هیچی هم دست‌مون رو نمی‌گیره داره از پا درمون می‌آره. مردم پیش خودشون چی فکر می‌کنند؟ که آدم‌کُش‌ها توی روز روشن راست‌راست واسهٔ خودشون می‌چرخند و می‌گن “توروخدا بیاید دستگیرم کنید؟”»

بعد گفت حد فاصل محلهٔ ما و محلهٔ مجاور سه زن کُشته شده‌اند. پلیس‌ها به این نتیجه رسیده بودند که کارْ کارِ یک قاتل زنجیره‌ای است. زن‌ها همگی بیست و خُرده‌ای‌ساله بودند و دیروقتِ شب توی راه خانه کُشته شده بودند. ردِ طناب روی مچ دست‌وپاهای‌شان افتاده بوده. قربانی سوم را درست بعد از تشخیص آلزایمرِ من پیدا کرده بودند، روی همین حساب از خودم پرسیدم «یعنی قاتل منم؟»

به خانه که رسیدیم، تقویم دیواری‌ام را ورق زدم و تاریخ‌هایی را بررسی کردم که به‌شان شک داشتم. شواهد قرص‌ومحکمی داشتم. خیالم راحت شد کارِ من نبوده، اما خوشم هم نیامد که کسی داشت در قلمروِ من آدم می‌دزدید و می‌کُشت. به اون ـ هی هشدار دادم که شاید قاتل بین‌مان کمین کرده باشد. گفتم باید حواسش به چه چیزهایی باشد و هرگز تا دیروقت تنها بیرون نماند. کافی بود پایش را بگذارد توی ماشین یک مردی و کلکش کنده شود. پیاده‌رَوی با هدفون هم خطرناک بود.

گفت «توروخدا این‌قدر نگران نباش.»

دم‌در اضافه کرد «این‌طورها هم نیست که هر روز هر روز آدم بکُشند.»

این روزها همه‌چیز را می‌نویسم. یک وقت‌هایی هست که جایی ناآشنا به خودم می‌آیم و همان‌طور هاج‌وواج می‌مانم تا این‌که به لطف نام‌ونشانیِ آویزان از گردنم به خانه برمی‌گردم. هفتهٔ پیش یکی برگرداندم به کلانتری محل.

مأمور پلیس با لبخند به استقبالم آمد. گفت «آقا، باز هم که شمایید.»

«شما من رو می‌شناسید؟»

«البته. احتمالاً شما رو حتی بهتر از خودتون بشناسم.»

«واقعاً؟»

«دخترتون تو راهه. جلوتر به‌ش خبر دادیم.»

تصرف عدوانی
لنا آندرشون
در جستجوی زمان از دست رفته (جلد اول)
مارسل پروست
کلکسیونر
جان فاولز
مادام بوواری
گوستاو فلوبر
سرگذشت ندیمه
مارگارت اتوود
معادله نیمه تابستان
کیگو هیگاشینو
معجزه های خواربارفروشی نامیا
کیگو هیگاشینو
روزها در کتاب فروشی موریساکی
ساتوشی یاگی ساوا
مرگ قسطی
لویی فردینان سلین
نجواگر
الکس نورث
در چشم شیطان
جونیچیرو تانیزاکی
هیچ وقت دروغ نگو
فریدا مک‌فادن
بخش D
فریدا مک فادن
بخش دی
فریدا مک فادن
خدمتکار
فریدا مک‌فادن
سنگ، کاغذ، قیچی
آلیس فینی
همیشه یک نفر دروغ می گوید
آلیس فینی
پیش از آن که قهوه سرد شود
توشیکازو کاواگوچی
مغازه جادویی
جیمز رابرت داتی
نازنین
فیودور داستایفسکی
کتابخانه نیمه شب
مت هیگ
مغازه خودکشی
ژان تولی
آبنبات هل دار
مهرداد صدقی
رویای نیمه‌شب
مظفر سالاری
آب‌نبات پسته‌ای
مهرداد صدقی
دختری که رهایش کردی
جوجو مویز
پنج قدم فاصله
ریچل لیپینکات
مغازه خودکشی
ژان تولی
ملت عشق (اجرای جدید)
الیف شافاک
بیمار خاموش
الکس مایکلیدیس
سرگذشت آب و آتش؛ مهرگان
بهار برادران
یک عاشقانه آرام
نادر ابراهیمی
کیمیاگر
پائولو کوئیلو
مردی به نام اوه
فردریک بکمن
جزء از کل
استیو تولتز
سمفونی مردگان
عباس معروفی
آبنبات هل‌دار
مهرداد صدقی
هری پاتر و سنگ جادو
جی.کی. رولینگ
سایه باد
کارلوس روئیت ثافون
چایت را من شیرین می‌کنم
زهرا بلنددوست

نظرات کاربران

امیررضا
۱۴۰۰/۱۲/۲۲

یه رمان کوتاه، پرکشش، عمیق و لذت بخش با خوندنش، فراموشی، تنهایی، ترس، مرگ، قتل و جنون رو تجربه میکنین یادداشت های یک قاتل که یه شخصیتی دارای صفاتی مثل هوش قوی، کتابخون حرفه ای، مجنون و ... و با خوندن یادداشت هاش

- بیشتر
ماهی سیاه کوچولو
۱۴۰۲/۰۱/۲۴

به بی نهایت اضافه کنید

محسن
۱۴۰۲/۰۷/۲۴

راویِ داستان قاتلِ سن و سال‌‌داری است که با دخترش زندگی می‌کند و تصمیم می‌گیرد خاطراتش را بنویسد. برای این کار به کلاس شعر می‌رود و به شعر علاقه‌مند می‌شود. کمی بعد می‌فهمد که به بیماری آلزایمر دچار شده. راوی

- بیشتر
مایلزِ آلاسکا
۱۴۰۱/۰۸/۲۷

خلاقیت نویسنده رو دوست داشتم:))))))

zmoghani
۱۴۰۲/۰۱/۱۳

داستان جالبی بود،درک احساس فراموشی ، زوال عقل،و دودلی به خوبی در داستان تشریح شده بود.فلش بک ها کاملا مفهوم بود و تعجب کردم چرا بعضی دوستان با پرش های زمانی داستان مشکل داشتن!پایان جالبی داشت. به هر حال اگه این

- بیشتر
Nazgol
۱۴۰۲/۰۴/۱۱

این کتاب واقعا جذاب و جالبه و بنظر من نویسنده خلاقی داشته.شاید یجاهاییش گیج بشین ولی ارزش خوندن رو داره.پیشنهادش میکنم…

Fatemeh7
۱۴۰۱/۰۱/۲۳

من تو این سبک، تا حالا داستانی نخونده بودم. از این‌ بابت که این نوشته‌ها از‌ زبان یک قاتل نوشته شده بود خیلی جالب بود. با اینکه اصل داستان میتونه ترسناک باشه، اما یه جنبه‌ی طنزی هم داشت. چند صفحه

- بیشتر
شهرزاد مجدی
۱۴۰۲/۰۱/۰۹

داستان درباره‌ی قاتلی‌ست که در سن پیری دچار زوال عقل میشه. طنز خوبی داره نویسنده و مترجم تلاش شایسته‌ای داشته برای از دست نرفتن شوخی‌ها در ترجمه.در کل کار بامزه‌ایه. توی فرصت کوتاه می‌تونین بخونینش.

کاربر ۱۴۲۰۶۰۹
۱۴۰۱/۱۱/۱۰

خاطرات یک آدمکش که به زول عقلی مبتلا شده،من نتونستم با داستان ارتباط بگیرم،سبک داستان مورد علاقه من نبود،ماجراها به صورت تکه تکه تعریف میشه و باید برداشت خودتونو داشته باشین،شاید شما بخونید وخوشتون بیاد.

M.TORABI
۱۴۰۱/۰۲/۲۵

تاریخ شروع: ۲۴ اردیبهشت تاریخ پایان: ۲۵ اردیبهشت امتیاز: ۴ از ۵ کتاب در مورد یک آدمی هست که زمان جوانیش و حتی کودکی مرتکب قتل میشده و در سن ۷۰ سالگی دچار الزایمر میشه و فقط اتفاقای گذشته رو یادشه زمانی ک

- بیشتر
بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۱۲۱)
شاید مرگ هم نوشیدنیِ سنگینی است که کمک می‌کند شب کسالت‌آوری را، که همان زندگی‌مان باشد، از یاد ببریم.
محمدپوریا
ه گذشته که نگاه می‌کنم، متوجه می‌شوم سخت‌ترین بخش زندگی سروکله زدن با آدم‌هاست.
ali fattahi
«اون چیزی که ترس به دل آدم می‌اندازه شیطان نیست، زمانه. هیچ‌کس نمی‌تونه زمان رو شکست بده.»
نسترن
«اگه کاری هست که دلت می‌خواد انجام بدی، دست‌دست نکن. فقط انجامش بده. کی از فردای خودش خبر داره؟»
haniyh mir
شاید مرگ هم نوشیدنیِ سنگینی است که کمک می‌کند شب کسالت‌آوری را، که همان زندگی‌مان باشد، از یاد ببریم.
کاربر ۱۸۰۲۷۳۹
به گذشته که نگاه می‌کنم، متوجه می‌شوم سخت‌ترین بخش زندگی سروکله زدن با آدم‌هاست.
Mary gholami
پس در فنا نه شکلی هست، نه حسی، نه فکری، نه طریقی، نه شعوری. نه چشمی، نه گوشی، نه دماغی، نه زبانی، نه تَنی، نه ذهنی. نه رنگی، نه صدایی، نه بویی، نه طعمی، نه لمسی. نه ادراک ذهن، نه ادراک حس. نه جهلی، نه دانشی، نه حاصلِ جهلی. نه هلاکی، نه مرگی، نه پایانی بر این‌ها. نه دردی هست و نه دلیل دردی، یا تسکین درد، نه صراط مستقیمی که درد سرمنزل اوست. نه حکمتی که حاصل آری! که حاصلْ خودْ همه فناست.
نسترن
«خاطرات آینده» یعنی به یاد آوردن کاری که باید در آینده انجام دهید. این‌ها خاطراتی بودند که مبتلایان به زوال عقل اول از همه از دست می‌دادند
شراره
نمی‌شود به کسی که همهٔ خاطراتش را از دست داده گفت انسان. زمان حال فقط نقطهٔ اتصال گذشته به آینده است و به‌تنهایی بی‌معنی است. فرق آدمی با آلزایمر پیشرفته و یک حیوان چیست؟ هیچ. هر دو غذا می‌خورند، قضای حاجت می‌کنند، می‌خندند و گریه می‌کنند، سرانجام هم می‌میرند.
نسترن
«همه آخرسر خودشون می‌مونند با خودشون.»
Telegrm&Insta:Farhadmarch

حجم

۱۹۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۱۹۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۳۴,۰۰۰
تومان