دانلود و خرید کتاب به خاطر نیاز نسرین سیفی
تصویر جلد کتاب به خاطر نیاز

کتاب به خاطر نیاز

نویسنده:نسرین سیفی
امتیاز:
۳.۳از ۲۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب به خاطر نیاز

کتاب به خاطر نیاز نوشتهٔ نسرین سیفی است. انتشارات شقایق این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان در فضای ایران معاصر می‌گذرد.

درباره کتاب به خاطر نیاز

کتاب به خاطر نیاز در ۱۳ بخش نوشته شده است. این کتاب با گفت‌وگویی میان چند شخصیت آغاز می‌شود. موضوع رفتن و ماندن عمو است. «سهیل» که کوچک‌ترین عضو خانواده است و ۸ سال دارد، معتقد است هیچ‌کس اصراری به ماندن عمو ندارد. «خانم مؤذن»، «آیدین» (پسر بزرگ خانواده) و «آقای موذن» از شخصیت‌های دیگر این رمان هستند. در ابتدای این قصه همه خوشحال و آسوده‌اند.

در پایان این رمان ایرانی که در سال ۱۳۸۸ نوشته شده، ۲ شخصیت در حال نگاه‌کردن به قبری فردی به نام «نیاز» هستند؛ ۲ فردی که قلبشان سرشار از عشق و علاقه به همدیگر است. نیاز کیست؟ آن ۲ نفر کیستند؟ رمان به خاطر نیاز نوشتهٔ نسرین سیفی را بخوانید.

خواندن کتاب به خاطر نیاز را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخش‌هایی از کتاب به خاطر نیاز

«روزها تکراری بودند، تکرار در تکرار! هومن آرام بود، شاید آرامش قبل از طوفان! خندان و خرم سر کار می‌رفت و برمی‌گشت. آن قدر خندان که نگاههای تردیدآمیز دیگران را متوجه خود کرده بود. می‌خواست این هفته را به خودش استراحت بدهد. می‌خواست با آیدین بزند بیرون، پی دیوانه‌بازی برود و از زندگی‌اش لذت ببرد. اصلا چه کسی اهمیت می‌داد که بقیه ممکن است چه فکری کنند یا چه عکس‌العملی نشان دهند؟ قیافه مهرانا باید از هر بار گردش دیدنی باشد! اصلا عمدآ قصد داشت بیشتر از گذشته سر به سر او بگذارد و لجش را در بیاورد. می‌خواست بعد از مراسم آقاجان و مادرجان برای زندگی‌اش تصمیم بگیرد، می‌خواست کمی به زندگی‌اش سر و سامان بدهد. قصد داشت همان روز، بعد از مراسم حرفهایش را بزند. هومن معتقد بود بعد از هر مرگی و درست در همان لحظه، یک زندگی آغاز می‌شود. پس چرا خودش نباید به این عقیده‌اش عمل کند؟

سامیه گهگاه تلفن می‌زد و هومن هر بار بهانه‌ای برای گریختن می‌آورد. مدام با خود تکرار می‌کرد، «این هفته... این هفته دیگه همه چیز تموم می‌شه!» قلب هومن آرام بود، می‌دانست چه باید بگوید و چه می‌خواهد بکند. لجبازی؟ نه! برای اولین بار بود که نمی‌خواست اجازه بدهد لجبازی، جمعه‌اش را خراب کند.

اگر از خودش هم می‌پرسیدند نمی‌دانست کدامین آب سرد، آتشش را خاموش کرده است. دوقلوها و آن خانه قدیمی، رفتارهای مرموزشان و نگاهها! چرا هر وقت یاد نگاهها می‌افتاد پشتش تیر می‌کشید؟ انگار که داشتند به مرده‌ای از آن دنیا برگشته نگاه می‌کردند و نیاز... چه کسی به این چیزها اهمیت می‌داد؟ شاید یک روزی پدرش،... شاید عموجان... عمه عطیه... شاید حتی خود نیاز... باید به این جمعه فکر می‌کرد و می‌رفت. حتمآ سر فرصت از پدرش می‌پرسید، شاید بعدها... سالها بعد!

صدای زنگ تلفن افکارش را از هم گسیخت. اندیشید، «بازم سامیه است!»»

elsa
۱۴۰۱/۰۶/۳۱

رمانی بسیار جذاب و زیبا

yasijun
۱۴۰۲/۰۵/۲۰

بسیار خسته کننده و متن خسته کننده تر😫😫جذابیتش خیلی کمه، وقت تلف نکنید 👍

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۷۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۶۷ صفحه

حجم

۲۷۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۶۷ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
۱۳,۵۰۰
۷۰%
تومان