دانلود و خرید کتاب نبض عاشقی الناز محمدی
تصویر جلد کتاب نبض عاشقی

کتاب نبض عاشقی

نویسنده:الناز محمدی
امتیاز:
۳.۳از ۴۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب نبض عاشقی

کتاب نبض عاشقی نوشتهٔ الناز محمدی در انتشارات شقایق چاپ شده است. گاهی یک تصمیم اشتباه، یک قضاوت و زودباوری چنان کلاف زندگی را در هم می‌پیچد و گره‌های کوری بر آن می‌نشاند که باز کردن آن‌ها زمان‌بر و گاه غیرممکن می‌شود.

درباره کتاب نبض عاشقی

داستان از آن‌جایی شروع می‌شود که باراد به طور اتفاقی در پی یک مزاحمت خیابانی ناجی مهرسا می‌شود؛ بی‌خبر از آن‌که پیوند تازه‌ای بین خانواده‌هایشان شکل گرفته ‌است. تا این‌که در مراسم ترحیم پدربزرگ مهرسا آن دو با هم روبه‌رو شده و مبهوت از این دیدار، از نسبت‌های بین‌شان با خبر می‌شوند و با بیشتر شدن رفت‌وآمد دو خانواده، نبض تپنده‌ی عشق در وجودشان جریان پیدا می‌کند‌. اما همه چیز به همین سادگی نیست و به قول یکی از شخصیت‌های کتاب، چرخ روزگار همیشه به میل ما نمی‌چرخد!

نویسنده در این کتاب از انسان‌هایی نوشته است که قدم در راه عاشقی گذاشته‌اند غافل از آن‌که حسادت و کینه‌‌ی دیگران باعث نابودی و از هم گسیختگی زندگی آن‌ها می‌شود. از ناپختگی و عجولانه تصمیم گرفتن‌هایی که دیوار اعتماد را فرو می‌ریزد.

از انسانیت و از خودگذشتگی‌هایی که جان دوباره به دیگران هدیه می‌دهد. از آدم‌های عاشقی که گاه عشقِ زیاد چشمِ عقل و منطق آن‌ها را کور می‌کند و با طناب پوسیده‌ی دیگران در چاهِ جهالت سقوط می‌کنند. از تعصب‌های بی‌جایی که آدم‌ها را از هم دور می‌کند و مخفی‌کاری به بار می‌آورد.

کتاب نبض عاشقی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به داستان‌های عاشقانه پیشنهاد می‌‌شود.

بخشی از کتاب نبض عاشقی

آقای یاسمی همسرش را به آرامش دعوت کرد و با نگاهی شماتت‌بار به پارسا، گفت که توضیح می‌دهد. پارسا عصبی‌تر از حالت نگاه پدر به سمت دیگر رفت. در پیچ راهرو با مهسا و باربد برخورد کرد و با سلام سرد و کوتاهی از کنارشان گذشت. باربد یک لنگه ابرویش را بالا داد و گفت:

- این چشه؟ ما هر وقت دیدیمش ابروهاش جفت همه!

مهسا گفت:

- حتما دوباره یکی رفته رو اعصابش. روز به روزم عصبی‌تر می‌شه.

- زن بگیره درست می‌شه.

- تو این وضع فقط زن دادن پارسا رو کم داریم.

مهسا با دیدن پدر ومادر و چهرهٔ گرفته‌شان؛ دلواپس شد. به قدم‌هایش سرعت بخشید. با سلام کوتاهی به مادر نزدیک شد و نگران پرسید:

- چرا گریه می‌کنی مامان. چی شده؟

گریه به مادرش اجازه نمی‌داد راحت حرف بزند. مهسا به پدر نگاه کرد که سعی داشت همسرش را آرام کند.

- بابا توروخدا بگین چی شده؟ دارم از نگرانی سکته می‌کنم.

- امروز با پزشک مهرسا حرف زدم. متاسفانه آسیبی که به سرش وارد شده؛ حافظه و ذهنشو خیلی تحت الشعاع قرار داده. هیچ تضمینی برای برگشت حافظه‌اش نیست.

کاربر ۴۴۰۱۴۰۴
۱۴۰۱/۰۲/۰۳

من قضاوت نمیکنم نخونده؛ ولی کاملا مشخصه از الان که چیه. تو رو خدا یکم به فکر رمان ایران باشید داره نابود میشه 💔🤦🏻‍♀️

sara Babaei b
۱۴۰۱/۰۲/۲۵

این کتاب نسخه چاپیش ۴۲ تومنه

atena_ebr
۱۴۰۱/۰۷/۰۸

چطوریه که نسخه چاپی ۴۲ تومن بعد الکترونیکی ۶۰ !!!!😑😑😑

محبوبه غلامی
۱۴۰۱/۰۱/۱۵

متاسفانه حتی نمونه کتاب هم منو جذب نکرد. با آرزوی بهترین ها برای نویسنده

maryam71
۱۴۰۱/۰۱/۱۰

من این کتاب رو چاپی خوندم. با اینکه چندسال از چاپش میگذره اما هنوزم برام دوست داشتنی هست. نثر روان تعلیق خوب از نکات برجسته ی کتاب بود. نویسنده ی عزیز همیشه موفق باشید❤🌷

کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
۱۴۰۱/۱۱/۲۹

یک قسمت هایی از کتاب خوب بود یک قسمت هایی به شدت خسته کننده که فقط باید تند تند رد میکردی یکم هم نوجوان پسند بود

کاربر ۱۹۹۱۹۵۷
۱۴۰۱/۱۱/۲۶

من هنوز این کتاب را نخواندم منتظر تخفیف شما هستم برای من مبلغ بالایی است

نوریه
۱۴۰۱/۰۱/۲۱

داستان پر بود از ایراد نگارشی و جملات نادرست! متن کتاب هم روان نبود و کشش نداشت فقط تونستم اول داستان رو بخونم و بعد رفتم سراغ آخرش تا ببینم چی شد در نهایت.

کاربر 5517155
۱۴۰۱/۱۲/۰۱

زیبا بود.قابل حدس و روان

yari
۱۴۰۱/۱۱/۰۷

یکم قهرو دلخوری رو کش داد ولی قشنگ بود

منظورش را فهمید که یعنی تنگ دل من بمان.
کاربر ۴۸۴۳۴۴۶
منظورش را فهمید که یعنی تنگ دل من بمان
کاربر ۴۸۴۳۴۴۶
گرگ بخواد به کسی حمله کنه؛ با سیاست خودش حمله می‌کنه
کاربر ۴۸۴۳۴۴۶

حجم

۳۸۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۷۴۲ صفحه

حجم

۳۸۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۷۴۲ صفحه

قیمت:
۹۹,۰۰۰
۲۹,۷۰۰
۷۰%
تومان