دانلود و خرید کتاب پری‌خوانی عشق و سنگ مجموعه 3 نمایشنامه چیستا یثربی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب پری‌خوانی عشق و سنگ مجموعه 3 نمایشنامه

کتاب پری‌خوانی عشق و سنگ مجموعه 3 نمایشنامه

نویسنده:چیستا یثربی
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب پری‌خوانی عشق و سنگ مجموعه 3 نمایشنامه

در نمایشنامه‌ی اول ـ که نام کتاب از آن برگرفته شده ـ راوی زنی است که در چند نقش بازی می‌کند و مظلومیت زن را در طول تاریخ به روایتی تصویری درمی‌آورد: زنده به گور شدن دختران قبل از اسلام و در دورة جاهلیت، تحمل توهین‌ها و تهمت‌های ناروا، به اسارت و بردگی گرفته شدن زن و بی‌پناهی او، محرومیت از حق و حقوق، و... در دوره‌های مختلف و نور امیدی که با ظهور اسلام می‌تابد و اهمیتی که پیامبر اسلام به زن و دختر می‌دهند و زنده شدن حقوق دختران و زنان. این نمایشنامه را یک راوی زن و در مکانی بی‌نشان به تصویر می‌کشد. نمایشنامة دوم، «با صحرا بخوان، بی‌صدا»، باز هم در مکانی بی‌نام و نشان با بازی یک زن و مرد در نقش «مادر و پدر» و «زن و مرد» اجرا می‌شود. در متن نمایشنامه زنی با لباس مبدل (مردانه) راهی سفری است. او از مردی جوان، که شغل آماده کردن ستوران را برای سفر بر عهده دارد، می‌خواهد که همراه و هم‌سفرش باشد تا او به سفرش، که نذری بیست ساله است، برود. پدر و مادر پسر او را از همراهی و عقد با زن منع می‌کنند؛ اما پسر، که از قوم یهود است، سفرش را برای دیدار دوست (خانه خدا) با زن غریب شروع می‌کند. آن‌ها در صحرایی گرفتار می‌آیند؛ اما با یک کشتی نوح (از جنس نور) به سمت خانة دوست روان می‌شوند. نمایشنامه‌ی سوم «جریره» نام دارد که بر اساس متن شاهنامة فردوسی نوشته شده است. مکان صحنة نمایش است و مهتاب و مینا و سایرین بازیگران نمایش‌اند. مینا و مهتاب در حال تمرین نمایشی هستند؛ ولی مهتاب بدحال و گرفتار سؤال‌های بی‌جواب بسیاری می‌شود که سعی می‌کند در بین تمرین‌ها و با عمیق شدن در نقشی که دارد و تفکر در آن به جواب سؤال‌هایش دست یابد. با تلفیق نمایشنامه و زندگی عادی، مهتاب کم‌کم به جواب سؤال‌های متعددش می‌رسد.
معرفی نویسنده
عکس چیستا یثربی
چیستا یثربی
ایرانی | تولد ۱۳۴۷

چیستا یثربی، نمایش‌نامه‌نویس، کارگردان، مدرس دانشگاه و نویسنده تئاتر و سینما در ۲۷ مهر ۱۳۴۷ زاده شد.

دوست من عموبیلی
حمیدرضا صفار
بافندگی حلقوی پودی گردباف
آی یر
به همراه داشتن کلاه ضروری است!
سایمن فیلیپ
دینا و هفت دختر آقای غول
آقنو آلمرس
بررسی میزان توانمندی معلمان ابتدایی و رابطه آن با مولفه های فرهنگ سازی مدرسه
طیبه رحمتی
فرار فضایی
محمد میرکیانی
ما اینجا زندگی می کنیم؛ عددها
الیور جفرز
در جستجوی فرخنده
علیرضا مجابی
نقش دوپینگ در ورزش
مجتبی فتاح پور
قصه هایی از جاده دیکاوو؛ جلد سوم
کیت دی‌کامیلو
حکمت‌های کاظمی: ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام کاظم علیه‌السلام (راه زندگی ۱۰)
جواد محدثی
ماجراهای من و درسام برای ۲۰ گرفتن؛ دین و زندگی ۳ انسانی (دوازدهم)
محمد کشوری
دنیای تخت (جلد سوم؛ تساوی حقوق)
تری پرچت
صادق چوبک پیشتاز ناتورالیسم در ایران
عبدالله حسن‌زاده میرعلی
مشاهدات
ای. ام. اسلوکوم
متن‌های خواندنی، حرف‌های ماندنی
سمیه رحیم‌زاده
سیستم های توزیع همه کاناله با تاکید بر پذیرش تکنولوژی
نسترن لطیفی ماشمیانی
عملکرد سیاسی آیت الله عبدالکریم حائری یزدی
فرزانه نیکوبرش
R.Khabazian
۱۴۰۳/۰۲/۱۴

بسیار زیبا و مفهومی بود و حال و هوای نمایش‌های دُرست و حسابی رو برای آدم تداعی می‌کرد👍 . خوندنش رو به دوستداران نمایشنامه های مفهومی با چاشنی سبک سیال ذهن توصیه می‌کنم 👍🌱

سیاوش فقط همسر ما نیست. رسالت همه پهلوانان حقیقت‌گو و مطرود تاریخ بر دوش او سنگینی می‌کند.
R.Khabazian
مرگ همه را خاموش می‌کند. اما مرگ ناحق حتی سنگ را به سخن وامی‌دارد.
R.Khabazian
می‌بینی آن تک‌سوار را بر اسب سپیدش که به قلب تاریکی می‌تازد؟ می‌بینی؟ گویی که قلبش را به جای پیاله آب در دست گرفته است و به قلب هر چه چاه است می‌زند... می‌بینی؟ او را خنجر می‌زنند و از بوسه شمشیر بر تنش چشمه‌ها جاری می‌شود. جای زخمْ غنچه‌ها به گل می‌نشیند. می‌بینی شرمساریِ همه چا‌ه‌های آب جهان را در برابرش و رکوع رودخانه را پیشِ پایش؟
R.Khabazian
من زندانی روح خویشتنم. این است قصه مردی که از چاه بیرون نمی‌رود، چون خود نمی‌خواهد بیرون برود.
R.Khabazian
که هر قصه‌ای، خود، زندگی است.
R.Khabazian
و گریز اسبان نشانه بود که بدانم بی اسب و ره‌توشه باز جاده پابرجاست و خانه دوست پیدا.
R.Khabazian
دعوا تمام کنید که شما از زنان به دنیا آمده‌اید.
R.Khabazian
هیچ زنی ارث کسی نیست. چون انسان است و انسان را به ارث نمی‌برند. رهایش کنید. او نه‌تنها ارث تو نیست، که چون تو وارث است.
R.Khabazian
سنگ می‌زدم بر صدایش و صدایش نمی‌شکست
R.Khabazian
اشک می‌ریختم و سنگ می‌زدم و دلم می‌‌خواست بگریزد آن مرد از آن کوچه. اما نمی‌‌گریخت. فریاد می‌زد: «نیست خداوندی به جز او.»
R.Khabazian
دختر لبخند خداست. لبخندت را در صحرا جا گذاشته‌ای مرد صحرانشین!
R.Khabazian
پدر خندید و میان خنده بغض کرد و گریست. خنده پدر آفتاب بود و بغض او تاریکی.
R.Khabazian

حجم

۶۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۱۰ صفحه

حجم

۶۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۱۰ صفحه

قیمت:
۳۳,۰۰۰
تومان