دانلود و خرید کتاب آدمکش کور مارگارت اتوود ترجمه شهین آسایش
تصویر جلد کتاب آدمکش کور

کتاب آدمکش کور

معرفی کتاب آدمکش کور

کتاب آدمکش کور نوشته برنده جایزه بوکر سال۲۰۰۰، مارگارت اتوود است. اتوود در این کتاب به روایت داستانی در قلب داستانی دیگر می‌پردازد. این کتاب با ترجمه شهین آسایش منتشر شده است. 

درباره کتاب آدمکش کور

شخصیت اصلی رمان آدمکش کور، آیریس چیس، و خواهرش لورا، در شهری کوچک در جنوب انتاریو، بدون مادر بزرگ شده‌اند. در بخشی از کتاب آیریس به عنوان یک پیرزن وقایع و روابط دوران کودکی، جوانی و میانسالی خود را به یاد می‌آورد، از جمله ازدواج ناخوشایند خود با تاجر تورنتو، ریچارد گریفن. 

بخش دوم کتاب درباره الکس توماس، نویسنده داستان‌های علمی تخیلی است که رابطه‌ای مبهم با خواهران دارد. این داستان روایت دیگری را هم در دل خود دارد، یک داستان علمی تخیلی که توسط همتای تخیلی الکس روایت می‌شود. 

این رمان به شکل مکاشفه‌ای تدریجی است که هم جوانی و هم پیری آیریس را روشن می‌کند، و اتفاقات زندگی آن‌ها قبل از جنگ جهانی دوم می‌پردازد. لورا و آیریس در خانه‌ای به نام آویلیون زندگی می‌کنند. مادر آن‌ها در جوانی می‌میرد و رنی، سرپرست، مسئولیت کامل دختران را به عهده می‌گیرد. همانطور که رمان آشکار می‌شود، و رمانرمان از حوادث واقعی الهام گرفته است.

این کتاب داستان قتل و ارتباط خارج از خانواده و خودکشی‌ را روایت می‌کند و خواننده را مرحله به مرحله به کشف معما می‌برد. 

خواندن کتاب آدمکش کور را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به ابیدات داستانی غرب به ویزه رمان های روان‌شناسانه و رازآلود را به شنیدن این اثر دعوت می‌کنیم.

درباره مارگارت اتوود

مارگارت اتوود زاده ۱۹۳۹ در کانادا است. او در کودکی دست به قلم شد و در شش سالگی اولین نمایش‌نامه‌اش را نوشت. مارگارت شعر هم می‌‌سرود. در سال ۱۹۵۷ تحصیلاتش را در کالج ویکتوریای دانشگاه تورنتو آغاز کرد و لیسانسش را در ۱۹۶۱ در رشته ادبیات انگلیسی به عنوان رشته اصلی و زبان فرانسوی و فلسفه به عنوان رشته‌های جانبی گرفت.

اتوود تاکنون بیشتر از ۴۰ رمان، داستان کوتاه، داستان کودک و کتاب‌های غیر داستانی منتشر کرده است. او رئالیسم سنتی را در نگارش می‌پسندد و زن‌ها شخصیت اصلی آثارش هستند.

آثار اتوود همیشه مورد توجه منتقدان بوده و جوایزی مانند پرنسس آستوریاس، آرتور سی. کلارک و جایزه‌ی بوکر نصیب او کرده‌اند.

«سرگذشت ندیمه»، «عروس فریبکار»، «گریس دیگر»، «اوریکس و کریک» و «چشم گربه» از آثار این نویسنده‌اند.

بخشی از کتاب آدمکش کور

پلیس خبرم کرد. ماشینی که لورا با آن دچار حادثه شده بود مال من بود، از روی شماره ماشین پیدایم کرده بودند. پلیس، بدون شک به خاطر نام فامیل ریچارد، خیلی مؤدبانه این خبر را داده. می‌گفتند ممکن است تایرهای ماشین به ریل تراموا گیر کرده یا ترمز ماشین خوب کار نکرده باشد، اما لازم بود بگویند که دو شاهد معتبر ــ یک وکیل دعاوی و یک کارمند بانک ــ دیده‌اند که لورا عمدآ فرمان ماشین را منحرف کرده و به همان راحتی که آدم پایش را از لبه پیاده‌رو به وسط خیابان می‌گذارد ماشین را به دره پرت کرده است. دستکش‌های سفید لورا توجه آن‌ها را جلب کرده بود و دیده بودند که چطور فرمان ماشین را منحرف کرده است.

فکر کردم دلیل تصادف ترمز ماشین نبوده است. لورا برای این کار دلیلی داشت. البته دلایل او مثل دلایل آدم‌های دیگر نبود. اما در هر حال کار بی‌رحمانه‌ای کرده بود.

به پلیس گفتم: «تصور می‌کنم می‌خواهید کسی هویت او را تأیید کند. من برای تأیید هویتش می‌آیم.» انگار صدایم را از راه دوری می‌شنیدم. واقعیت این بود که به سختی می‌توانستم حرف بزنم؛ دهانم بی‌حس بود و تمام صورتم از شدت درد منقبض شده بود. انگار از پیش دندانپزشک آمده بودم. از دست لورا به خاطر کاری که کرده بود عصبانی بودم، اما از پلیسی هم که می‌خواست بگوید لورا این کار را عمدآ کرده عصبانی بودم. دور سرم هوای داغی جریان داشت؛ حلقه‌ای از گیسوانم مانند جوهری که در آب پخش شده باشد در این هوا می‌چرخید.

پلیس گفت: «خانم گریفین متأسفانه در این مورد تحقیقات محلی صورت خواهد گرفت.»

گفتم: «طبیعتآ، ولی این یک حادثه بوده است. رانندگی خواهرم هیچ وقت خوب نبود.»

معرفی نویسنده
عکس مارگارت اتوود
مارگارت اتوود

مارگارت اتوود یکی از تحسین‌شده‌ترین نویسندگان عصر حاضر، از آن دست هنرمندانی است که می توان نام «همه‌فن‌حریف» را بر آن‌ها نهاد. نویسنده، منتقد ادبی و شاعر پرکاری که نه‌تنها به‌واسطه‌ی درخشش در عرصه‌ی ادبیات، بلکه به دلیل ویژگی‌های شخصیتی و فعالیت‌های انسان‌دوستانه‌‌اش مقبولیت و محبوبیت بالایی نزد هواداران خود کسب کرده است. با این‌که آثار ادبی اتوود اغلب با مضامین فمنیستی و اسطوره‌ای‌اش شناخته شده و در حوزه‌ی ادبیات علمی-تخیلی قرار می‌گیرد، اما سبک نوشتاری او از فرمول‌های عادی این ژانر گذر کرده و به شیوه‌ای نمادین، مرزهای رئالیسم سنتی را گسترش می‌دهد؛ از این رو مرور زندگینامه او و مسیری که جهت خلق آثار ارزشمندی چون رمان «سرگذشت ندیمه» پیموده است، برای علاقه‌مندان به ادبیات از جذابیت، و برای متخصصان این امر از اهمیت بالایی برخوردار است.

Lumiere
۱۴۰۰/۱۱/۰۷

از بهترین رمان هایی هست که خوندم داستان پر کشش و جذاب به همراه غافل گیری آخر داستان دقیقا همون چیزیه که از قلم مارگارت اتوود انتظار داشتم .

نابغه
۱۴۰۱/۱۱/۱۲

آتوود به نوعی وامدار سنت های کهنه داستان نویسی با روایت مدرن است ..خوانش داستان های او در چند سال اخیر تجربه زیبا و دلنشینی است ..بخصوص دو رمان آدمکش کور و گریس دیگر که دومی بهترین کتابی بود که

- بیشتر
dokhtare porteghali
۱۴۰۱/۰۴/۱۹

داستان توصیف های زیادی داره که خب چون من زیاد توصیف دوست ندارم از جذابیتش برام کم میکرد اما برعکس تشبیه های فوق العاده ای داشت و واقعا از اون تشبیه ها لذت میبردم. بعضی دیالوگ هاش واقعا ناب بود

- بیشتر
آنی در جست و جوی اینگلساید
۱۴۰۳/۰۴/۳۱

آدمکش‌ کور یک نوشته‌ی تعلیقی دیگه از مارگارت آتوود. بخش‌های کوتاه، راوی بعضا نامشخص، داستان های مختلف و کارکتر‌های زیاد از مشخصات کار اتوود هست.برنده‌ی جایزه‌های زیاد نویسندگی و خبرنگاری که سابقه‌ی زندگی در طبیعت رو داره و این قضیه

- بیشتر
کاربر ۳۷۳۶۸۵۸
۱۴۰۳/۰۴/۱۵

کتاب خیلی به دلم ننشست و جذابیت لازم را برای من نداشت

Mehdi Heyderi
۱۴۰۳/۰۲/۲۷

کتاب خوبی

sarabanoo13
۱۴۰۳/۰۱/۱۶

نوشته های مارگارت اتود خیلی قوی و عالی هست... از خوندن این کتاب خیلی لذت بردم...

این را برای کی می‌نویسم؟ برای خودم؟ فکر نمی‌کنم. بعید می‌دانم حالش را داشته باشم که بعد بخوانمش. اصلا بعد یعنی چه وقت؟ برای یک بیگانه، پس از مرگم؟ چنین آرزو یا امیدی هم ندارم. شاید برای هیچ کس. شاید برای همان کسی که بچه‌ها نامش را با خطی خرچنگ قورباغه می‌نویسند، می‌نویسم.
Saieh
کشیش مدرسه دعا خواند، و برای خدا درباره خیلی از مشکلاتی که جوانان با آن روبرو هستند حرف زد. مسلمآ شنیدن این حرف‌ها برای خدا تازگی ندارد و مثل بسیاری از ما حوصله‌اش از شنیدن مجدد آن سر می‌رود.
Saieh
مرد به پیشانی زن دست می‌کشد، انگشتش را روی گونه او حرکت می‌دهد و می‌گوید، این‌قدر به من علاقه پیدا نکن. یک روز می‌فهمی تنها مردی نیستم که خیلی دوستش داشتی. زن می‌گوید، مسئله این نیست. در هر حال من خیلی دوستت ندارم. حالا مرد دارد به او می‌گوید نباید روی او حساب کند. در هر حال وقتی مرا نبینی احساسی که به من داری از بین می‌رود و به مردهای دیگری علاقه‌مند می‌شوی.
Saieh
خداحافظی‌ها می‌توانند بسیار ناراحت‌کننده باشند، اما مطمئنآ بازگشت‌ها بدترند. حضور عینی انسان نمی‌تواند با سایه درخشانی که در نبودنش ایجاد شده برابری کند. زمان و فاصله لکه‌ها را محو می‌کنند؛ بعد ناگهان عزیز سفر کرده بازمی‌گردد و نور بی‌رحم آفتاب هر نقطه صورت، حتی جوش‌ها و چروک‌ها و موهای ریز را هم به خوبی نشان می‌دهد.
Saieh
بعضی از بهترین کارها به وسیله کسانی انجام شده است که راه برگشتی نداشته‌اند، کسانی که وقتی برایشان نمانده، کسانی که به راستی معنای کلمه بی‌چاره را می‌دانند. آن‌ها خطر و فایده را کنار می‌گذارند، به فکر آینده نیستند، با زور سرنیزه مجبورند به زمان حال فکر کنند. وقتی از بالای پرتگاهی پرتت کنند، یا سقوط می‌کنی یا پرواز؛ به هر امیدی، هر قدر غیرمحتمل، می‌چسبی؛ هرچند ــ اگر بخواهم کلمه‌ای را که بیش از حد مورد استفاده شده به کار برم ــ معجزه‌آسا. منظورم از این حرف، برخلاف همه احتمالات است. و چنین است این شب.
Saieh
در بهشت داستانی وجود ندارد، چون سفری وجود ندارد. گم کردن و نومیدی، بدبختی و آرزوست که داستان را در امتداد جاده پیچ در پیچش به جلو می‌راند.
Saieh
شاید خدا توی اشکاف جاروها بود. ظاهرآ بهترین جا برای خدا بود. مانند یک عموی غیرعادی آن‌جا به کمین نشسته بود، اما مطمئن نبود: خودش ندیده بود و می‌ترسید در اشکاف را باز کند. معلم روز یکشنبه گفته بود: «خدا در قلب آدم است.» و این حرف کار را خراب‌تر کرد. چی می‌شد اگر در اشکاف جاروها اتفاقی می‌افتاد مثلا درش قفل می‌شد. یک سرود مذهبی می‌گفت، خدا هیچ وقت نمی‌خوابد ــ چشمانش برای یک چرت زدن بیجا بسته نمی‌شود. در عوض شب‌ها دور و بر خانه‌ها می‌گردد و جاسوسی مردم را می‌کند ــ تا ببیند اگر مردم به اندازه کافی خوب هستند بیماری بدی بفرستد و کارشان را بسازد، یا از یک هوس دیگر لذت ببرد.
Saieh
تا جوان هستید فکر می‌کنید هر کاری که می‌کنید قابل دور انداختن است. از حالا به حالا حرکت می‌کنید، وقت را در دست‌هایتان مچاله می‌کنید و دورش می‌اندازید. شما اتومبیل تندرو خودتان هستید. فکر می‌کنید می‌توانید از شر اشیا و مردم خلاص شوید ــ آن‌ها را پشت سرتان بگذارید. درباره عادت آن‌ها به برگشتن چیزی نمی‌دانید. در رویاها زمان یخ زده است. هیچ وقت نمی‌توانید از جایی که بودید بیرون بیایید.
Saieh
قبل از این که آرزویی بکنی، به خصوص اگر می‌خواهی خودت را به دست سرنوشت بسپاری، دو بار درباره‌اش فکر کن.
Saieh
م که هیچ چیز سخت‌تر از درک آدم مرده نیست؛ اما هیچ چیز خطرناک‌تر از ندیده گرفتنشان هم نیست.
Saieh

حجم

۵۸۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۲

تعداد صفحه‌ها

۶۶۳ صفحه

حجم

۵۸۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۲

تعداد صفحه‌ها

۶۶۳ صفحه

قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
تومان