دانلود و خرید کتاب سمفونی عادله حسینی
تصویر جلد کتاب سمفونی

کتاب سمفونی

نویسنده:عادله حسینی
امتیاز:
۳.۳از ۹۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سمفونی

کتاب سمفونی نوشته عادله حسینی است. این کتاب را انتشارات شقایق منتشر شده است. این کتاب را انتشارات شقایق منتشر کرده است.

درباره کتاب سمفونی

کتاب سمفونی داستان زندگی دختری به‌نام نیایش است. او در کنار مادر و پدر و برادرش زندگی می‌کند و بعد از فوت پدربزرگش هفته‌ای چند روز برای تنها نبودن مادربزرگش پیش او می‌رود، اما نیایش درگیری بزرگی با پدرش دارد. نیایش عاشق موسیقی است و می‌خواهد سراغ آن برود اما پدرش به‌شدت با او مخالف است و برای این مخالفت دست به هرکاری می‌‌زند. 

نیایش نمی‌خواهد کوتاه بیاید و همین موضوع تنش آن‌ها را شدید‌تر می‌کند. در همین زمان به‌دلیل یک کنجکاوی نیایش وارد یک خانه متروکه می‌شود و همین موضوع او را با مرد بداخلاق و بی‌ادبی آشنا می‌کند که زندگی او را تغییر می‌دهد.  

خواندن کتاب سمفونی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب سمفونی

قاشق را از برنج‌های زعفرانی پر می‌کنم و با تزئین دیس برنج مشغول می‌شوم. دوقلوها با چند قدم فاصله از من ایستاده‌اند. اما صدایشان دقیقا داخل حلزونی گوش من می‌چرخد:

ـ خاک عالم تو سرت مینو با اون ژله درآوردنت. گفتم باید قالبو یه لحظه بذاریم تو آب جوش تا راحت دربیاد. الان راحت شدی گند زدی توش؟

ـ اون روشی که تو می‌گی به درد آدم سبک‌مغزی مثل خودت می‌خوره. بالاخره باید یه فرقی بین من و تو باشه یا نه؟

مینا دست به سینه در جایش می‌چرخد. با حرص تکیه‌اش را به کابینت پشتش می‌دهد:

ـ بفرما خانم سنگین‌مغز! فرقتو نشون بده.

مامان وارد آشپزخانه می‌شود. از گوشهٔ چشم نگاهش می‌کنم. با لبخند حال و روز دوقلوها را از نظر می‌گذراند و به من نگاه می‌کند. همان گوشهٔ چشم را هم برمی‌دارد و من دیس بعدی برنج را جلو می‌کشم. حضورش را دقیقا در کنارم حس می‌کنم:

ـ نیایش خانم دقت کردی برای مادرجونت یه پا دخترخونه و کمک‌دستی، اون‌وقت تو خونهٔ خودمون حسرت یه کیک درست کردن رو به دل من گذاشته بودی؟

دست دیگرم را هم به کمک می‌گیرم تا برنج‌های زعفرانی، آن‌طور که دلخواهم است سطح برنج‌های سفید را تزئین کند:

ـ بهتون حق می‌دم، حسادت عروس به مادرشوهر ریشه در تاریخ داره.

می‌خندد؛ آرام و متین. از همان خنده‌هایی که فقط مخصوص خودش است و دلچسب بابا.

ـ اون‌وقت توی اون تاریخی که شما مرور کردی، جایی ننوشته که کم‌لطفی دخترخانما به مامان‌هاشون هم ریشه داره یا منقرض شده؟

کمرم را صاف می‌کنم و اطراف را از نظر می‌گذرانم:

ـ هنوز تمام واحدهای تاریخو پاس نکردم ولی تا این‌جایی که خوندم، نوشته دخترا نمی‌تونن کم‌لطف باشن. دخترا فقط سرکش و حاضرجواب و ناخلف می‌شن. به خاطر همین اعراب برای زنده‌به‌گور کردنشون اصرار داشتن.

ـ خرابش کردی احمق، شکلش خراب شد.

دیس برنج را برمی‌دارم و به سمت در آشپزخانه می‌روم. نه به دوقلوها و درگیری‌شان نگاه می‌کنم نه به مامانی که مطمئنا متاسف و درمانده نگاهم می‌کند.

***

ـ یه لیوان آب برای من می‌ریزی؟

این جمله را بابا می‌گوید و مطمئنا مخاطبش من هستم. سر سفره وقتی مینا کنار من قرار گرفته و بابا با خنده گفته بود: "یه امشب دست از سر دختر من بردار،" خیلی چیزها قابل پیش‌بینی بود.

مینا ابرویی برایم بالا و پایین کرده بود و در طرف دیگر سفره جاگیر شده و بابا جایش را پر کرده بود. ظرف خورشت کنار دست من بود، لزومی نداشت بابا به بشقاب من بچسباندش. سیب‌زمینی سرخ‌کرده روی بشقاب هم، سهم همه بود، دلیلی نداشت روی بشقاب من را از آن پر کند.

سرم را پایین انداخته بودم. موهایم صورتم را از دو طرف قاب گرفته بود. پس حتی نگاه گوشهٔ چشمی هم به کارم نمی‌آمد. همان‌طور که بابا نمی‌توانست چهرهٔ من را ببیند. دستم بسته بود اما این محدودیت هم باعث نمی‌شد تا به یقین نرسم که مذاکرهٔ یک به‌علاوهٔ دوی دیروز، تصمیم‌گیری و سیاست‌های متفاوتی با خودش به دنبال داشته. مطمئنا باید تا آخر شب منتظر سورپرایزهای دیگری هم می‌ماندم.

ـ نیایش خانم با شما بودم... یه لیوان آب می‌ریزی؟

nargessi :)
۱۴۰۱/۰۵/۰۳

کتاب از لحاظ داستان پردازی و متن بسیار جذاب بود و یکی از قشنگترین عاشقانه هایی بود که خوندم . اما چیزی گه واضح بود یا حداقل من این رو از موضوع داستان فهمیدم این بود که یجور دین ستیزی

- بیشتر
mahtzd
۱۴۰۰/۱۱/۰۹

نسخه چاپی کتاب رو مطالعه کردم حدودا یکی دوسالی از مطالعه ی این رمان میگذره اما از اونجایی که جذابیت و داستان پردازی بینظیری داشت هنوز در خاطرم هست که چه بود و چه شد جزء رمانهاییه که کسی بگه

- بیشتر
مریم
۱۴۰۰/۱۰/۲۷

من این رمان رو آنلاین خوندم. سوژه داستان جدید و پرداخت خوبی داره. اینکه به اختلافاتی که ممکن بین پدرها و دخترها پیش بیاد پرداخته واقعا جالب و آموزنده است. ماجرایی هم که برای شخصیت پسر داستان اتفاق افتاده، از

- بیشتر
لیلا
۱۴۰۰/۱۰/۲۶

خانم حسینی قلم جذاب و پرکششی دارند، قسمتی از داستان که مربوط به روابط پدر و دختر بود برایم آموزنده بود و درسهای خوبی گرفتم. داستان جذاب است و خواننده تا آخر کتاب با اشتیاق همراه این داستان زیبا و

- بیشتر
زکیه ذالی
۱۴۰۱/۰۵/۰۸

شخصیت پدر دور از واقعیت بود... رفتارها و عقاید مهیار هم اصلا باور پذیر و واقعی نیستند. نیایش هم تلاشی برای حل مسئله نکرد. بهتر نیست به جای نوشتن رویاهایی که هیچ وقت به حقیقت نمی پیوندد، و ترویج فرهنگ غلط،

- بیشتر
maahswa
۱۴۰۱/۰۵/۱۸

با نظرات مثبتی که اینجا دیدم وقتی رمانو خوندم شوکه شدم.داستان جذابیت نداره و هر چی جلوتر میره حوصله ی خواننده بیشتر سر میره.داستان عاشقانه ی عجیبی داشت جوری که متوجه نمی شدی چرا این دو نفر عاشق هم شدن...حل

- بیشتر
_asma_
۱۴۰۱/۰۶/۱۹

واقعا قشنگ و ملیح بود..

پری بانو
۱۴۰۱/۰۳/۳۱

خیلی کتاب خوبی بود من از رابطه پدر و دختر داستان خیلی خوشم اومد اینکه سعی میکردن اختلافاتاشون رو با بهترین شیوه حل کنن ودرکنار هم به آرامش برسن.خیلی خوب میشه اگه رابطه همه پدرها و دخترا همینجور خوب باشه

- بیشتر
Fereshte
۱۴۰۲/۰۵/۰۸

یه جوری بود دوستش نداشتم.با اینکه شخصیت پردازی عالی ای داشت اما رمانش یخ زده بود

میس سین
۱۴۰۱/۱۱/۱۷

اولین کتابی بود که از خانم حسینی میخوندم و از قلم روان و جذاب نویسنده خوشم اومد ولی یه سری ماجراهای اضافی و همینطور اغراق بیش از حد در در روابط عاطفی (پدر و دختری ، مادر دختری و حتی

- بیشتر
خوبه که یاد بگیریم به جای این‌که نگران ماهی‌گرفتن بقیه باشیم، حواسمون باشه آب رو گل‌آلود نکنیم
tazi
رقص برگ‌ها برایم حکم استادانه‌ترین پایکوبی‌ها را دارد. برگ‌هایی که برای لمس زمین عجولند؛ این معاشقه را دوست دارند و هر سال چه بی‌مقاومت به آن تن می‌دهند.
mohadeseh

حجم

۴۶۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۱۲ صفحه

حجم

۴۶۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۱۲ صفحه

قیمت:
۱۲۹,۰۰۰
تومان